Home سخن روز آرشیو سخن روز به جنگل خوش آمدید – رامین کامران

به جنگل خوش آمدید – رامین کامران

این درست است که هیچ نظام قضایی نمی تواند بدون وجود نیروی پلیس که بر اجرای قوانین و تنبیه تخطی از آنها نظارت می کند سر پا بماند. ولی هیچ نظامی را هم نمیتوان فقط به نیروی پلیس متکی دانست و کارآییش را صرفاً با قوۀ قهریه تضمین نمود. تکیه گاه اصلی هر نظام قضایی، موافقت مردم و دلبستگی شان به آن است، اینکه دور بودن از چشم پلیس به راه سرپیچی از قانون نمی اندازدشان، قانون را مفید و عادلانه می شمرند و پیروی از آنرا روش درست رفتار. این که چه اندازه مطابق با این آرمان عمل کنند، در درجهُ دوم اهمیت قرار دارد. اول راهنما قرار دادن آرمان و رسمیت بخشیدن به آن است و سپس رفتن به این راه. بی اعتبار شدن آرمان، بزرگترین ضربه ایست که می تواند به یک نظام قضایی بخورد چون از بنیاد متزلزلش می نماید. قوانینی که در نظر مردم بی اعتبار باشد و نظام قضایی که درست کار نکند، همه را از آن می رماند و آرمان تبعیت از آنرا که محکم ترین تکیه گاهش است، تخریب می کند. نگاهی به طرز کار دستگاه قضایی جمهوری اسلامی و قوانین شریعت که بر خلاف خواست ایرانیان بدان ها تحمیل کرده است، بهترین مثال این امر است. مردم هیچ کجا ذاتاً قانون شکن نیستند و به این راه سوق داده می شوند، از جمله به دلیلی که ذکر کردم.

سیستم قضایی بین المللی از این بابت بسیار آسیب پذیر تر است، چون نیروی پلیسی در کار نیست و چیزی که ما ظرف یکی دو دههُ اخیر شاهدیم متزلزل شدن آن از بنیاد است. نقطهُ شروع کار، با وجود تمام سوابقی که می توان برای این وضعیت یافت، سیاست خاورمیانه ای آمریکاست از زمان بوش پسر به این طرف که تحت راهنمایی نو محافظه کاران و با تشویق اسرائیل به اجرا گذاشته شد. از این نقطه شروع کردیم تا رسیدیم به این جایی که هستیم. روشن است که جنگ اخیر فلسطین و اسرائیل فصل بسیار مهمی از این داستان است: داستان بی اعتبار کردن نظام قضایی بین المللی. حفاظی که کشور اخیر در برابر قانون و نهاد های بین المللی برای خود تدارک دیده و در پناه آن عمل می کند، در تمامی جهان واکنش منفی ایجاد کرده است. ناتوانی سازمان ملل که در موارد دیگر هم دیده شده بود، در مورد غزه به اوج خود رسید و اینکه کشوری بتواند با این وقاحت هر قانونی را زیر پا بگذارد، طوری نظام بین المللی را بی اعتبار ساخته که سابقه نداشته است.

در این میان، ترامپ که به قدرت باز گشته است، پا در همین راه گذاشته، از موضع بسیار زورمند آمریکا که  همیشه در قامت حافظ و ضامن نظام بین المللی ظاهر شده بود، با تمام گفتار تبلیغاتی راجع به جهان آزاد و تمامی این داستان ها. آن چه که ترامپ وعده می دهد که به نظر میاید در حد وانمود کردن محض ترساندن دیگران نباشد و اگر هم باشد ضرر و خطرش خیلی کمتر نیست، پیش گرفتن همین روش عمل و بخصوص همین بی حیایی است، در وسیع ترین سطح ممکن. اگر ضربه ای که اسرائیل زد به خودش و خاورمیانه محدود باشد، ضربه ای که آمریکا در شرف زدنش است، بر تمامی دنیا تأثر خواهد گذاشت. در این بلبشو، ضعفا ـ طبق معمول ـ بازنده هستند و هرکس می خواهد بازنده نباشد، باید خود را تقویت کند ـ قدرتمندان همیشه گلیم خود را از آب به در می برند.

نباید تصور کرد که اینها حرف است، نه عمل و تا تبدیل به عمل بشود، راه درازی است. حرف تأثیر خود را دارد، بخصوص در جایی که بحث اعتقاد و اعتماد در میان است. گفتار مسلط در باب حقوق بین الملل تغییر کرده است و گفتار قدیم نیست. تغییر اولیه و اساسی در این جا واقع شده است و تعیین کننده است. این تغییر، حفاظ های شکنندهُ حقوقی را که این جا و آن جا چیده شده بود، بر هم زده و تخریب کرده است. درست است که اصل روابط بین الملل همیشه بر مدار زور چرخیده ولی این امر هر چه عیان تر شده چون هر پوششی را به دور انداخته و عریان شده است.

در این وضعیت، لزوم جبهه گیری درست از همیشه هویدا تر گشته است. طبیعی است که این جنب و جوش در همهُ جهان مشهود خواهد گشت، ولی در نقاط بحران زده که خاورمیانه در صدرشان قرار دارد، از همه جافوری تر جلوه خواهد نمود.

با در نظر گرفتن فشار هایی که سال هاست بر ایران وارد شده و دائم فزونی یافته است، اهمیت جبهه بندی درست برای ایرانیان بسیار برجسته شده است. انتخاب متحد درست در موقعیت امروزی و در حالی که تهدید ها در قبال ایران هر روز تشدید می گردد، حیاتی است و امری نیست که بتوان به لیت و لعل گذراند. وضعیت ایران در رودررویی با آمریکا بسیار روشن است و باید چاره ای یافت.

مسئولیت پیدایش این رودردرویی را نمی توان فقط بر گردن یک طرف انداخت، حتی اگر گروگانگیری مفتضحانهُ سفارت آمریکا در انداختن سیاست خارجی ایران به دشمنی غیر منطقی با این کشور، نقش عمده بازی کرده باشد. وضعیت فعلی، بیش از هر چیز، زادهُ سیاست خاورمیانه ای آمریکا از دوران بوش پسر است. تأثیر مخرب نو محافظه کاران در شکل گیری آن و سودای کوبیدن خاورمیانه برای تبدیلش به محل ترکتازی اسرائیل، بر همه روشن است. فراموش نکنیم که این سیاست بود که جمهوری اسلامی را از انزوا خارج کرد و وادار به واکنش در منطقه نمود. بی منطق بودن استراتژی این یورش یه خاورمیانه، اگر اصلاً بتوان به آن نام استراتژی داد، بر پیچیدگی وضعیت افزوده است.

این جملهُ ریمون آرون فرانسوی را بار ها نقل کرده ام، ولی چون درست است، تکرارش حتماً سودمند است: شما در جنگ حریفتان را انتخاب می کنید نه متفقتان را. وقتی اولی معلوم شد، دومی هم معین خواهد شد. اگر اتحاد بین ایران و روسیه و چین، معماری داشته باشد، حتماً آمریکاست که هر سهُ اینها را دشمنن می دارد و وعید کوبیدن هر سه را می دهد. می توان این اتحاد را، بنا به رسم معمول، طبیعی خواند چون تشکیلش هدف هیچیک از بازیگران نبوده است و تابع ارادهُ هیچیک از متحدان بالقوه نیست. در اینجا، اتحاد بیان منطق عینی موقعیت است، نه چیز دیگر. متحدان فرضی فقط می توانند این موقعیت را درک و بر اساس آن عمل کنند، نه بیشتر. تغییرش در ید قدرت هیچ کدام ما نیست. باید با اعتنای به آن برای آینده فکر جدی بکنیم.

۲۴ دی ۱۴۰۳، ۱۳ ژانویۀ ۲۰۲۴

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است