Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد اُفقِ سرنگونی: مردم و اپوزیسیون- سهراب اسفندیار

اُفقِ سرنگونی: مردم و اپوزیسیون- سهراب اسفندیار

دیگر کمتر کسی از مردم ایران هست که از شرایط کشور ناراضی نبوده و به دنبال تغییر نباشد، اکنون اکثرایرانیان به دنبال بهبود شرایط زندگی، رفاه و آینده ای روشن اند و تنها به امید یک اتفاق بزرگ که نویدبخش آزادی و رهایی باشد این روزگار جهنمی را تحمل میکنند. بر کسی پوشیده نیست که رژیم ولایت مطلقه فقیه از هر روزی ضعیف تر و شکننده تر مینماید، چه در بعد داخلی و چه در عرصه جهانی، چوب خط رژیم خیلی وقت است که پر شده زیرا هیچ برنامه مشخصی برای اداره اکنون و آینده کشور ندارد و تنها با جو ارعاب و سرکوب به چپاول و غارت بیشتر مشغول است و نظم اجتماعی را که با سقوط اقتصادی متزلزل شده با مشت آهنین حفظ کرده تا چند روزی بیشتر بر عمر ننگین خود بیفزاید. خلاصه که به قول برخی فعالان سیاسی، این رژیم همین الان هم مرده است، زیرا نه مقبولیت داخلی دارد نه مشروعیت بین المللی، کارایی هم که ندارد و سرشار از نابخردی است، بوی تعفنش چند سالی است که همه را آزار میدهد زیرا ما نعش منحوسش را به زباله دان تاریخ نینداخته ایم تا یک ملت و چه بسا یک دنیا را از شر آن راحت کنیم.

شرایط از هر روزی برای براندازی و گذر از رژیم اسلامی آماده تر است و این دقیقا همان مرحله ای است که زنده یاد دکتر بختیار در زمان حیات منتظر آن بود تا ضربه آخر را به خمینی بزند، اکثریتی ناراضی و خشمگین در مقابل اقلیتی مفت خور و تحت فشار(مضافاً بر اینکه بیشتر این اکثریت عصبانی را جوانان عاصی و پر شور و شعور تشکیل میدهند). افسوس که در زمان حیات مرغ طوفان توده مردم همچنان مشغول تز حکومت اسلامی بوده و به ضرورت قیام پی نبرده بودند، در واقع هنوز جو تغییر سیاسی به صورت کلی وجود نداشت و اگر سخنی به گزاف نگوییم بیشینۀ قریب به اتفاق مردم در ضمیر ناخوداگاه خود هنوز به این رژیم دلبسته بودند. امروز اما #افق_سرنگونی به خوبی دیده میشود و بر ماست که دست از نا امیدی و ذکر مصیبت و دعواهای سیاسی برداشته و به امر مهم و سرنوشت ساز انقلاب سیاسی بپردازیم.

اکنون که مواد لازم برای پخت یک ایران آزاد و آباد فراهم است، باید منتظر آشپزباشی بود تا با ترکیب این مواد برای ما یک غذای خوشمزه طبخ کند! آشپز این غذا دو طرف دارد، یکی مردم و دیگری اپوزیسیون. طبیعی است که هر طرف باید وظیفه خود را به درستی انجام دهد تا محصول نهایی خراب از کار در نیاید. در اینجا شایان ذکر است که نگارنده نه تئوریسین سیاسی است نه استاد دانشگاه و نه پژوهشگر، تنها یک ایرانی جان به لب آمده است که در داخل زندگی کرده و هر روزه شاهد رخوت،ملالت و درماندگی هم میهنانش بوده و به دنبال راه چاره میگردد، بنابراین مطالبی که در ادامه از نظرتان میگذرد حتما خالی از اشکال نیست، شاید خام باشد و حتی با علم مبارزه و کار سیاسی همخوانی نداشته باشد. از این بابت پوزش خود را خدمت خوانندگان این یادداشت اعلام میدارم، این نکاتی است که به ذهن ناقص یک فرد مخالف و ناشی در داخل رسیده و بد ندیده که با شما هم درمیان بگذارد، طبیعی است که کار تدقیق، تصحیح و بهبود محتوایی آن وظیفه اهالی فن در اپوزیسیون است تا راهگشا گردد.

رابطه مردم با اپوزیسیون در این سالیان در تلاطم بوده و فراز و فرود داشته اما از دی 96 به این طرف با پایان رسمی بساط اصلاح طلبی، نگاه ها به نیروها و شخصیت های سیاسی در خارج بیشتر شده، گاه مردم مستاصل داخل همۀ امید خود را به اپوزیسیون گره زده بدون اینکه نقش خود را در این بازی در نظر بگیرند، گاه اپوزیسیون تمام بار تغییر را به دوش مردم انداخته با این جمله که خودشان باید شروع کرده و اعتراضات را مدیریت کنند، زمانش که شد ما وارد میدان میشویم! حال دقیقا این زمان چه وقت است بر من که پوشیده است. به نظر باید دیالکتیک بین مردم و اپوزیسیون را دوباره سامان داد و به درستی نقش ها و وظایف را از هم تفکیک کرد.

خیلی کوتاه و خلاصه وظایف مردم و اپوزیسیون را در شرایط کنونی مرورمیکنیم، مردم در نقش نیروی تغییر و اپوزیسیون در نقش راهبری تغییر و در نهایت به عنوان نیروی جایگزین.

مردم:

مسئولیت مردم در داخل و خارج باید جدا شود، ایرانیان خارج در این سالها با تمام انتقاداتی که بر آنها وارد است کم و بیش به وظیفه شهروندی و ملی و میهنی خود عمل کرده و هر وقت لازم بوده تجمعات، نشست ها و جلساتی را ترتیب داده و با سازمان های بین المللی راجع به شرایط ایران مکاتبه کرده و میکنند. مراد ما از مردم در اینجا مردم داخل هستند که باید این جنبش را به حرکت در آورند. تیتر وار به بخش های مهمی از اقداماتی که مردم مخالف داخل باید انجام دهند میپردازیم:

  • کنار گذاشتن یأس، ترس، تنبلی، بی تفاوتی و خود فریبی و جایگزینی آن با اراده محکم، مصمم بودن، شوق به آزادی، مثبت اندیشی، خلاصه تبدیل شدن به یک انسان پراگماتیک (عملگرا).
  • آمادگی حداقلی از حیث نظری که چرا ناراضی هستیم، چه میخواهیم تا راضی شویم و برای اینکار در وهله نخست با طرح این پرسش که وظیفه منِ منفردِ ایرانی چیست؟ در صورت امکان آگاهی نسبی از تاریخ معاصر ایران (انقلاب مشروطیت و انقلاب 57 … زیرا کشاکشِ سیاسی که از انقلاب مشروطیت در ایران آغاز شده همچنان ادامه دارد و یک نمودش در سال 57 بود)
  • آمادگی جسمی و بدنی برای رفع افسردگی و چالاکی در هنگام مبارزه و به خیابان آمدن
  • در انفجار اخبار و اتفاقات روزمره غرق نشدن و از کنار مسائل حاشیه ای با بی توجهی گذشتن، تمرکز روی هدف اصلی ( آشنایی با دیدگاه ها و مواضع احزاب و سازمان های مخالف رژیم برای شناخت جریان های اپوزیسیون، زیرا اینها همان گروهی هستند که قرار است جای رژیم بیایند پس باید با آنها به خوبی آشنا شد)
  • داده ها واطلاعات بدست آمده ناشی از خود آگاهی فردی را با دیگران در میان گذاشتن، (محفل خانواده، دوستان،همکاران و ..) و آنها را تشویق کردن به همراهی، همفکری و همکاری
  • تشکیل تیمهای 5 نفره در محل زندگی با افراد مشابه که دغدغه مبارزه و آزادی در آنها بیدار است، به منظور شعار نویسی برای فرد،حزب،جریان، سازمان یا جبهه مورد وثوق خود، تا مردمِ دیگر نیز مشاهده کنند فضای جامعه در حال تغییر است و بدین ترتیب بذر امیدواری در دل همگان کاشته شده و به مبارزه تشویق شوند.
  • فراگیری آموزش های لازم برای مبارزه و کار سازمان یافته از طریق ارگان هایی مثل sazamandehi.org و در نهایت با رعایت کامل نکات امنیتی و حفاظتی با پیروی از فرمول مشورت،تصمیم، اقدام و انجام کُنشِ مناسب.

بدیهی است که در جنبش 88 و دی 96 و همچنین آبان خونین 98 ضعف های بسیاری در حرکت مردم دیده شد که سبب گشت اعتراضات گسترده علی رغم تلفات زیاد پس از چند روز و بدون اینکه دستاورد خاصی داشته باشد خاموش شود (منظور از دستاورد گرفتن امتیاز از رژیم و عقب راندن آن است). کمبودهایی که اینبار باید اصلاح شوند تا قیام شکست نخورد.

وظایف مبارزین در زمان شروع تظاهرات در خیابان:

  • تیمهای 5 نفره با اعضای آموزش دیده خود به خیابان می آیند و متدهای رزم خیابانی را که فراگرفته اند، پیاده سازی میکنند تا از پراکندگی و سردرگمی جمعیت جلوگیری کنند. کسانی هم که در گروه های 5 نفره عضو نیستند، حتما یک یا چند نفر از دوستان، آشنایان یا همفکران را با خود همراه کنند تا علاوه بر افزایش شمار معترضان، از یکدیگر مراقبت کنند. حتی الامکان نباید تنها به میدان آمد.
  • مجهز وارد صحنه شوید. از پوشاندن چهره گرفته تا به همراه داشتن اسپری رنگ برای شعار نویسی در شلوغی خیابان و احیاناً به عنوان ابزار دفاعی برای پاشیدن به صورت سرکوبگران، همراه داشتن سلاح سرد مثل چاقو،چوب،چماق هم در صورت نیاز با توجه به توحش رژیم بهتر است که همراه داشته باشید اما اصراری به استفاده از آن نمیکنیم. از الان نمیباید نسخه پیچید که خشونت به خرج دهید یا نه، در نتیجه بنا بر تشخیص خود در موقعیت عمل کنید.
  • کسانی که به صورت تیمی و گروهی در خیزش حضور دارند، باید یک نفر را از میان خود مامور فیلمبرداری از صحنه تجمعات کنند، به صورتی که چهره معترضان معلوم نباشد، و عکس ها و ویدئوها را برای شبکه های خارجی بفرستند، اینکار حتما باید صورت بگیرد تا دلاوری مردم و ایضاً سبعیت رژیم نزد جهانیان بار دیگر به تصویر کشیده شده و از جمله اینکه مردمی که در خانه پیگیر اخبار هستند ببینند که هموطنانشان در کوچه و خیابان مشغول مبارزه اند و بدین ترتیب به حضور در معرکه ترغیب شوند. بنابراین نیازی نیست که همه گوشی به همراه داشته باشند و به جای مبارزه مشغول فیلمبرداری شوند! یک نفر کافی است که با گوشی که روی حالت پرواز تنظیم شده صحنه ها را ثبت و ضبط کند.
  • شعار واحدی را که هم جنبه سلبی و هم ایجابی دارد انتخاب کرده و روی بنر یا کاغذ چاپ کرده یا بنویسید و در خیابان به اهتزار درآورید، ترجیحاً هم به زبان فارسی و انگلیسی تا در پوشش رسانه های خارجی هم بازخورد داشته باشد. شعار های پوچ و بی معنی که نگاه به گذشته دارد را دور بریزید، شعار باید مشخص، صریح، دقیق باشد، باید محتوایی داشته باشد که نیازِامروز جامعه بوده و ضرورتی انکار ناپذیر را یادآور شود. اینجانب به تأسی از سازمان ایران لیبرال و جبهه جدل (جمهوری دمکراتیکِ لائیک) لائیسیته را به عنوان خواستِ محوری جنبش مردم ایران به شمار می آورم و معتقدم ایران با تز ارتجاعی ولایت فقیه به فلاکت کشیده شده و تنها با آنتی تز مترقی لائیسیته میتواند به ساحل آرامش برسد، همانطور که مبارزه با پادشاهی مطلقه شعار جمهوری را ایجاب میکند، همانطور که در برابر کاپیتالیسم افسار گسیخته، سوسیالیسم عرض اندام میکند، در مقابل حکومت مذهبی هم باید با گفتمان لائیسیته به میدان آمد زیرا که حکومت غیر مذهبی را نوید میدهد.

در این راستا چند شعار پیشنهادی مطرح میشود، که بهتر است روی یک یا نهایت دو مورد از آنها اجماع صورت گیرد تا به عنوان شعار اصلی جنبش نقش خود را ایفا کند.

-> اصلاح طلب،اصولگرا، لائیسیته ختمِ ماجراست
-> لائیسیته خواهانِ امروز،مشروطه خواهانِ دیروزند
-> زنده باد آزادی، برقرار باد جمهوری دمکراتیک و لائیک
-> استقرارِ لائیسیته، نیازِ روز جامعه
-> خواستۀ ما مشخصه، حکومتِ لائیسیته
-> خواستۀ ما مشخصه، ایران باید لائیک باشه
-> خواستۀ ما مشخصه، دمکراسی، لائیسیته

(طبیعی است که هر حزب یا جریان شعار مختص به خود را داشته باشد، اقبال مردم دراین زمینه شعار نهایی را تعیین میکند، و روشن است که این شعار بیانگر آینده ای است که خواهانش هستید پس در انتخاب آن دقت و وسواس زیادی مبذول دارید چرا که کالای فروخته شده لااقل برای چند دهه آینده پس گرفته نمیشود و مسئولیت پیامدهای آن با خود مشتری است. با فکر انتخاب کنید نه از روی تقلید.)

  • سعی کنید تصاویر مشاهیر خوش نام و آزادی خواه ایران همچون دکتر مصدق و دکتر بختیار یا هر مبارز دیگری را که دوست دارید در دست داشته باشید، گاهی تصاویر فراتر از شعارها میروند و با خود یک دنیا حرف دارند و تاثیرشان بیشتر است.
  • از نام بردن یا نمایش تصویر گزینه مورد نظرخود برای ایران دریغ نکنید. طبیعی است که هر طیف نماینده یا نمایندگانی دارد، آن را فریاد بزنید که برای همگان شناخته شود و نامش بر سر زبان ها بیفتد تا رسانه های دولتی و وابسته مجبور شوند به نماینده سیاسی شما بپردازند و تریبون در اختیارش بگذارند.
  • به خیابان آمدن باید با هدف مشخصی همراه باشد، نه اینکه صرفا لباسمان را عوض کنیم و بیرون برویم ببینیم چه خبر است، هم فال و هم تماشا! با چنین رویکردی کار به پیش نمیرود و جز شکست و در نهایت سرخوردگی بیشتر عایدی نخواهیم داشت. بیرون رفتن باید به قصد انجام کاری باشد، نه چند ساعت بیرون ماندن و کتک خوردن و برگشتن! هدفِ میدانی که مردم باید آن را دنبال کنند متعاقباً و توسط جریان رهبری کننده اعلام خواهد شد. فعلا نقداً باید گفت وقتی به خیابان رفتید به عنوان قدم نخست در پی مطالبه چیزی از رژیم باشید، تا قدرت خود را باور کنید و با اعتماد به نفس و شجاعت مضاعف سراغ مرحله بعد بروید. برای شروع میتوان افزایش حقوق مزدبگیران و آزادی زندانیان سیاسی را طلب کرد …
  • در آخر وقتی هدف مشخص شد و با برنامه به میدان آمدیم، باید در خیابان بمانیم تا به هدف برسیم، میدان را ترک نکنیم، برای چند روز در خیابان ماندن از قبل پیش بینی های لازم را انجام دهیم تا دیگر بهانه ای نباشد. توجه داشته باشید ما بیرون نمیرویم که صرفا بیرون رفته باشیم، بیرون می رویم و به پا میخزیم تا کاری انجام دهیم و تا زمانی که به خواسته خود نرسیدیم حق نداریم به خانه برگردیم. حال این خواست میتواند معیشتی باشد یا اجتماعی یا سیاسی (گرچه راه حل همه آنها سیاسی است)، میتواند به قصد بستن یک خیابان باشد یا فرضا تسخیر ساختمان صدا و سیما در جام جم، پس تداوم تظاهرات مهم است، فقط کافیست مدت کوتاهی ثابت قدم و مستحکم باشیم و اعتراضات را به صورت مستمر برای چند هفته ادامه دهیم، و در عوض یک عمر از مواهب آن بهره مند شویم.

اینها نکاتی بود که درباره مسئولیت های مردم قبل و در هنگام آغاز خیزش میتوان ذکر کرد، توقع بیش از اینِ اپوزیسیون از مردمِ رنجور و خسته ایران هم بی انصافی است و هم شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت خود.

اما میرسیم به سهم اپوزیسیونِ چند پاره ایران برای بازی کردن نقش خود در این راه …

خیلی کوتاه و بدون وارد شدن به جزئیات مفصل، وظیفه نیروهای سیاسی مخالف چنین است:

  • با پرهیز از بحث های پیچیدۀ اسکولاستیک و صرفا نظری و کنار گذاشتن اختلاف نظرها و حسادت ها و تعارف ها، با عزمی راسخ و گام های استوار وارد مرحله عملی مبارزه جدی با جمهوری اسلامی شوند.
  • از حالت واکنشی نسبت به جنایت های رژیم خارج شده و با تدابیر مختلف فشار را بر رژیم بیشتر کرده و وارد فاز کُنِشی شوند.
  • اتحاد یا ائتلاف سیاسی مقطعی با دیگر نیروهای کم و بیش همسو و در صورت لزوم حتی ناهمسو برای تشکیل یک جبهه یا بلاک متشکل سیاسی به منظور رهبری جنبش مردم در داخل حول سه اصل اساسی و پایه ای:

1- جمهوریت، 2- دمکراسی و 3-لائیسیته

( این همبودگاه عملیاتی باید تمام نیروهای لائیسیته خواه را در بر بگیرد، زیرا همانطور که گفتیم لائیسیته سلاح اصلی ما در مبارزه با اسلام سیاسی است. نیروهای پیشرو و غیر مذهبی اعم از لیبرال و راستِ لائیک تا چپِ لائیک را باید شامل شود. لیبرال دمکرات و سوسیال دمکرات تا چپِ سوسیالیست و دمکرات، حتی لیبرال های پادشاهی خواه که ذوب در شخص خاصی نبوده و جزم اندیش نیستند میتوانند به این گرد همایی سیاسی بپیوندند.)

  • اتمام کار ناتمام دکتر بختیار یعنی تشکیل دولت در تبعید از بین نیروهای متحد شده به منظور بالفعل کردن آلترناتیوِ بالقوه و جایگزینی رژیم در روز ” ر” جهت پر کردن خلاء قدرت برای جلوگیری از آنارشی و هرج و مرج

==> روند تشکیل دولت در تبعید:
این کار به دو صورت و از دو طریق قابل انجام است, نخست با حضور ایرانیان داخل و روش دوم فقط با شرکت ایرانیان خارج از کشور ….

روش اول:
سازمان ها و احزاب تشکیل دهنده بلاک و ائتلاف نیروهای سرنگونی طلب و برانداز از طریق رسانه های دیداری،نوشتاری و شنیداری خواست و تصمیم تشکیل دولت در تبعید را به صورت همگانی اعلام میکنند و مدتی روی آن تبلیغ کرده تا مردم در داخل به اندازه کافی با این ایده آشنا شده و بدان دلگرم شوند. سپس هر حزب و سازمان عضو ائتلاف یک نفر را برای سمت نخست وزیر یا رئیس جمهور دولت در تبعید معرفی میکند، افراد کاندید شده در مدت کوتاهی باید برنامه ها و نقشه های خود را برای اداره کشور در دوران گذار تبیین کنند، سپس روز مشخصی تعیین شده و از طریق اُرگان دولت در تبعید (وب سایت) انتخابات غیر حضوری (مجازی) برای تعیین نخست وزیر یا رئیس جمهور انجام میشود و مردم در داخل به هر اندازه ای که از این اتفاق آگاه شده و آن را تعقیب کرده اند در این رای گیری شرکت میکنند و نخست وزیر یا رئیس جمهور منتخب مردم به شیوه دمکراتیک مشخص شده و مامور تشکیل کابینه میگردد و از بین سازمان ها و احزاب مذکور با صلاح و مشورت 19 نفر را برای تصدی بر 19 وزارتخانه موجود در ایران میگمارد درغیر اینصورت برای هر وزارتخانه دوباره به رای مردم رجوع میشود که البته کاری است فرساینده و وقت گیر. میتوان به دلیل شرایط وخیم ایران از نظر زیست محیطی، وزارت محیط زیست را هم اضافه کرد و تعداد وزیران را به 20 رساند، هر چند که در چارت تشکیلاتی در ایران، محیط زیست سازمان است نه وزارت خانه.

روش دوم: از آنجایی که شاید عده ای از صاحب نظران انتخابات اینترنتی و رای گیری مجازی را قبول نداشته باشند، پیشنهاد میشود انتخابات تشکیل کابینه دولت در تبعید تنها در کشورهای بزرگ و خارجی و به پشتوانه چند میلیون ایرانی مهاجر به صورت فیزیکی و سنتی و با هماهنگی دولت های متبوع انجام گردد تا بدین وسیله ایرانیان در تبعید با وکالت از مردم داخل، دولت در تبعید را انتخاب کنند.

**بدیهی است که نخست وزیر یا رئیس جمهور دولت در تبعید پس از انتخاب رسما به عنوان رهبر اپوزیسیون و چهره شاخصی که با مردم طرف است نزد همگان شناخته خواهد شد.

وظیفه دولت در تبعید نخست هدایت و رهبری اعتراضات از طریق دادن بیانیه و فراخوان است تا روزی که انقلاب رسما به پیروزی برسد، سپس کابینه در تبعید در سریع ترین زمان خود را به کشور رسانده و اداره امور را در دوران گذار در قالب یک ساختار لیبرال دمکرات و لائیک بدست میگیرد. طول عمر این دولت که اکنون پس از ورود به ایران دولت موقت نامیده میشود به عقیده نویسنده باید 5 سال باشد تا هم به وضعیت اسف بار کشور سرو سامان نسبی داد و هم زمان کافی برای ترویج و اشاعه افکار و عقاید طیف های مختلف سیاسی وجود داشته باشد، 5 سال زمان مناسبی است تا مردم پس از سالها تمرین دمکراسی کنند و از نشاط سیاسی اجتماعی به وجود آمده استفاده کرده و لذت ببرند. به تدریج دولت موقت زمینه را برای انتخابات مجلس موسسان و در پی آن اولین انتخابات آزاد پس از رژیم و واگذاری قدرت فراهم میکند.

تشکیل دولت در تبعید به عنوان آلترناتیو توسط گروه های مستقل،ملی و دمکرات از این جهت اهمیت فزاینده دارد زیرا جریان های مشکوک وکم اعتباری مثل مجاهدین خلق و شورای مدیریت گذار با سازماندهی وسیع و بولد خبری آماده اند تا در آستانه انقلاب و به محض سرنگونی خود را به عنوان بدیل سیاسی جا بزنند و قدرت را به چنگ آورند، در صورت وقوع چنین اتفاقی هیچ تقصیری متوجه مردم نیست بلکه ایراد و انتقاد به نیروهای خوش نام اپوزیسیون وارد است که دست روی دست گذاشته و فرصت سوزی کردند. از الان و قبل از شروع شدن رسمی فاز انقلابی باید به فکر آلترناتیو مستقل، ملی و دمکراتیک بود.

(توضیحات بیشتر درباره جزئیات دولت در تبعید در مقاله جناب دکتر رضا هازلی با فرنام “انقلاب ایرانی یا دگردیسی ایرانی، هم ایدئولوژی و هم متدولوژی” در دسترس است، پیشنهاد میشود چه مردم و چه تشکل های اپوزیسیون آن را مطالعه کنند)

اینها هم مواردی بود که میشد به عنوان وظایف اپوزیسیون در این روزهای حساس بر شمرد.

به هر حال دیگر کار از آگاهی رسانی درباره ماهیت رژیم گذشته، اکنون غالب مردم بر فطرت و ذات پلید این اجامر اسلامی به خوبی آگاهند، این روزها هر کس به دنبال راه حل است که چه باید کرد و تا دیر نشده باید جنبید.

ختم کلام: قبل از آنکه کار از کار بگذرد باید مردم را به خیابان کشانید، و اینکار به خودی خود انجام نمیشود. حتی اگرهم به مانند دی 96 یا آبان 98 مردم خودجوش بیرون بریزند، شورشی کور و هیجانی را شاهد خواهیم بود که با سرکوب شدید رژیم پس از چند روز تخلیه شده و فرو خواهد نشست. در این پروژه رهبری کلان با اپوزیسیون است و رهبری خرد با مردم. سازماندهی، سازمان دهنده میخواهد، و وظیفه سازماندهی اعتراضات و اعتصابات با اپوزیسیون است و دقیقا همینجاست که ضرورت تشکیل دولت در تبعید رخ مینماید.

اینجانب نکاتی را که به نظرم میرسید با شما خوانندگان در میان گذاشتم، از مردمی که این مقاله را میخوانند خواهش میکنم دست از انفعال بردارند و اگر به دنبال آزادی و رفاه هستند آستین های خود را بالا زده و وارد گود شوند. شاید بهتر باشد کمی روی نقش خود به عنوان شهروند جامعه مدرن فکر کنیم. از افراد و اعضای اپوزیسیون هم اگر کسی لطف کرد، وقت گذاشت و این مرقومات را مطالعه کرد، تمنا میکنم روی اتحاد و ائتلاف برای تشکیل دولت در تبعید فکر کنند. قدرمسلم این است که از سکوت و وضعیت راکد کنونی که همه را آچمز کرده، خارج شده و تکانی به خود میدهیم، شاید که اینکار موثر اُفتاد و منشأ اتفاقات تاریخ ساز شد.

در نهایت من فکر میکنم درست است که ماجرای آزاد سازی ایران دو طرف دارد، (مردم و اپوزیسیون) اما گره کور کنونی تنها به دست اپوزیسیون باز میشود نه مردم. اپوزیسیون است که باید با اَکتی تهاجمی آتشی بر خرمن خشم توده ها بزند. مُشتِ اول با اپوزیسیون است، با همین ضربه دومینوی براندازی کلید میخورد. اپوزیسیون باید حرکتی از خود نشان دهد تا هم رژیم را بترساند هم نوری بر تاریکی آسمان ایران بتاباند و این چنین است که مردم هم با پشت گرمی به میدان می آیند زیرا میدانند با رفتن جمهوری اسلامی چه کسانی جای آنها را خواهند گرفت و دیگر نگرانی از بابت سوریه ای شدن یا تجزیه ایران باقی نمیماند و مبارزان با خیال راحت کار رژیم را این بار یکسره خواهند کرد.

فراموش نکنیم که انقلاب آتی ایران، انقلابی برای تمام منطقه خواهد بود نه فقط ایران. حصول دمکراسی لیبرال و لائیک در ایران نقطه عطفی برای خاورمیانه (زادگاه اسلام سیاسی) است و الهام بخش دیگر کشورهای اسلام زده خواهد شد.

به امید آزادی هر چه سریعتر ایران، خاورمیانه و جهان از شر حکومت مافیاییِ آخوندی/سپاهی/بازاری

سهراب اسفندیار
2 آبان 1399 خورشیدی