با دور زدنِ دموکراسی هرگز دادگری و پیشرفتِ اقتصادی ـ اجتماعی بدست نمی آید – آریو مانیا
این تنها توهمِ بزرگ سده ی بیست بود که با انقلابِ اکتبر ۱۹۱۷ روسیه آغاز شده بود و با ایدئولوژی لنینیستی و بویژه دیدگاههای لنین، پیشوای بلشویکها در باره ی خویشکاریِ حزبِ لنینی در « انقلابهای بورژوائی ـ دموکراتیک » شناخته می شوند. همه ی آنها که از بیدادگریهای اقتصادی ـ اجتماعی رنج می بردند یا اینکه بسیاری از آنها، شیفته ی توهمِ لنینیِ دور زدنِ دموکراسی برای رسیدنِ مستقیم و زودتر به دادگریِ اقتصادی ـ اجتماعی شدند.
افزون بر چپِ ایران که همه ی سازمایه ها(منابع) و سازافزارهای ایدئولوژیک را از لنینیسم فراگرفتند در میانِ بسیاری دیگر از روشنفکرانِ ایران به ویژه هموندانِ حزب تجدد در آستانه ی پادشاهیِ رضاشاه که همه از آموزش دیدگانِ اروپا و کادرهای اداره ی سیاسی ساختارِ نوینِ سیاسیِ پهلویِ نخست بودند، اندیشه ی دورزدنِ دموکراسی برای رسیدن به پیشرفتهای اقتصادی ـ اجتماعی کششِ کهربائی داشت و زمینه و بسترِ فکری ـ فرهنگیِ دیکتاتوریِ آبادگر را می آراستند.
ایده های ایدئولوگ های حزبِ سوسیال ـ نازیسم هم که خود با بهره گیری از روش های دموکراسی قدرت سیاسی را به چنگ آوردند، دورزدنِ دموکراسی بود تا بتواند رايشِ سوم را بنیاد بگذارد. یک سده آزمونِ ایده ی دیکتاتورِ آبادگر را در عملِ تاریخی آزمودیم و حتا یک نمونه ی پیروز و خوش فرجام از این گونه از ساختارِ اقتدارِ سیاسی، چه سکولار چه تئوکراتیک، چه توتالیتر چه اتوریتر، ندیده ایم و به یاد نداریم. اما هر کدام بیشترین گزندها را به مردم کشورهای خود در کوشش هایشان برای برون آمدن از چیرگیِ سنت های خودکامگی، رسانده اند.
با اینهمه هنوز خواستارانِ دورزدنِ دموکراسی هم در میان نیروهای سیاسی چپ و راست بسیارند. اصلی ترین نیروی سیاسیِ راست در میان ایرانیان، دوستدارانِ پادشاهی پهلوی ها هستند که با بازوی پرتوان تر از همیشه بر طبلِ دیکتاتوریِ آبادگر می کوبند و اصلی ترین نیروی سیاسیِ چپ، حزب های کمونیست ـ کارگری هستند.
آن که ناموخت از گذشتِ روزگار ــ هیج ناموزد ز هیچ آموزگار
هر دوی اینها نزدیک به چهار دهه است که در کشورهای دموکراتیک زندگی می کنند اما تو گوئی که دموکراسی برایشان پشیزی نمی ارزد و محلی از اعراب ندارد و هیچ آموزه ی دموکراتیکی نیاموخته اند و یا درست تر گفته باشم نمی خواهند چیزی بیاموزند.
شوربختانه هوادارانِ پادشاهی بیشترین سازمایه ها و سازافزارهای آوازه گری را در دست دارند و بیش از هر نیروی دیگری دیده و شنیده می شوند. آنها را نه تنها نمی توان از نیروهای دوستدارِ دموکراسی دانست که آشکارا خواستارِ بازگشت دیکتاتوریِ پادشاهی خاندانِ پهلوی هستند و به پشتیبانیِ دولتهای آمریکا از خود دل خوش می دارند. رضا پهلوی تا کنون بروشنی از سامانه ی پادشاهیِ دموکراتیک پشتیبانی و پدافند نکرده است و در گفت و گوی خویش با مهدی فلاحتی از صدای آمریکا در همین سال به صرافت افتاد و بسیار کم و بسیار پوشیده از پادشاهی دموکراتیک به گونه ای که هوادارانِ پادشاهیِ دیکتاتوریِ خود را نرنجاند و نرماند، سخن گفت اما پس از چهل سال هنوز از آنها دوری نجسته و نیم گامی به جلو در راستای دموکراسی برنداشته است.
بنابرین با هیچ انگیزه و فرنودی(دلیلی) نمی توان برای امروز و آینده ی ایران، دموکراسی را دور زد. ما ناگزیریم که دموکراسی را بیاموزیم و آنرا روزی در ایران بکار گیریم. راه دیگری در پیش رویمان نیست.
آریو مانیا- استکهلم ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۸