Home هنر و ادبیات آرشیو هنر و ادبیات شعر من بوی نادیه می‌دهد -مجید نفیسی

شعر من بوی نادیه می‌دهد -مجید نفیسی

در همیستگی با زنان افغان و به یاد نادیه انجمن

نان من به شعر دری می‌ماند
که سحر، آتش آن را می‌افروزم.
مایه‌اش را از رویاهایم می‌گیرم
و میان خواب و بیداری می‌ورزم.

گندمش از خاک توس است
که فردوسی تخم آن را افشاند
و خشخاشش از دره‌یمگان
که ناصرخسرو بوته‌آن را بنشاند
و ریگش از کرانه‌ی آمودریا
که رودکی آن را چون پرنیان خواند
و هیمه‌اش از نیستان بلخ
که مولوی در آتش عشق آن ماند.

اما وقتی که از تنور درش می‌آورم
به نان سنگک می‌ماند
و شکل زنی را دارد پیچیده در چادر
که بی‌صدا فریاد می‌زند:
“این منم، شاعر گل دودی
که ناشوهرم در هرات پرپر کرد.”

نان من به شعر دری می‌ماند
که به بوی نادیه آغشته‌ست
اگر آن را داغ‌داغ می‌خواهی
دست در آتش کن.

پانزده نوامبر دوهزار‌و‌پنج