تضعیف « ولادیمیر پوتین » و امنیت شکننده آسیای میانه و قفقاز-کاوه فرزند ملت
اکنون اما در سال 2021 از روسیه تا ایران و تا لبنان و روسیه سفید و در صف بندی های اجتماعی و طبقاتی ، با اقشاری روبرو هستیم که از نهاد های سنتی اداره کننده کشورهای خود بجان آمده و خواهان تنفس و مراوده آزاد با اقتصاد جهانی و ذوب شدن در گلوبالیسم هستند و از دخالت دولتهای این کشورها « مثلا در لبنان ادخالت حزب الله و هم پیمانانش » در اقتصاد بجان آمده اند
تضعیف « ولادیمیر پوتین » و خطر بنیاد گرایی اسلامی نهفته در آسیای میانه و قفقاز.
« طالب علی » مردی میانه سال و از اعضای محلی دیویزیون 201 ارتش روسیه مستقر در « دوشنبه تاجیکستان » است . او در زمان فروپاشی اتحاد شوروی نوجوانی 15 ساله بود ، از مادری روس و پدری تاجیک زاده شده، تربیت روسی داشته و با دین و آیین و اسلام ، سروکاری نداشت و نامش در شناسنامه نه « طالب علی » که یک نام روسی ( تولیک مخفف آناتولی ) بود . پدرش بعد از دوران اتحاد شوروی آهسته آهسته به دین و آیین نیاکان خود توجه بیشتری نشان داده و بطور منظم به مراسم نماز جماعت و ماه رمضان که در مساجد محلی برگزار میشد می رفت . وی روزهای سخت بعد از فروپاشی را تحمل و بالاخره در سال 1998 توانست با توجه به نسب روسی مادری خود ، شناسنامه « شوروی » خود را به شناسنامه « تبعه روس » تبدیل کند و در دیویزیون 201 ارتش روسیه مستقر در تاجیکستان بعنوان گروهبان استخدام شده و خود و خانواده اش را از فلاکت دوران بعد از شوروی که گاها حتی نان هم در خانه پیدا نمی شد نجات دهد .
با استخدام در ارتش روسیه چند بار برای ماموریتها و آموزش های حین خدمت به روسیه رفته و در آنجا و در پادگانهای ارتش روسیه ، شاهد برخوردهای نه چندان خوشآیند روسها با خود بعنوان فرد دورگه شده و علیرغم امکاناتی برای مهاجرت خود و همسر وفرزندانش به روسیه ، عطای مهاجرت به روسیه را به لقایش بخشید و تصمیم گرفت در کنار پدر و مادرش در تاجیکستان زندگی کند . اندک اندک روزهای سخت فلاکت اقتصادی برای وی خانواده اش تمام شد ، توانست با حقوق خوبی که از ارتش میگیرد از زندگی خوب و نسبتا مرفهی برخوردار شود ، توانست مطابق یک رسم قدیمی در تاجیکستان بعنوان فرزند ذکور خانواده پدر خود را به « مکه» بفرستد و اتفاقا پدرش در مکه در ازدحام جمعیت سکته کرده و در گذشت . اکنون وی باید برای شرکت در مراسم دفن پدرش به مکه میرفت ، فقدان پدر برای وی ضایعه سنگینی بود بخصوص که بعد از فروپاشی شوروی مردم به « روس های ساکن در تاجیکستان با چشم دشمنی نگاه کرده و این موضوع بخصوص در مورد روس هایی که از وضعیت خوب مالی برخوردار بودند بیشتر نمود داشت و او سنگینی نگاهها را هر روز بیشتر و بیشتر بروی خود احساس میکرد . وی نهایتا برای تعیین تکلیف جسد پدر به عربستان سعودی سفر کرد ومطابق قوانین عربستان سعودی ، پدرش را در زمینی بدون نام و نشان دفن کرد .
« تولیک » بعد از بازگشت از مکه ، متوجه شد که بسیاری از همسایگانش از وی انتظار دارند که اکنون او نقش پدر را بعنوان مسلمانی معتقد ادامه دهد و گرنه همه جا در کوچه و بازار از وی روی برگردانده و گاها می شنید که بعضی به طعنه بجای «روسیه » از کلمه « روسیاه » استفاده می کردند .اکنون به بقول تاجیکها به « مکۀ الله » رفته و اورا « خواجه » -معادل حاجی در فارسی- صدا می کردند .از او انتظار داشتند که رفتارش برازنده عنوان « خواجه » باشد . مراسم و جشن بازگشت از مکه برگزار شده و ریش سفیدها و روحانی محله نیز در آن مراسم شرکت کرده و همگی از اوخواستند بجای اسم « کافری » تولیگ ، نام مسلمانی برای خود انتخاب کند راه و روش « نیاکان » را برگزیده و نهایتا نام « طالب » و در شناسنامه جدید تاجیکی نام « طالب علی » را برای خود برگزید . وی دیگر به بار و کافه نمی رود و همسرش که اصالتا از » اوکرایین » است همراه با موج زنانی که اکنون در « تاجیکستان » به روپوش ومقنعه روی آورده اند او نیز مقنعه می پوشد چرا که با این پوشش در جامعه و در محل کار و بازار و محله از احترام بیشتری برخوردار است
«طالبعلی » که در تمام عمر بخاطر دورگه بودنش خود را بی هویت می دانست ، اکنون خود را به هویتی مسلط در کشور خود متعلق میداند.وی اکنون مانند سایر مسلمانان در هر جمله خود چند باز « ماشاء الله و انشاء الله » بکار میبرد . وی به خواندن قرآن و بقول تاجیکها «ترابی خوانی – دعاهای پیش از افطار -» روی آورده است .
« طالبعلی » نیک میدانست اگر بخواهد در تاجیکستان با آرامش به زندگی ادامه دهد باید فرهنگ عمومی رو بتقویت اسلام خواهی و روی آوری به مذهب را بپذیرد و البته روسیه و مردم آن کشور هم برای مهاجرت وی به او روی خوبی نشان نداده بودند .
هویت « اسلامی – وهابی» روز تا روز و در زیر پوست زندگی روزانه در حال قدرتگیری بیشتر و در نوردیدن وجوه بیشتری از روابط اجتماعی است و بطور افزاینده ای به یکی از عوامل تعیین کننده در تنظیم روابط اجتماعی در کشورهای آسیای میانه و قفقاز تبدیل می شود .
سطوری که در بالا آمد واقعی و تنها اسامی آن عوض شده است و اتفاقا برخورد نسبتا خشن دولتهای بجای مانده از « شوروی سابق » به نشانه های اسلام خواهی رو به فزون در کشورهای آسیای میانه ، نشان از وجود فرهنگ دینی و گرایش و علاقه اکثریت مردم این کشورها به دین خویی و بزرگداشت شعائر مذهبی است . البته همه کشورهای آسیای میانه در این مورد در یک حد نیستند و بیشترین گرایش به دین و اسلام سیاسی در تاجیکستان ، ازبکستان و و کمتر از این دودر قرقیزستان است و کمی دورتر در قفقاز ، جمهوری های خود مختار تاتارستان و اینگوش و داغستان وچچن بیشترین گرایش اسلامی را داشته ودرست به همین دلیل هم کرملین برای عدم تحریک احساسات قوی مذهبی و برای جلوگیری از گرایش مسلمانان ساکن قفقاز روسیه به بنیاد گرایان سلفی از هم اکنون در سواحل خزر ، دریا را زنانه – مردانه کرده است ، مسافران زن را رانندگان زن زن جابجا می کنند و در تاکسیها وسایل نقلیه عمومی صدای قرائت قرآن بگوش میرسد .
البته در کشورهای مسلمان نشین آسیای میانه و قفقاز که بخاطر داشتن نفت ( ترکمنستان – آذربایجان ) و یا صنایع صادراتی « قزاقستان » ثروتمند هستند خطر اسلام گرایی سیاسی ، ساختارهای سیاسی را بطور جدی تهدید نمی کند . اما واقعیتهای موجود نشان از میل نهفته بنیاد گرایی اسلامی- سلفی برای گرفتن سکان قدرت سیاسی در عموم کشورهای مسلمان نشین این مناطق است
اگر به هریک از جمهوری های آسیای میانه بروید علیرغم سختگیریها ی دولتهای آن کشورها ، روزهای جمعه و اعیادی مانند فطر و قربان ( قبل از همه گیری و شیوع کرونا ) با تعداد زیاد شرکت کنندگان در نماز جمعه و نماز فطر روبرو می شوید که گاه تا چند صد متر خیابانهای اطراف مساجد را اشغال کرده بودند . تجربه ترکیه در هویت طلبی اسلامی سنی در مقابل نخبگان حاکم زمینه تکرار شدن در این جمهوری ها را بطور بالقوه دارد .
در صورت ضعف قدرت مرکزی کرملین در حضور امنیتی ، نظامی و یا فرهنگی خود در منطقه ، موج اسلام خواهی و اسلام سیاسی می تواند آسیای میانه را در خود بگیرد و در صورت برخواستن چنان امواج سهمناکی دولتهای حاکم بر آین کشورها بسیار ضعیفتر و نحیفتر آز آن هستند که بتوانند با این جنبش ها که عموما هم بسیار خشن هستند مقابله کنند . در گرایشات شبه داعشی مسلمانان آسیای میانه همین بس که در سال 1992 و کمی بعد از فروپاشی ، و زمانیکه جنبش اسلامی تاجیکستان همراه با بعضی ملی گرایان آن کشور ( اکبر شاه اسکندرف ) قدرت را در دست گرفته بودند ، اعضای این جنبش از تعرض مستقیم به زنان ودختران روس تحت عنوان غنیمت اسلام ابا نداشته و “دوشنبه ” اسیر جنگ داخلی و قحطی در عین حال شاهد دزدیده شدن زنان و دختران توسط شبه نظامیان اسلامی و سوء استفاده از آنان بود .
در سال 1991 که جنبش اسلامی تاجیکستان ، دولت را در اختیار گرفت فقط حمایت روسیه و دولت اسلام کریم اف ودر غلطیدن کشور به یک جنگ داخلی بود که تاجیکها را از برقرار ماندن دولت اسلامی نجات داد ، هر چند که درهمان مدت کوتاه هم ،در بعضی مناطق ” درواز » در تاجیکستان ، « حکومت اسلامی » اعلام شده و حتی اخبار سراسری جمهوری اسلامی برای آنان رله و پخش می شد و مسلمانان آن مناطق از اینکه میدیدند گوینده خبر یک زن محجبه ( مریممریم ریاضی ) است در پوست خود نمی گنجیدند .
تا همین جاهم اگر حضور نامرئی روسیه در کشورهای سابق اتحاد شوروی در آسیای میانه و قفقاز نبود ، بیشتر این کشورها اسیر جنگ های قومی و منطقه ای بودند و در بعضی از این کشورها با برقرای دولتهای اسلامی روبرو می بودیم .
مشت آهنین کرملین تضمین کننده امنیت آسیای میانه و قفقاز است !
سه دهه از فروپاشی اتحاد شوروی می گذرد اما هنوز هم این فدراسیون روسیه برهبری پوتین است که حرف آخر را حتی با دخالت نظامی در اختلافات میان جمهوری های سابق اتحاد شوروی میزند ، در جنگ اخیر قره باغ ، در اشغال آستیا و آبخاز توسط « گرجستان » و دخالت نظامی ارتش روسیه که به جدایی این دو منطقه از گرجستان انجامید ، در جدا کردن کریمه از اوکرایین اثبات شد که روسیه صاحب حق ویژه در این منطقه بوده و پایه محوری امنیت منطقه ای در آسیای میانه و قفقاز است . طرفین درگیرهای سیاسی ، اجتماعی و قومی در بیشتر جمهوری های آسیای میانه ، عموما میدانند که حمایت روسیه از هریک از دو طرف به پیروزی آن سو می انجامد و بسیاری از رهبران رده بالای سازمانهای امنیت داخلی و خارجی این کشورها به فدراسیون روسیه تعهدی نانوشته داشته و در مقابل سازمان امنیت داخلی روسیه بیشتر مسئول هستند تا در مقابل دولتهای متبوع خود !.
اکنون اما در سال 2021 از روسیه تا ایران و تا لبنان و روسیه سفید و اکراین در صف بندی های اجتماعی و طبقاتی ، با اقشاری روبرو هستیم که از نهاد های سنتی اداره کننده کشورهای خود بجان آمده و خواهان تنفس و مراوده آزاد با اقتصاد جهانی و ذوب شدن در گلوبالیسم هستند و از دخالت دولتهای این کشورها « در لبنان دخالت حزب الله و هم پیمانانش » در اقتصاد بجان آمده اند . همین چند وقت پیش بعد از انفجار مهیب و خانمانسوز در بیروت و در پی دیدار رییس جمهور فرانسه از لبنان ، بسیاری از همین اقشار در شبکه های اجتماعی نجوا سر داده بودند که ای کاش فرانسه بازهم ما را بعنوان کشوری مستعمره در خود بگیرد ، درست چنین گرایشی را می توان دقیقا در گستره ای به وسعت روسیه و ایران و روسیه سفید و اکراین و لبنان و سوریه در میان اقشاری از جمعیت این کشورها دید که حتی از سیاستمداران غرب خواهان تحریم و یا حتی حمله نظامی به کشور خود هستند و البته این جمعیت با این تفکر در روسیه از بیشترین امکانات مالی و سیاسی برخوردار هستند
نقش ” اتحادیه اروپا ” در این میان چیست ؟
آنسوتر اتحادیه اروپا که رقیب سنتی روسیه و در رقابت دائمی ابااین کشور قدرتمند و ابر قدرت نظامی بوده و در هراس است که در هر خلاء قدرت بین المللی ، فدراسیون روسیه قدرت اشغال بخشهای جنوبی و شرقی اروپا ( بجز بخشهایی از ترکیه که در این قسمت قرار دارد ) را دارد از هر حرکتی که به تضعیف خرس روسی در همسایگی حمایت میکند و دقیقا به این علت است که الکساندر ناوالنی با جرات تمام به روسیه بر میگردد و هوادارانش با خشونت تمام در مقابل خشونت نیروهای امنیتی می ایستند . به همکین دلیل بود که آمریکا برای تغییر دولت در آوکراین و بر روی کار آوردن یک دولت متمایل به غرب هزینه سیهسی سنگینی را متقبل شد .
حمایت اروپا از ناراضیان «ر وسیه » و ” اکراین ” حرکتی ماجراجویانه است :
از نقطه نظر منافع استراتژیک و ژئوپولیتیک کشورهای منطقه و مشخصا کشور ما ایران ، حفظ وضعیت موجود در آسیای میانه بهترین حالت است ، چه اینکه در صورت تضعیف فدراسیون روسیه و بوجود آمدن هر گونه خلاء قدرت ، مسلمانان بنیاد گرا قوی ترین نامزد برای کسب قدرت سیاسی بوده و در چنان حالت مفروضی با جنبشهای افراطی بنیاد گرایی در گستره ای از قفقاز تا ترکمنستان ، ازبکستان ، قرقیزستان و تاجیکستان بعنوان یکی از مهمترین مراکز جنبشهای بنیادگرایانه در منطقه روبرو خواهیم بود . البته از خاطر نبریم که یکی از برندگان اصلی تضعیف حضور روسیه در آسیای میانه و قفقاز ،ترکیه است که بشدت بدنبال طرحهای ماجراجویانه احیای ارتباط وحضور سیاسی ، نظامی و اقتصادی در کشورهای «تورانی – ترک زبان آسیای میانه » است . همانطور که در مورد اوج وافول قدرت « داعش » دیدیم ، ترکیه با قدرت گیری نیروهای سیاسی بنباد گرای سنی – وهابی مشکل اساسی ندارد و “اتحادیه اروپا” نیز برای تضعیف روسیه حاضر به پذیرفتن هر ریسکی است ، بخصوص که بوجود آمدن آشوب در آسیای میانه الزاما بمعنای سرازیر شدن سیل پناهجویان بسوی اروپا نخواهد بود .
امروز در روسیه و کشورهای سابق عضو سایوز غربگرا مهمترین رقیب سیاسی ” ولادیمیر پوتین » آندسته از سیاستمداران منطقه ای هستند که خواهان گسترش ناتو تا قلب روسیه بوده وبر آنند که آمریکا و اروپا صرفا بدنبال حضور اقتصادی در روسیه بوده و هیچگونه مطامع نظامی و سیاسی ندارند . تجریه گورباچف و یلتسین اما نشان داد که این نظریه اساسا اشتباه است و بنظر میرسد اروپا در هراس از آنچه که در جنگ دوم جهانی اتفاق افتاد و روسیه توانست قلمرو خود را تا قلب اروپا گسترش دهد ، خواهان تضعیف موقعیت قوی فدراسیون روسیه « در این مناطق بشدت استراتژیک است و درست به این دلیل از هر حرکتی هر چند همه ماجراجویانه بشرط اینکه به تضعیف روسیه منجر شود استقبال خواهد کرد ، اما شک نباید کرد که روسیه در مقابل به چالش کشیده شدن قدرتش از سوی هر نیرویی واکنش خشم آلود نشان داده ومی تواند منطقه و جهان را دچار بحران جدی کند . تجارب تاریخی اثبات کرده است که اروپا و آمریکا ، بخاطر توانایی های عظیم اقتصادی و نظامی خود ، توان تحمل وارد شدن به هر ریسک و ماجراجویی را داشته و در صورت مرتکب شدن هر اشتباهی ، مردم کشورهای بلازده آن منطقه هستند که چندین دهه ، بهای ماجراجویی های این کشورها را خواهند داد . تجربه عراق و لیبی و افغانستان از نمونه های بارز این ماجراجویی هاست .
شکی نیست که دخالت “ج.ا.” و ” روسیه ” هم در ” سوریه ” سوی دیگر چنین ماجراجویی هایست ، اما از خاطر نباید برد که دخالت این دو کشور در ” سوریه ” به هر حال مستند قانونی داشته است و با دعوت مستقیم دولت مستقر و مورد تایید سازمان ملل متحد بوده و با حمله اروپا و آمریکا به کشورهایی که نامشان را بردیم از بسیاری از جهات متفاوت است.
February 5, 2021