زن آفریدگار است- ع ب
شاید وقت آن رسیده باشد تا خیلی از مفاهیم را باز تعریف کنیم و تاریخ را دوباره بنگریم.
زن بودن مقدس است، چون ذاتش مقدس است، برای اینکه زن خود به نوعی خالق و آفریدگار است، اصلاً خود آفریدگار است.
کدام موجود را در طبیعت میشناسید که این هنر شگفت را داشته باشد، مادر و همین برای برتری او کافیست.
هر ملتی را با زنان آن میشناسند، در تمام طول تاریخ، در جنگها و تهاجمها این زنان و کودکان بودهاند که به اسارت رفتهاند و بیشترین آسیب را دیدهاند، زیرا از لحاظ جسمی، ظریف تر هستند ولی همان تاریخ، ثابت می کند که با گذشت زمان، زنان شرافتمندانهتر از گذشته برخاستهاند و هیچ چیز نتوانسته است غرور آنها را درهم بشکند و قداست از آنها را بزداید و این نشان از قدرت ذاتی و فکری بالای زنان است.
مادری شاهنامه را در گوش فردوسی سرود، با زنان ایرانی پارسی زنده شد، با آفریدگاران، تمدن ایران شکل گرفت. فکر کنید در قرن بیست و یکم، داعش و طالبان که آپدیت جدید بودند چه بر سر زنان آوردند، بقول مرحوم دکتر شاپور بختیار: (آدم فکرش را که میکند، پشت آدم میلرزد) 1400 سال پیش با آن ورژن قدیمی، حتی تصور و یادآوری آن هم سخت است، زمانی که اعراب به طمع فردوس و حورالعین به ایران حمله کردند، با زنان و کودکان که آنها را عجم و مجوس و آتشپرست میخواندند، چه کردند، اما غرور زنان ایرانی نشکست، مانند درختی که بریده میشود و سپس تنه آن سوزانده میشود ولی سال بعد می بینی که در سکوت، ده ها شاخه از تنه بریده و سوخته، قد کشیده است. نمیتوانی جلوی رویش جوانهاش را بگیری، شاید بتوانی جسمش را تسلیم کنی اما روح و ذاتش را نمیتوان تسلیم کرد،
زنان، آفریدگار تمدنها هستند. در پایان جنگ جهانی دوم، استالین به سربازان روس دستور داد که غرور زنان آلمانی را درهم بشکنید و له کنید، صدها زن آلمانی دست به خودکشی زدند تا به اسارت سربازان روسی درنیایند، تاریخ ثابت کرد که زنان آلمانی پرغرورترین زنان هستند و چیزی از شرافت زنان آلمانی کم نشد و فقط توحش روسها را نشان داد.
ذات زن ایرانی چه با روسری و چه بدون روسری شرافتمند است، زن ایرانی آزادی یواشکی نمیخواهد، بلکه آزادی را فریاد میکند، چون حق اوست. آزادی یواشکی و پشت درهای بسته پنتاگون دیگر آزادی نیست، هر دلاری که از بیگانگان دریافت میشود باید از خون گلوی یک ملت در زمان خود بازپرداخت شود، آزاده نامداری نه مسئول بود و نه تصمیمگیر بود، از همان آزادی یواشکی شما استفاده کرد اما نمیدانست که این آزادی یواشکی، به قیمت جانش تمام میشود، یاد بده که از حریم خصوصی زنی عکس نگیرند، یاد بده که به پاس قداست مادر بودن او که طفل دختری داشت، زنی را به مرز جنون و خودکشی نکشانند. یاد بده که وقتی با آبروی زنی از این سرزمین بازی میکنی، گویی با آبروی تمام ما بازی میکنی، آزادی را فریاد کن، روی استیج این همه دلقک نیاورید، ما متفکر میخواهیم نه دلقک که ما را مشغول حلال یا حرام بودن تار مویی کند.
شاید روزی به حکم اوجب واجبات، عرق و ورق را هم حلال کنند ولی باور کن که این مشکل ما نیست، نمیدانم چقدر به مغز خود فشار آوردهای که توانستی اصل مشکل ملتی را درک کنی؟ داستان کهنه و تکراری شیخ و شاه را کنار بگذار، بگذار فراموش شوند، آزادی را فریاد کن، باور کن که دوران طلایی وجود نداشت، اگر داشت که وضع ما این نبود، اگر میتوانی دوران طلایی را بساز، ملتی که رویا نداشته باشد، ملتی مرده است، آزادی را فریاد کن. به مردان یاد بده که وقتی به زن و دختری نیازمند رسیدند از او سواستفاده نکنند و او را لنگ لقمهای نان نگذارند، آزادی را فریاد کن، در دنیای بیقانون امروز که دولتها نمایشنامه مینویسند و ملتها آن را بازی میکنند باید چیزی برای فروش داشته باشی، یا فکرت را بفروشی، یا جسمت را بفروشی، یا شرفت را بفروشی، یا وطنت را بفروشی، تو این قانون بیقانون را بشکن، آزادی را فریاد کن، یاد بده به کودک نیازمندی که میرسی، اگر پول نداری به او کمک کنی، دست نوازشی به سرش بکش، آزادی را فریاد کن، یاد بده به تماشای دارزدن نروند، زیرا برای مجرم پنج دقیقه طول میکشد ولی تماشاچی عمری روحش بر دار خواهد بود، آزادی را فریاد کن، از تاوان گرفتن و غرامت گرفتن بگذر، از خون و قصاص بگذر، خون را با خون نمیشویند، آزادی را فریاد کن، گور خواب و کارتن خوابی را که می بینی، حتی اگر معتاد باشد، یک پتو به او بده، آزادی را فریاد کن، نگذار حرامیان تو را بیتفاوت کنند، نگذار روحت را بکشند، نگذار مشتی دلقک و بازیگر و فرقه ورشکسته که شریک دزد و رفیق قافله هستند، برای تو الگوی فکری بسازند، ساکت نباش، آزادی را فریاد کن. روی استیج آزادیخواه زیاد است، با سربداران آزادی را فریاد کن. تو خود آفریدگاری، تو خود ققنوسی، یکبار دیگر تمدن خود را آفرینش کن.