ایران نخستین پیش زمینه دموکراسی است بخش ۱-آریومانیا
دانش و جامعه شناسی سیاسی چنین می آموزد که بدون سامانه دموکراسی که سامانه ایست لیبرال، بر پایه آزادی های فردی، و لائیک، بر پایه آزادی های وجدانی، و از آن میان آزادی های دینی و همه باورهای دیگر شخصی شهروندان و جدائی نهاد اداره سیاسی، قضائی و آموزش و پروش و سپهر همگانی کشور از نهاد دینی و سپهر شخصی شهروندان، احزاب سیاسی انگیزه وجودی خود را از دست می دهند.
دموکراسی و کارزار آزاد و چالشی انتخاباتی و احزاب سیاسی بویژه در دموکراسی نمایندگی، چنان در هم تنیده اند که نمی توان یکی از آنها را بدون دیگری در ذهن انگاشت. روال روزمره زندگی سیاسی در دموکراسیهای کنونی بدینگونه است که شهروندان جامعه با داشتن حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و حق هر شهروند یک رأی می توانند در قدرت سیاسی نقش بازی کنند و سرنوشت سیاسی خود را رقم زنند. در دموکراسی های لیبرال و لائیک، پارلمان برترین نهادِ اداره سیاسی کشور است و هیچ نهاد دیگری بر فراز آن وجود ندارد. حاکمیت ملی به گونه نسبی پایدارتر و استوارتری از آنِ دیکتاتوری ها بدست آمده و با گذار از کورانهای پر تنش و بحرانهای بزرگ به خوبی بالنده و پیشرفته مانده اند.
در ایران داستان آزادی و آزادیخواهی، دست کم در سد سال گذشته روال دگرسانی از دموکراسی های جهان داشته و هنوز هم دارد. در ایران دو دوره ی کوتاه از بنیادگذاری مشروطه که قانون اساسی آن نخستین پشتوانه ی حقوقیِِ نخستین ساختار اقتدار سیاسی نوین و دموکراتیک ایران در دهه های آغازین سده بیستم ترسائی بود که تاریخ ایران به بلندای خویش بخود دیده بود، تا ۱۳۰۰ خورشیدی، دوره ۱۵ ساله ای که مردم ایران نخستین آزمونِ دموکراسی را در ایرانِ آن روز، دست کم در میان نخبگانِ شهری آزمود. با این همه اما در ایران آنروز، احزاب سیاسی آزاد بودند و از کنشگران سیاسیِ جامعه بودند و نمایندگانی از آنها در پارلمانِ های نو بنیاد، در رویدادهای سیاسی ایران نقشی سرنوشتی بازی می کردند و رسانه های آزاد وجود داشتند و از همه برتر پارلمانی که سیاستگذاری ها و قانونگذاری های کشور در آنجا رقم می خورد و همه مبارزات و رقابت های سیاسی جامعه در آنجا برپا و پرغوغا بود.
دوره دوم از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ که باز هم به گونه ی نسبی آزادیهای احزاب سیاسی و رسانه های آزاد و بر کشیدن مجلس به جایگاه شایسته خود که در قانون اساسی مشروطه آمده بود، وجود داشت و هم کارزارهای انتخاباتی دوباره جانی از نو گرفتند و نمایندگان مجلس در سیاستگذاریهای کشور نقش بزرگی بازی کردند. در زمانهای دیگر، بیش از ۷۰ سال از بازه زمانی سده گذشته نه آزادی احزاب سیاسی وجود داشت و نه حتا سازمانها و انجمن های مدنی – صنفیِ نیرومندی که در دوران های فترت بتوانند تالی احزابِ سیاسی باشند و نقش ضربه گیر و حائلی میان فرادستان و فرودستان را بازی کنند و نه رسانه های آزاد، و از همه بدتر جایگاه مجلس ملی از برترین نهاد سیاستگذاریها و قانونگذاریهای کشور به نهادی فرمایشی و پوشالی و یکی از ابزارهای کاربردی در دستانِ نهادِ اتوریتر فروکاسته شد. امروز هم که کشور ایران چهل سال است در دست نهادِ اتوریتر – توتالیترِ ولایت فقیه در تئوکراسی شیعی است و ولی فقیه و بیت او کشور ایران را همچون ابزاری برای در دست داشتن قدرت سیاسی و خواست های شوم و تنگ نگرانه خود بکار می برد، هیچ دغدغه ای از آن ندارد که آنرا تا مرز فروپاشی و ویرانی ملی بهای اوجب واجباتش بداند.
همه باورهای مذهب شیعه در پنج سده ای که از پدیداریشان در ایران می گذرد از سوی روحانیون شیعه دوازده امامیِ کوچانده شده از لبنان به ایران در دوران برآمدن صفویان نوشته شده است. آموزه های شیعی در مدارس حوزوی سنتی و مدرن روحانیت شیعه بر پایه ی همان متون مذهبی سراسر دروغ و توهم مذهبی شیعه روحانیونِ عربِ لبنانی است و هیچ پیوندِ مهرآمیزی و هیچ احساسِ همبستگی سرزمینی – ملی و مردمانی با کشور ایران نداشته اند. پس از آن نیز آموزه های ایدئولوژیکِ بیرون حوزوی علی شریعتی و مجاهدین خلق و روحانیونِ تئوکراتیک، برادری درون دینی خود را ارزشی برتر از و در برابر همبستگی ملی می دانستند و این درست همان دیدگاهی بود که در چپِ مارکسیستی به برتری ارزشهای انترناسیونالیسم پرولتری از ارزشهای ملی گرائی و همه احساسهای ویژه ی قومی – زبانی و یگانگی در پیوندهای ملی – سرزمینی انجامید. تا کنون دموکراسی های بی حزب یا هیچ حزبی و یک حزبی نداشته ایم. پذیرش چندگانگی های شهروندان ایرانی آغاز دموکراسی است و چندگانگی های سیاسی نیز یکی از اینهاست.
هر گاه َشهروند ایرانیَ پدید آید آنگاه همه در مفهوم شهروند ایرانی یگانه می گردند. در کشور ما ایران احزاب سیاسی یا سرکوب می شوند و یا آنها که اجازه فعالیت سیاسی دارند، تنها باشگاه هواداران رانت خوارانند و نوپا،ناآزموده که هیچ پایگاه اجتماعی مشخصی نداراند. مشتی از این احزاب اصولگرا و پاره ای دیگر اصلاح طلبان حکومتی هستند و البته که هر دو سینه چاکان ولیِ فقیه و نظام مقدسش و بازیگران ریزودرشت کمدی شیعی هستند که چند دهه برپا داشته اند. حزب بازی و کارزار انتخاباتی در جایی که پارلمان ها و رئیس جمهورهای آن خود ابزاری در دست نهادِ ولایت فقیه شیعی هستند به کار نمی آید. چنانکه می دانید در تئوکراسی شیعی پارلمان نهادِ سیاستگذاریهای کشور نیست و نهاد برتر ولایت فقیه بر فراز آنست که نهادی غیرانتخابی(کشف شدنی از سوی مجلس خبرگان رهبری است که مشتی فقیه شیعه را در بر دارد)، مادام العمر و غیرپاسخگو و مقدس است.
همه حزب بازی ها و کارزارهای انتخاباتی، کارناوالی است که سودش همواره به جیب مبارکِ ولی فقیه شیعه رفته است تا آن را پشتوانه ی مردمی خود بنمایاند و پیرامون آن هرباره آوازه گری و غوغاپردازی کند.