هدف اصل است، رهبری وسیله – گیسو
کارکرد رهبری تشویق و هدایت افراد برای رسیدن به یک هدف مشخص و نوعی تعیین مسیر است .عنصر رهبری در ابتدایی ترین گروههای انسانی وجود داشته است. پس از اینکه انسانهای ابتدایی به درک زندگی گروهی رسیدند، از میان هر گروه یکی در رأس قرار گرفت و رهبری شکل گرفت. رهبران همواره مورد ستایش و مایۀ غرور و افتخار ملت هایشان بوده اند و هستند ، داستان های شجاعت و دلاوریهایشان در غالب روایت ها و قصه ها از نسلی به نسل دیگر تا امروز ادامه دارد. ولی این نوع رهبری افسانه ایست و به کار امروز ما نمیاید.
کار رهبری سیاسی امروزین، هدایت یک جریان سیاسی و فکری است. صورتی از خلاقیت و صلاحیت مدیریت یک جامعه و یا جنبش اجتماعی است که می تواند آنها را در حل مشکلات سخت و بحران ها و شناسایی بهتر موقعیت ها به منظور رسیدن به هدف یاری دهد.
یکی از کارکردهای مهم رهبر سیاسی هماهنگی اجتماعی است از راه دادن اطلاعات و تسهیل ارتباطات. افراد در یک جنبش سیاسی و یا اجتماعی نمی توانند اطلاعات کامل و درستی از یکدیگر و وضعیت جنبش داشته باشند. بنابراین جنبش نمی تواند با هماهنگی به سمت هدف پیش برود. در این زمان رهبر می تواند بهترین تصمیم ها را در زمان مورد نیاز به مخاطبان خود ارائه دهد. بدین ترتیب با نقشی که رهبری انجام می دهد جنبش با کمترین هزینه به سمت هدف پیش خواهد رفت.
تاریخ ثابت کرده است که بدون رهبری ذیصلاح، جنبش ها نمی توانند به نتیجه برسند و در حد شورشهای کور عمل کرده، به راحتی سرکوب می شوند. بدون رهبری که آگاهی رساننده و هماهنگ کننده باشد، جنبش مسیر خود را پیدا نخواهد کرد و به هنگام انتخاب گمراه خواهد شد. یک نمونه بارز آن جنبش ۱۳۸۸ بود که با وجود پرشماری و گستردگی در سراسر کشور، به علت تصمیم های نادرست و مهارت های ضعیف رهبری موسوی و کروبی شکست خورد و به هدف نرسید. رهبرانی که با تبلیغات دروغ به مردم تحمیل شوند باعث منحرف شدن و شکست جنبش می شوند.
می دانیم که نظام جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست و تنها راه نجات ما براندازی این حکومت است. برای براندازی نیازمند یک رهبر در رأس یک گروه سیاسی کاردان هستیم که علاوه بر عنصر اخلاق و اراده دارای برنامه ای مناسب به منظور رسیدن به هدف، که براندازی نظام جمهوری اسلامی است باشد. برنامه ای بلندمدت و متناسب با نیاز جامعه و وضعیت کنونی ایران که بتواند در مردم انگیزه ایجاد نماید و حول یک خواستۀ مشترک گردشان آورد.
با توجه به عملکرد بیش از چهل سالۀ نظام مذهبی جمهوری اسلامی در ایران و پیامدهای بس ناگوار آن، مردم کشور از حکومت مذهبی گریزان شده و آمادۀ پذیرش یک حکومت دموکراتیک و به دور از دخالت مذهب هستند. بنابراین لائیسیته، به معنای جدایی کامل دین از سیاست در این زمان می تواند کارآمدترین برنامه باشد.
طرح لائیک کردن ایران نخستین بار توسط دکتر شاپور بختیار وارد فضای سیاسی ایران شد، در مقابله با طرح سیاسی خمینی که حکومت مذهبی بود. آن زمان خمینی پیروز و حکومت، مذهبی شد، ولی اکنون زمان براندازی حکومت مذهبی و به اجرا گذاشتن طرح لائیسیته است. شوربختانه امروز دیگر دکتر بختیار در بین ما نیست، ولی پیروان و ادامه دهندگان راه بختیار هستند و ما می توانیم از آنها یاری بجوییم.
دکتر رامین کامران یکی از پیروان مصدق و ادامه دهندگان راه دکتر بختیار است که در حال حاضر در سازمان ایران لیبرال مشغول فعالیت است. تحصیلات او در زمینه جامعه شناسی و فلسفه در کشور فرانسه انجام یافته است.
وی یکی از بنیانگذاران سازمان ملی و مستقل دانشجویان ایرانی خارج از کشور بود. نخستین سازمانی که در خارج از کشور به طرفداری از دکتر شاپور بختیار تأسیس گردید.
دکتر کامران نخستین فردی بود که راجع به لائیسته، مقاله ای با عنوان « لائیسیته پاره سوم تجدد ایرانی» را در تاریخ ۲۳ نوامبر ۲۰۰۱ برابر با ۷ آذر ۱۳۸۰نوشت. پس از آن، وی بیش از ۳۵ مقاله و دو کتاب راجع به لائیسیته منتشر کرده است، علاوه بر مقاله ها و کتاب های متعدد در زمینه های مختلف اجتماعی و سیاسی.
اگر به براندازی نظام جمهوری اسلامی به عنوان هدف باور داریم و لائیسیته را به عنوان کارآمدترین برنامه برای رسیدن به این هدف می پذیریم، بایستی متوجه کسی بشویم که می تواند نقش رهبری را برای ذیل به این هدف والا که آرزوی میلیونها ایرانی است بر عهده بگیرد.
ما مردم ایران می توانیم با پیروی از رامین کامران، به عنوان وارث مصدق و بختیار، کسی که می تواند به خوبی نقش رهبری را ایفا کند، با سلاح لائیسیته، جوشن نظام اسلامی را بدریم و از آن را از پای درآوریم.
به امید آزادی ایران عزیزمان
گیسو