مصائب قرن جاری- حسین عرب
مقاله ای از دکتر کامران با عنوان “عیب کار از کجاست؟” به تجزیه و تحلیل جنایت های اخیر در فرانسه پرداخته و ضمن تائید نقش تبعات ناشی از دوران استعمار ، قرار داشتن مسلمانان در شرایط پائین تر اقتصادی نسبت به بقیه مردم فرانسه ، و تحریک مسلمان با چاپ مجدد کاریکاتور پیغمبر اسلام ، ریشه این اعمال را ناشی از تعصبات مذهبی دانسته ، و در ادامه بر ضرورت ادامه مسیر لائیسیته در فرانسه بعنوان مهد آزادی تاکید کرده اند.
گزاره های مطرح شده توسط آقای دکتر کامران کاملا درست و موجه هستند، و نقش هر یک از عوامل ذکر شده با نسبت های مختلف در پدید آمدن این وقایع شوم ، انکار ناپذیر است.
راه حلی که دولت فرانسه در مواجهه با این اقدامات وحشتناک ارائه می کند، واقعه را محکوم ، بر استمرار لائیسیته در فرانسه پافشاری ، عاملان جنایت را به زندان های طولانی مدت محکوم می کند. آیا تا کنون روش موصوف توانسته ، از تکرار حوادث خونین جلوگیری کند؟ دولت فرانسه تا به کی می خواهد چرخه باطل کشتارهای ناجوانمردانه را نگاه کند و سه واکنشی را که گفتیم تکرار کند، ضمن اینکه این چرخه معیوب در حال گسترش و افزایش سرعت است.
آیا تصور می شود، که با براندازی رژیم جمهوری اسلامی در ایران، موتور آدمکشی مشابه حوادث اخیر ، خاموش یا از سرعت حرکت آن کاسته خواهد شد؟ و اگر به براندازی حکومت های اسلامی مثل عربستان ادامه بدهیم، سوخت فکری و مادی موتور تمام شده و از کار می افتد؟
اگر پاسخ پرسش های بالا منفی باشد، تکلیف چیست؟ مسلمانان افراطی که البته دارای تابعیت فرانسوی هم هستند را شناسایی و پس از خلع شهروندی به کشورهای اولیه خودشان یا پدرانشان برگردانند؟ درجه افراطی بودن مسلمانان را با چه متری دولت فرانسه می تواند اندازه گیری کند؟
راقم این یادداشت در مقاله ای بنام “مصائب قرن جاری” (متن مقاله در ذیل این یادداشت آمده است) به این امر پرداخته و توضیح داده است، که برای یافتن ریشه های تناقضات امروزی به ده قرن پیش بازگشت و از رودخانه تاریخ در برهه های حوادث مهم برش تهیه کرد و شناگران رودخانه را دنبال کرد تا به امروز برسیم. ده قرن پیش جنگ های صلیبی با حمله مسیحیان اروپایی از مسیر ترکیه، عراق، و سوریه امروز به فلسطین ، سرزمین موعود متوقف شد، نبردی که طبق روایات باقی مانده، از حمله مغولان به ایران وحشیانه تر بود، بطوریکه نقل شده، در اورشیلم نه تنها مردان، زنان، و کودکان مسلمان را کشتند، به سگ و گربه های آنها هم رحم نکردند. در پاسخ خوانش تاریخ ده قرن پیش، گفت، آن زمان نظم جهانی بر پایه قتل، غارت، و تخریب بوده و حالا هزار سال از آن گذشته، و نباید، زخم های قدیمی را باز کرد و به آنها نمک پاشید، هر شخص منصفی این را می پذیرد، که نباید خاکستر آتش های هزار ساله را همزد. اما این مسلمانان نیستند که این خاکسترهای آغشته به جنایت و آدمکشی را با روایت های قهرمانی به منظر عموم می گذارند، غربیان تعداد فیلمی که براساس روایات خودشان از “شوالیه های معبد” ساخته اند برای من نامشخص است، و در تمامی آنها، قهرمان، شوالیه، و ضدقهرمان، مسلمان است. از آقای دکتر سئوالی دارم، واکنش شما پس از دیدن فیلم 300 که جریان جنگ ایران و یونان را به تصویر کشیده چه بود؟
اما با وجود وقایع امروز و آینده در قرن جاری که نشانه های ناخوشایندی از آنها به مشام می رسد، وظیفه و مسئولیت ایرانیان چیست؟ در ده قرن پیش و در جنگهای صلیبی حکومت های وقت ایران، با ظرافت پای خود را از 250 سال جنگ ویرانگر صلیبی کنار کشیده، و مسیحیان از کنار مرزهای غربی ایران به سمت اورشلیم رفتند و ایرانیان مسلمان روی خود را به سمت دیگر گرفته و وانمود کردند که آنها را نمی بینند. اما اکنون در ایران حاکمیتی بر قدرت سوار است، که اگر دیگران هم با او کار نداشته باشند، با عنوان کردن جنگ کفر و اسلام، پای کشور و ملت ایران را به معرکه می کشاند، و مسلما هزینه های سنگینی بر ایران تحمیل خواهد شد. هم اکنون دو قوم عرب و بنی اسرائیل که بقول خودشان با هم پسر عمو هستند، و دارای فرهنگ مشترکی می باشند، بر سر موضوع فلسطین با هم اختلاف دارند، ولی مدعی نه عرب ها و نه اسرائیلیان که جمهوری اسلامی است، که دایه مهربان تر از مادر شده، و آتش بیار معرکه است.
با توضیحات بالا، روشن است، وظیفه فوری و حتی آنی ملت ایران و در جلوی آنها، روشنفکران و فعالان سیاسی است، که براندازی جمهوری اسلامی را در دستور و اجرای کار خود بگذارند. و بقول مثل فارسی اگر آب در دست دارند، زمین بگذارند و به براندازان بپیوندند.
مقاله ” مصائب قرن جاری” :
مصائب قرن جاری،
هر قرنی بر مبنای اتفاقات عمده آن نامگذاری و شناخته شده است. انتخاب وقایع مهم تا کنون بوسیله نخبگان غربی انجام شده، و لذا اگر از منظر جوامع جهان عقب مانده یا در حال توسعه به نامگذاری قرون گذشته نگاه کنیم، حوادث برجسته مد نظر آنها متفاوت با اهالی مغرب زمین است، و به تبع آن نام گذاری آنها هم متفاوت خواهد بود. اما جدا از نام گذاری ها، مصائب وارده به انسان ها شاید بهترین معیار برای مقایسه دوران ها است. برده داری، استثمار مناطق محروم، و کشتار بومیان محلی از بزرگترین جنایت ها در قرن های اخیر است.
قرن بیستم به دو جنگ جهانی مزین شده که در آنها ده ها میلون انسان کشته و مجروح شده اند، و استفاده از اسلحه های کشتار جمعی توانسته مرگ تعداد زیادی از انسان ها را رقم بزند. در قرن گذشته و پس از پایان جنگ دوم جهانی و بمباران اتمی ژاپن، سلاح جدیدی به محاسبات نظامی اضافه شد که می توانست، کیفیت جنگ های آتی را متحول کرده، بطوریکه بجز کشتار انسان های بی شماری با بمباران اتمی ، گسترش تشعشعات آن مناطق وسیعی از کره خاکی را بپوشاند.
بمنظور کنترل استفاده اشتباه ، ناخواسته، و جنون آمیز از سلاح های غیر متعارف، در یک قرارداد بین المللی کوشش شد تا ضمن منع گسترش سلاح های اتمی، استفاده از بمب های اتمی موجود در کشورهای مختلف تحت کنترل و نظارت قرار گیرد.پایان قرن بیستم مترادف شد با فروپاشی بلوک شرق و الحاق کشورهای سوسیالیستی به بازار آزاد، و این شرایط موقعیتی را بوجود آورد، که کنشگران سیاسی قرن بیست و یکم را دوران گفتگوی تمدن ها و همگرایی فرهنگ ها بمنظور هم افزایی جوامع بشری در افزایش بهره وری از منابع طبیعی و محافظت بهتر از کره خاکی پیش بینی کنند.
در میان هلهله خوش بینی ها تنها یک نفر علم مخالفت با نظریه جهانی شدن و همسانی جوامع بشری را بدست گرفت و گفت قرن بیست و یکم، قرن جنگ تمدن ها است، و در قرن جدید باید منتظر تنازعات سخت میان تمدن های غالب و مغلوب، اقلیت و اکثریت، و پیشرفته و عقب مانده باشیم .
گسترش و همه گیر شدن رسانه های جمعی و مشارکت مستقیم مردم در تولید محتوا و خبردر اپلیکیشن های اجتماعی، ضرورت دستیابی به یک زبان ، علائم، و اشارات مشترکی را بوجود آورده است. مزیت های غرب از جمله در اختیار داشتن تکنولوژی های پیشرفته، زیرساخت های ارتباط جهانی ، و سرمایه کلان برای آنها این امکان را فراهم می کند تا زبان ، فرهنگ و منش خود را بعنوان ابزار ارجح ارتباط انسان هادر کلیه نقاط جهان جا بیاندازند. از طرف دیگر اقوام ، ملت ها، و پیروان ادیان غیر مسیحی، به این احساس رسیده و در آینده این احساس گسترش بیشتری پیدا خواهد کرد، که همه توشه گذشته آنها در حال فراموشی و نابودی است. و با مسئول دانستن حکومت ها، مردم، و تجهیزات در اختیار غرب در این راه، مقابله کینه ورزانه و خونین خود را با هرچه غربی است تبلیغ و ترویج کنند
شلیک بی هدف به شهروندان غربی در بار، خیابان، و مکان های عمومی بدون اینکه ضارب، آسیب دیدگان را بشناسد، بیانگر نگاه دشمنی به غرب و هرچه غربی است.
امروزه ضرورت زاده شدن یک فرهنگ همه گیر که انسان ها در هر گوشه دنیا بتوانند آنرا درک و بفهمند، و همچنین خودشان قادر باشند با استفاده از همان ابزار خبر و محتوا بیافرینند، روشن است و جهان آبستن و چشم به راه این زبان مشترک است، اما آیا ممکن است که در طبیعت برای اولین بار یک تخمک بوسیله اسپرم های متعدد بارور و فرزندی که در آن دی ان ای کلیه فرهنگ ها موجود باشد را سالم بدنیا بیاورد؟
مردم جهان سوم و بخصوص کسانی که به غرب مهاجرت کرده اند، احساس می کنند، غرب در گذشته بصورت عیان، مردم، منابع، و ثروت های آنها را تحت نام استعمار( آباد کردن) غارت می کرد، در قرن بیستم و با استقلال کشورهای جهان سوم، چپاول آنها با صادرات کالاهایی که در گذشته نیازی به آنها نبوده انجام شد، و در قرن جاری، برنامه غرب، محو هویت مستقل ملت ها و اقوام دیگراست، همانطور که درآمریکا هویت سرخ پوستان ، و در کانادا وجود فرست نیشن ها را نابود کردند.
اگر غرب تصور می کند با تحت فشار قرار دادن مردم کشورها بوسیله ابزارهای موجود خود و یا ساخت و پاخت با حاکمان خود فروخته کشورهای جهان سوم، می تواند به اهداف خود برسد سخت در اشتباه است.
متاسفانه قدرت کینه در انسان ها بسیار قوی تر از قدرت عشق است، و نیروی محرک تقابل با غرب از کینه مردمان جهان سوم به غربیان برمی خیزد. حتی همان حاکمانی که در جهت کسب منافع بیشتر برای خودشان با غربی ها مصالحه و معامله می کنند، در خفا به آنها ناسزا گفته و تامین مالی و تجهیزاتی افراد و گروه های معاند با غرب را تامین می کنند. دوست آلمانتعریف می کرد که برای بازدید از نمایندگی شرکتمان به دوبی رفته بودم، نماینده شرکت عربی از اهالی امارات بود که زبان آلمانی را می دانست، اما نمی دانست که من هم زبان عربی را می دانم، بهرحال برای مذاکره مترجم آلمانی آورده بود، او در هر جمله ای که به مترجم در خصوص کار می گفت با چاشنی کلی دشنام به من همراه می کرد که البته مترجم فحش ها را حذف وگزاره مربوط به کار را ترجمه می کرد.
فعل و انفعالات چند قرن اخیر که با رسیدن پای اروپائیان به آمریکا آغاز، و تا اکنون ادامه پیدا کرده، علیرغم چهره های متفاوت ، بر یک معنا استوار بوده که غربیان، انسان هایی با فرهنگ برتر هستند که رسالت تحت پوشش گرفتن ملل عقب مانده و کشاندن آنها به فرهنگ پیشرفته و مدرن را عهده دار هستند. این برداشت از عملکرد غرب در سایر مناطق جهان، مردم و دولت سرزمین های غیر غربی را به کاوش به یافتن ذخایر فرهنگی گذشته خود واداشت، که حاصل آن آشکار شدن تمدن های پیشرفته در کشورهای عقب مانده امروزی در گذشته های تاریخی است. پیامد کنش و واکنش های میان غرب و سایر ملل، ریشه گرفتن کینه عمیق در قلب و روح هر انسان متعلق به جهان سوم بوده، که با انباشت به ظهور نظریه های “بازگشت به خویشتن خویش” در روشنفکران، و در مردم عادی ، وارد کردن هزینه به غربیان از طریق ترور، مصادره اموال، و از بین بردن مایملک آنها بود.
اگر غرب در پی چینش جهانی آرام و بدون ترس برای شهروندان خود است، و اگر نمی خواهد به اموال و دارایی های غربی صدمه وارد شود، باید بتواند فرهنگ مردم جهان سوم را از کینه پاک کند، چگونگی این فرآیند می تواند از عذرخواهی رسمی، پرداخت خسارت، و استرداد اقلام تاریخی بگذرد، بطوریکه مردم اولیه سرزمین های آمریکای شمالی و جنوبی، آفریقا، آسیا، و استرالیا ، قلبن بپذیرند که غرب از عملکرد گذشته خود نادم و پشیمان است.
اگر غرب از عذر تقصیر جنایات خود اجتناب کند، باید در قرن جاری منتظر، وارد شدن صدمات بیشتری نه فقط از مسلمانان، که آفریقائیان، زرد پوست های شرق آسیا، بومیان استرالیا، سرخ پوستان آمریکا، فرست نیشن های کانادا، مایا ها، و اینکاهای آمریکای جنوبی باشد، بطوریکه مردم سفید غرب در هیچ محلی حتی در خیابان ها و خانه های خود هم در امان نباشند.
فاعتبرو یااولی الابصار