چرا ۴۰ سال است که در بحران بسر میبریم؟
احتمال تقابل نظامی آمریکا و ایران علیرغم ادعای طرفین مبنی بر عدم تمایل به جنگ همچنان وجود دارد. جنگی که در صورت وقوع، ایران و احتمالا تمام منطقه را به خاک و خون و نابودی خواهد کشانید. علیرغم این آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با شینزو آبه نخست وزیر ژاپن که با تمام وزنه سیاسی خود برای میانجیگری به ایران آمده بود مذاکره با آمریکا را رد کرد.
چهل سال است که کشور ما دائما در التهاب و تب و تاب جنگ و کشتار بسر میبرد و کانون بحران است. در این مدت هیات حاکمه جمهوری اسلامی حفظ حکومت خود به هر قیمت را در داخل و صدور انقلاب به کشورهای دیگر جهان را اساس سیاست های خود قرار داده و تمام دارائی های انسانی و مالی ایران را صرف این هدفگذاری نموده است. آقای خامنه ای رهبر کنونی جمهوری اسلامی نیز در هر فرصت از مردم و بویژه جوانان میخواهد که انقلابی باشند و انقلابی عمل کنند.
اما درک بنیانگذاران جمهوری اسلامی از “انقلاب” تحقق صلح، آزادی، حاکمیت ملت و برابری در برابر قانون برای زمینه سازی امنیت، شکوفایی اقتصاد، رفاه و تعالی فرهنگ و دانش و خلاصه تحقق آزادی و رفاه اقتصادی در ایران نبوده و نیست. به نظر آنها “انقلاب” بدست گرفتن قدرت و حفظ آن به هر قیمت، یعنی حبس و کشتار و اعدام مخالفان همراه با شعار “مرگ بر”، سوزاندن صدها انسان در سینماها، ترور، ایجاد وحشت، تهدید و گروگانگیری است. رهبر انقلاب مورد نظر ایشان، آقای خمینی، حکومتی را انقلابی میدانست که روزانه ۷۰۰ نفر را گردن بزند. طبق این نظر حرکت هر چه خشونت بارتر باشد به ایده انقلاب نزدیکتر است. چنین انقلابی وقتی بنظر آنها اسلامی هم میشود که حاکمیت در دست ولی فقیه به عنوان نماینده خدا باشد، روحانیون و دستیارانشان مالکان مطلق کشور، ثروتهای آن و جان و مال مردم باشند و هر طور که میخواهند، بدون کوچکترین توجهی به خواست، نیازها و منافع ملت عمل کنند.
این ایدئولوژی نیز مانند هر ایدئولوژی دیگر خواهان گسترش و صدور است. صدور انقلاب برای صاحبان این نظر از طریق تحقق آزادی و رفاه اقتصادی که برای سایر مردم جهان نمونه باشد و همه بخواهند با علاقه به آن بپیوندند نبوده و نیست. صدور انقلاب به زعم آنها با تنش و خشونت، وحشت و ترور و تهدید و گروگانگیری عملی میگردد. جمهوری اسلامی از همان آغاز به پرخاش و تهدید و دعوت مردم کشورهایی چون بحرین، امارات و عراق به شورش علیه حکومت های خود پرداخت و با گروگانگیری سفارت آمریکا زمینه را برای شروع جنگ توسط عراق علیه ایران فراهم نمود. کوشش افرادی مانند آقای دعایی سفیر وقت جمهوری اسلامی در عراق که با گریه در دیداری از آقای خمینی خواسته بود که روشهای تنش آمیز علیه عراق پایان یابد نیز به نتیجه نرسید و همانطور که میدانیم صدام حسین با ترغیب و پشتیبانی آمریکا جنگ علیه ایران را آغاز کرد. جنگی که طی آن حدود یک میلیون نفر جان باختند و بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارات مالی به ایران وارد آورد.
جمهوری اسلامی که با اعدام و کشتار و سرکوب شدید دگراندیشان آغاز شده بود، با شروع جنگ شدت عمل خود علیه مخالفان را شدت بخشید. به بهانه جنگ، اختلاس و غارت بیتالمال هر روز گسترده تر شد و دست اندرکاران حکومت ثروتمندتر شدند. به موازات آن مردم عادی هر روز حقوق و آزادی های بیشتری را از دست دادند و بخشی از ایشان تمام هستی خود را از دست دادند.
سیاست های رژیم و جنگی که حاصل آن بود ضمن اینکه ضربه های کاری به پیکر منافع ملی ایران زد، به سود سوداگران اسلحه و بسیاری کشورهای دیگر تمام شد. صادر کنندگان اسلحه در جهان با فروش آن به ایران و سایر کشورهای خاورمیانه برنده واقعی جنگ ایران و عراق بودند. بسیاری از کشورها در اثر ثروت ایرانیانی که از سرزمین خود گریختند ثروتمند شدند. آمریکا توانست کشورهای منطقه خاورمیانه را به خود وابسته تر کند و بازارهای جدیدی را در این منطقه به دست آورد. شاید بزرگترین منفعت سیاسی نصیب اسرائیل شد که توانست با اشاره به تهدیدهای جمهوری اسلامی ضمن اینکه با شدت بیشتری به تجاوز علیه حقوق فلسطینیان ادامه میداد، اعراب را نیز با خود علیه ایران متحد نماید. آقای نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل که همواره مخالف صلح با مردم فلسطین عمل کرده است، توانست با اشاره به تهدیدهای جمهوی اسلامی، مردم اسرائیل را بترساند و رای بخش مهمی از ایشان را به خود اختصاص دهد.
برندگان دیگر سیاست صدور انقلاب، بنیادگرایان اسلامی در لبنان، سوریه، یمن، فلسطین، عراق و … بودند که از پشتیبانی های بیدریغ مالی حاکمان جمهوری اسلامی که کشور و اموال ایران را ملک طلق خود میدانستند و توجهی به خواست و نیازهای مردم آن نداشتند برخوردار گردیدند.
از دیگر جلوه های سیاست صدور انقلاب پس از جنگ، غنی سازی هسته ای بود که صدها میلیارد دلار ثروت ملی ایران مصروف آن شد. در اثر این اقدام خطر حمله نظامی به ایران بار دیگر بالا گرفت و امنیت کشور تهدید گردید. ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد تحریم شد و اقتصاد آن رو به نابودی نهاد. میلیونها انسان بیکار شدند، گرانی سرسام آور و فقر زندگی اقشار وسیعی از هم میهنان ما بویژه اقشار فرودست را سیاهتر نمود. بالاخره پس از وارد آمدن خسارات عظیم به کشور، آقای خامنه ای راهی جز “نرمش قهرمانانه” ندید و از طریق عمان مذاکره با کشورهای قدرتمند جهان را آغاز نمود. مذاکراتی که به امضای برجام انجامید.
مردم ایران امیدوار بودند که اوضاع کشور پس از برجام عادی شود و جمهوری اسلامی دست از سیاست های همیشگی خود منجمله تهدید و ارعاب و گروگانگیری اتباع خارجی و دوملیتی ها و همچنین پشتیبانی از گروههای بنیادگرای اسلامی در کشورهای دیگر بردارد و پول های آزاد شده در پی برجام را صرف آبادانی و حل مشکلات کشور نماید. اما این امید نیز به یاس تبدیل شد. رژیم همچنان به سیاست حفظ جمهوری اسلامی به هر قیمت در داخل و صدور انقلاب در خارج ادامه داد و بخش مهمی از پولهای آزاد شده در اثر برجام را صرف ادامه دخالت های سیاسی و نظامی در سوریه، بحرین، لبنان، یمن، عراق و پشتیبانی از بنیادگرایان فلسطینی نمود. تولید موشک های دور برد هنگامی مساله ساز شد که رهبران جمهوری اسلامی اسرائیل را تهدید به محو شدن از صفحه جغرافیا کردند و شعاری با همین محتوا بر موشک ها نوشتند و تصویر آن را رسانه ای نمودند.
امروز نیز هیات حاکمه جمهوری اسلامی همچنان به سیاست حفظ جمهوری اسلامی به هر قیمت و صدور انقلاب به خارج از ایران ادامه میدهد. در سایه این سیاست است که از یک سو جهان را تهدید به بستن تنگه هرمز در صورت تحریم نفت ایران میکند و از سوی دیگر هر گونه مذاکره برای رسیدن به صلح و آرامش در منطقه را مردود میداند. در این هنگام که نومیدی از حال و آینده بخاطر بیکاری، گرانی و فقر مردم بیشتری را در بر میگیرد، جمهوری اسلامی ضرورتی به مذاکره بجای جنگ نمی بیند. این امتناع از مذاکره در زمانی صورت میگیرد که حتی چین قدرتمند بخاطر حفظ منافع ملی خود، در مقابله با تهدیدهای اقتصادی آمریکا راه مذاکره را نمی بندد و همچنان برای حل اختلافات به مذاکره با آمریکا ادامه میدهد.