تراژدی یک تمدن- ع ب
فیلم تبعیض Elysium الیسیوم که همان بهشت در افسانههای یونان باستان است، حقیقت تلخی در خود داشت: تغییر اقلیم جهان و بازگشت انسان به ابتداییترین نیاز حیوانی یعنی جنگ فقط برای زنده ماندن در هر شرایط غیرانسانی و غیراخلاقی.
در اواخر قرن بیستویکم زمین به دلیل آلودگی و جمعیت بسیار زیاد رو به نابودی میرود و ثروتمندان، زمین را ترک کرده و در یک اقامتگاه فضایی بسیار بزرگ و مصنوعی به نام الیسیوم زندگی میکنند که در مداری به دور زمین میچرخد و از روی زمین قابل مشاهده است. این شهر یا اقامتگاه از لحاظ تکنولوژی بسیار پیشرفته است. زمین تبدیل به یک ویرانه شده و مردم امکانات درمانی و رفاهی زیادی ندارند اما زمین هنوز منابع معدنی و منابع انرژی زیادی دارد که باید به الیسیوم انتقال پیدا کنند.
جابهجایی محور زمین باعث تغییرات اقلیمی شده است یا تغییرات اقلیمی باعث جابهجایی محور زمین شده است، دیگر مهم نیست.
2000 سال پیش فلات ایران در مدار و کمربند معتدل جهان قرار داشت و همین عامل باعث شکلگیری تمدنها در آن شد اما در این عصر تغییر اقلیم باعت شده که مانند ملتهای پیشین این تمدن بسوی انقراض پیش رود مانند تمدن مایا که این تمدن بزرگ قبل از ورود مهاجران اروپایی رو به نابودی رفت. تغییرات آبوهوایی و درگیریهای قومی از محکمترین نظریهها درباره نابودی تمدن مایا است. وقتی از تغییر اقلیم سخن میگوییم منظور تغییر اکوسیستم زیستی به شکل پایدار و دایمی و گسترده است، طبیعت تا حدی میتواند خود را بازیابی کند اما این روند از آستانه تحمل طبیعت گذشته و فرآیند نابودی طبیعت به شکل تصاعدی افزايش يافته است، دیگر هیچ چیز نمیتواند این روند را متوقف کند، این قانون طبیعت است.
دانشمندان برای اندازهگیری میزان ناراحتی ناشی از گرما و خطر ناشی از آن برای سلامتی، از دو شاخص استفاده میکنند. شاخص “گرما” که ترکیبی از دمای محیط و رطوبت نسبی است و شاخص “دمای حباب مرطوب” که یک شاخص دقیقتر بهشمار میرود. دمای حباب مرطوب، پایینترین دمای یک جسم یا بدن را مشخص میکند که هنگام تبخیر رطوبت ایجاد میشود. این شاخص به سادگی توانایی بدن انسان برای خنک شدن با تعریق در هوای گرم و مرطوب را اندازهگیری میکند. خطر اصلی این خواهد بود که تعریف کنیم بدن انسان از چه سطحی به بعد، دیگر نمیتواند خود را با تعریق خنک کند. خطر مرگ واقعی، از این سطح آغاز میشود. بالاترین میزان دمای حباب مرطوب که یک انسان میتواند تحمل کند، ۳۵ درجه سلسیوس به مدت ۶ ساعت مداوم است.
“هیئت بیندولتی تغییر اقلیم” IPCC تخمین میزند که با افزایش دمای جهان تا پایان قرن در مقایسه با سطح دما پیش از صنعتی شدن، فراوانی دورههای گرما، بیشتر میشود.
بر اساس پیش بینی ناسا شاخص دمای حباب مرطوب به زودی در برخی نقاط به اندازهای بالا خواهد رفت که دیگر موجودات زنده قادر به حیات نیستند. این مشکل برای جنوب آسیا، کشورهای خلیج فارس از جمله ایران، عمان و کویت و دیگر کشورها در حاشیه دریای سرخ از جمله مصر، عربستان، سودان، اتیوپی، سومالی و یمن تا سال ۲۰۵۰ حادث خواهد شد. برخی دیگر از نقاط جهان از جمله شرق چین و بخشهایی از جنوب آسیا و برزیل تا سال ۲۰۷۰ دمای حباب مرطوب ۳۵ درجه را تجربه میکنند و دمای حباب مرطوب از ۳۵ درجه سلسیوس تجاوز خواهد کرد. ناسا سرنوشت مشابهی را برای برخی از ایالتهای آمریکا مانند آرکانزاس، میزوری و آیووا در ۵۰ سال آینده پیشبینی میکند.
این پیشبینی قبلا توسط موسسه ماکس پلانک آلمان هم اعلام شده بود. موسسه ماکس پلانک گزارشی منتشر کرده بود که نشان میداد تا سال ۲۰۵۰ برخی شهرهای خاورمیانه غیرقابل سکونت خواهند شد. نشریه فارین پالسی هم در آگوست ۲۰۲۱ گزارشی منتشر کرد که نشان میداد خاورمیانه یکی از مناطقی خواهد بود که در سالهای آینده بیشترین تاثیرات را از تغییرات اقلیمی خواهد داشت و کمترین امکانات برای مقابله با این مساله را دارد.
گرمترین نقطه زمین در جنوب شرقی ایران، دشت گندم بریان در 83 کیلومتری مرکز استان کرمان ثبت شده است، دمایی که طی چند دقیقه میتواند یک موجود زنده را تلف کند. اینجا دمای هوا به حدی گرم است که هیچ موجود زندهای حتی میکروارگانیسمها و باکتریها توان حضور بر سطح زمین در طول روز را ندارند.
دمای بسیاری از شهرهای خاورمیانه در همین چند سال گذشته بیشترین رکورد را زده است. بدتر از همه اینکه این افزایش دما تازه شروع یک فرآیند غیرقابل بازگشت است. تا سال ۲۰۵۰ دمای هوا در خاورمیانه دو برابر میانگین جهانی افزایش خواهد یافت.
میانگین افزایش دما تا سال ۲۰۵۰ برای جهان ۱.۵ درجه پیشبینی شده، اما برای خاورمیانه این عدد ۴ درجه است.
به گزارش موسسه ماکس پلانک بسیاری از شهرهای خاورمیانه ممکن است قبل از پایان قرن به معنای واقعی غیر قابل سکونت شوند. شهرهای متروکه با آسمانخراشهای میلیاردی که دیگر ارزشی ندارند و رها شدهاند، برج خلیفه دبی، بلندترین برج جهان به نماد خودخواهی انسان در یک شهر متروک تبدیل خواهد شد، این پیشبینی نیست بلکه واقعیت فردا خواهد بود. منطقه خاورمیانه به دلیل جنگ و درگیریهای فرقهای و مذهبی قادر به رویارویی با چالش تغییرات اقلیمی نیست. تمام فرصتهای خود را برای کشتن و تبلیغ ایدیولوژی صرف کردهاند. مولانا _ فیهمافیه :
“حقیقت آیینهای بود که از آسمان به زمین افتاد و شکست، هر کس تکهای از آن را برداشت و خود را در آن دید، گمان کرد حقیقت نزد اوست، حال آنکه حقیقت نزد همگان پخش بود.”
جنگهای خاورمیانه قرار بود دمکراسی و آزادی به ارمغان بیاورد، چیزی جز طوفانهای سرخ و گردوغبار که حاوی میکروذرات اورانیومی است که یک شبه با سرعتی باورنکردنی هزاران کیلومتر را طی میکنند و تمام شهرها را در خود فرو میبرند و سبب افزایش سرطان در منطقه شده است، جنگ برای صلح _ صلح برای جنگ _ هيچ برای هیچ و در این هیاهو حقیقت گم میشود.
کشورهای خاورمیانه اغلب توسط دولتهای خودکامه و مذهبی اداره میشوند و زیرساختهای انرژی در این کشورها فرسودهشده و فساد ریشهای مانع از ارتقا زیرساختهای انرژی تجدیدپذیر میشود. سه دهه گذشته انتشار گازهای گلخانهای در منطقه خاورمیانه بیش از سه برابر شده است.
قطب شمال بیش از سایر مناطق در حال گرم شدن است، سطح آب دریاها و اقیانوسها با آب شدن یخهای قطب افزایش خواهد یافت، انتظار میرود در جهانی با دمای ۲ درجه سانتیگراد بیشتر، سطح اقیانوس تا سال ۲۱۰۰ حدود ۴۳ سانتیمتر افزایش یابد.
محدود کردن افزایش دما به ۱.۵ درجه سانتیگراد، سطح افزایش را به ۱۰ سانتیمتر کاهش میدهد، در حالی که بیش از یک میلیارد نفر تا اواسط قرن در مناطق ساحلی آسیبپذیر زندگی خواهند کرد. شهرهای ساحلی نابود خواهند شد، سونامی و طوفانهای غیرقابل پیشبینی رخ خواهند داد. جزایری در دنیا مثل مالدیو در جنوب غرب آسیا به زیر آب خواهند رفت.
خلیج فارس و دریای عمان به دلیل موقعيت استثنايي خود که محل احداث تعداد بسيار زيادي پالايشگاه گاز و کارخانه پتروشيمي است و محل تردد هزاران کشتی نفتکش است به طور مستقيم در معرض ورود آلايندههاي مختلف آلي و معدني قرار دارد.
آلودگی فلزات سنگین به دلیل سمی بودن و ماندگاری بالا در محیط دریا یکی از مهم ترین مشکلهای خلیج فارس و دریاچه خزر است که از فرآیندهای صنعتی و کشاورزی و انسانی منشأ میگیرند. فلزات سنگین ازنظر زیستی غیرقابل تجزیه و با سرعت بالا در محیط انباشته و رسوب میکنند و با توجه به این که حذف آنها بسیار دشوار و غیرممکن است در مدت زمان کوتاهی اثرهای مخرب ناشی از افزایش غلظت خود را در محیط نشان میدهند. فلزات سنگین شامل روی، مس، نیکل، کبالت، کادمیوم، سرب و جیوه است. تحقیقات نشان دهنده توانایی جذب بالای فلزات سنگین توسط جلبکها و رسوب فلزات سنگین در بدن ماهیها و آبزیان دریایی است.
نمکی که به عنوان نمکدریا در فروشگاهها فروخته میشود، حاوی فلزات سنگین است و توصیه میشود که از نمک معمولی که از سنگ معدن استخراج میشود، استفاده شود.
اثر پروانهای نام پدیدهای است که به دلیل حساسیت سیستمهای آشوبناک به شرایط اولیه ایجاد میشود. این پدیده به این اشاره میکند که تغییری کوچک در یک سیستم آشوبناک مانند سیاره زمین باعث تغییرات شدید و وقوع طوفان در کشوری دیگر شود. اثر پروانهای (بالزدن پروانه) به این معنا است که تغییر جزیی در شرایط اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیشبینی نشده در سیستم منجر گردد و این سنگ بنای نظریه آشوب است. در تمامی سیستمها نقاط حساسی وجود دارند که تغییری اندک در آنها باعث تغییرات عظیم سیستم خواهد شد.
با نیم درجه گرمای بیشتر، حشرات دو برابر و گیاهان سه برابر بیشتر در معرض خطر انقراض قرار میگیرند و یخهای اقیانوس منجمد شمالی به جای یک بار در قرن، هر ۱۰ سال آب میشوند.
از نشانههای این وضعیت خشک شدن دریاچهها، رودخانهها و تالابها، کاهش سطح آبهای زیرزمینی، فرونشست زمین، تخریب کیفیت آب، فرسایش خاک، بیابانزایی و طوفانهای گردوغبار سالانه است. تهران بهزودی میتواند مرکز این بحران باشد، شهری میلیونی که آب شرب نداشته باشد بوسیله هیچ نیرویی قابل کنترل نخواهد بود.
ایران 9 درصد از ذخایر نفت اثبات شده جهان را در اختیار دارد و میزان ذخایر اثباتشده گاز ایران پس از روسیه در رتبه دوم جهان قرار دارد. این در حال است که جمعیت ایران 1.07 درصد یعنی به 2 درصد هم نمیرسد از 100 درصد جمعیت جهان و این درد دارد در کشور ایران، انسانی مانند گربه، شبانه به سراغ سطل زباله میرود، آیا حق او از نفت یک تکه نان نیست؟
تکرار زشتی سبب عادی شدن آن میشود، به خدا و هرچه به آن باور دارید که گورخوابی عادی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هیچ چیز عادی نیست؟ چشم ما توانایی درک زشتی را ندارد؟
شهرهایی مانند نیشابور، شاهرود و رفسنجان از نظر هیدرولوژی مردهاند، حتی با مقادیر بالای بارندگی هم جایی برای ذخیره آب ندارند، یکی از مسائلی که در اثر برداشت بیرویه آب زیرزمینی رخ میدهد، فرونشست زمین است، در اثر برداشت آب زیرزمینی و بیرون ماندن آب از منافذ امکان متراکم شدن مواد تا عمق 300 متر فراهم میگردد و هرچه بیشتر برداشت شود، تراکم مواد بیشتر خواهد بود وپس از آن سیلاب جاری خواهد شد.
به گفته سازمان زمینشناسی، فرونشست زمین به “بیخ گوش” تهران رسیده است. فرونشست به”بمب ساعتی بیصدا” تشبیه شده که علاوه بر ایجاد گودالهای بزرگ، میتواند موجب تخریب سازهها شود و مقاومت آنها را در برابر زلزله کاهش دهد.
دریاچه و تالاب بینالمللی هامون هفتمین تالاب بینالمللی جهان که توسط یونسکو بهعنوان ذخیرهگاه زیستکره ثبت شده است و 239 گونه مختلف جانوری در دریاچه زندگی میکنند، درحال خشکشدن است،
دریاچه پریشان یکی از بزرگترین دریاچههای آب شیرین ایران و خاورمیانه میباشد و به عنوان تالاب بینالمللی ثبت گردیدهاست، در حال خشکشدن است.
دریاچه ارومیه که این زیستبوم بصورت بینالمللی توسط یونسکو به عنوان منطقه تحت حفاظت و ذخیرهگاه زیستکره به ثبت رسیدهاست، در حال خشکشدن است.
دریاچه ارومیه محل زندگی 62 گونه باکتری، 42 گونه قارچ میکروسکوپی، 20 گونه جلبک، 311 گونه گیاه، 5 گونه نرمتنصدفدار، 226 گونه از پرندگان از جمله فلامینگو، 27 گونه خزنده و دوزیست و 24 گونه از پستانداران میباشد.
پل میانگذر اصلیترین علت در خشکی دریاچه ارومیه است، هر پزشک میداند که اگر چند دقیقه به یک اندام خون نرسد باید اندام را قطع کرد.
پل میانگذر موجب توقف جریانهای چرخشی آب در داخل دریاچه ارومیه شده است، این جریانها به شکل یک دایره بوده یا یک چرخه کامل را طی میکنند که کندشدن و توقف آن در افزایش سرعت تبخیر و فرایند خشکی دریاچه نقش داشته است.
برنامه زيست محيطی سازمان ملل متحد، یونپ UNEP طی گزارشی نسبت به عواقب زيست محيطی خشک شدن درياچه اروميه به شدت هشدار داد و گفته است ارتفاع سطح آب درياچه از سال 1995 تا 2011 به ميزان 7 متر پايين رفته است.
اين گزارش با اشاره به سکونت 76 ميليون جمعيت در شعاع 500 کيلومتری درياچه اروميه، اظهار نگرانی کرده است که اين درياچه دچار سرنوشتی همانند فاجعه درياچه «آرال» شود. درياچه آرال در آسيای ميانه که از چند دهه قبل کاملا خشک شده، باعث شده است که مردم منطقه با فاجعه طوفانهای نمک مواجه شوند. درباره درياچه اروميه که جمعيت زيادتری در اطراف آن زندگی میکنند، ابعاد اين فاجعه بسيار گستردهتر خواهد بود. افزایش بیماریهای تنفسی و حساسیتهای پوستی بزرگترین خطر خواهد بود. با خشکتر شدن زمین، کمبود آب شرب، سراسر ایران را تهدید میکند. در اوت 2019 طبق جدیدترین برآورد «مؤسسه منابع جهان» در «اطلس خطرات آبی» ایران در رده چهارم در نزدیک شدن به «روز آخر» یعنی روزی که منابع آبی در آن ممکن است به پایان برسد، قرار دارد، براندازی خود به خود در حال حادث شدن است.
سخن احمدینژاد شاید واقعیت داشته باشد: “حالا من در آینده خواهم گفت که بعضی از اینها پولها را بردهاند، حتی جزیره خریدهاند که یک زمانی اگر خشم ملت بالا آمد، فرار کنند.”
کشور ایران زیرساختهای کشاورزی شدن را ندارد، تولیدات کشاورزی آببر هستند، هر کیلو هندوانه 350 تا 650 لیتر آب مصرف میکند. میانگین آب شیرین 90 درصد آب کشور در بخش کشاورزی، 7 درصد برای شرب و 3 درصد در صنعت مصرف میشود.
احتمال مهاجرت اجباری 40 تا 50 میلیون ایرانی در آینده به خاطر تغییر اقلیم میرود، 50 میلیون ایرانی هم اکنون زیر خط فقر هستند. چه کشوری این همه پناهنده را میپذیرد؟ مگر میشود 50 میلیون ایرانی را پشت مرزهای اروپا با لبهای دوخته سرگردان کرد؟
تمام منابع نفت ایران بصورت هلدینگ و شبیه شرکتهای هرمی از بالا به پایین در حال غارت است.
شاید وقت آن رسیده باشد که رویای دیرینه ملت ایران را دوباره زنده کنیم، رویایی که به خون نشست، رویایی که هیچوقت تعبیر نشد. اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت، لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت. رویای حکومتی ملی که فارغ از مذهب و نژاد منافع تمام ملت ایران اولویت اول آن باشد.
یک_ ملی شدن نفت ایران : تمام سهام نفت ایران باید به ملت ایران از هر نژاد و مذهب و زن و مرد چه داخل کشور چه مقیم خارج از کشور بصورت مساوی در بورسهای بینالمللی به ثبت برسد که هیچ دولتی توانایی دستاندازی به آن را نداشته باشد، با این کار عدالت بین زن و مرد برقرار میشود، اختلافات مذهبی پایان میگیرد، آینده تک تک ملت ایران تضمین خواهد شد.
دو_ ایران به قلب ترانزیت انرژی جهان تبدیل شود، از شمال تا جنوب، از خاورمیانه تا اروپا : ایران میتواند گستردهترین خطوط انتقال انرژی دنیا را بسازد و خود مرکز این خطوط انرژی باشد، این خطوط امنیت جهانی و پایداری میآورد و دولت هم میتواند فقط با حق درآمد خطوط ترانزیت مانند حق ترانزیت هوایی بتواند تامین هزینه خدمات کند.
اروپا در حوزه انرژی سال سختی را با افزایش سرسامآور قیمت گاز پشت سر گذاشت، بهترین نوع صادرات گاز از لحاظ لجستیک صادرات از طریق خط لوله است، صادرات گاز ایران به اروپا شدنی است اما اروپا خطر تامین گاز از مسیرهای ناامن را ترجیح نمیدهد.
سیاست موازنه منفی اولین بار توسط دکتر محمد مصدق در جریان درخواست امتیاز نفت شمال از سوی شوروی ارایه شد. سیاست موازنه منفی مانند سیاست عدم تعهد، هدفی جز طرد سلطه بیگانه و تأمین حاکمیت ملی و منافع ملی از طریق رابطهای عدمی و ایجاد توازن سیاسی بین قدرتها ندارد. موفقیت آن سیاست در عدم واگذاری امتیاز به شوروی و مکلف نمودن دولت در عدم واگذاری امتیاز به هر دولت دیگر، باعث شد در دورانی که رقابتهای نفتی میان شرکتهای خارجی برای دریافت سهم بیشتر صورت گرفته بود، حاکمیت بر منابع ملی حفظ شود.
ملتی که رویا نداشته باشد، ملتی مرده است.