نترسید، اسمش را بیاورید-رامین کامران
حتماً در مراودات اجتماعی و حین گفتگو با این و آن، بار ها به این نکته برخورده اید:
بسا کسان حین سخن گفتن از موضوعی، مایل به کاربرد کلمات دقیق و گاه حتی نامیدن آنچه بر سرش بحث است، نیستند ـ به قول فرانسوی ها دائم دور کاسه می گردند. رفتارشان به کسانی می ماند که بین نام یک چیز و خودش نوعی ارتباط جوهری قائل هستند و از آنجا که از خودش هراس دارند، از آوردن نامش پرهیز می کنند. می گویند از ما بهتران تا گرفتار خشم اجنه نشوند.
دو مثال می آورم که برای همه آشناست.
نگاه کنید و ببینید که از وقتی که ترامپ کوشید با کودتای نیم پز خود، سیر انتخابات دمکراتیک آمریکا را بر هم بریزد و مملکت را به سوی فاشیسم ببرد، چند نفر حاضر شده اند در اشاره به این وقایع، با صراحت از کلمات کودتا و فاشیسم که کلمات مناسب برای وصف آن هاست استفاده نمایند. در عمل فقط گروه هایی که چپ و به قول آمریکایی ها لیبرال یا رادیکال محسوب می گردند، از کلمات درست استفاده کردند و می کنند. تریبون هایشان هم سایت های به اصطلاح مترقی است که بی رودربایستی حرفشان را می زنند و انتقاداتشان را از سیستم کشور خودشان مطرح می سازند. بقیه، از آن جایی که می ترسند برای خود دشمن بتراشند و یا وحدت طبقۀ حاکم و به خیال خود، مملکت را مخدوش سازند و البته گاه نیز از سر بیسوادی سیاسی، مطلقاً از کاربرد کلمات درست رو می گردانند. افتضاحی که بر پا شد، در تاریخ کشورشان بی سابقه بود و هنوز معلوم نیست دامنه اش تا کجا بکشد، ولی طور رفتار می کنند که گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته. به این امید که خودش درست خواهد شد.
مثال ایرانیش هم، لااقل مثالی که بسیار مورد علاقۀ من است، مورد لائیسیته است. معنای کلمه بسیار روشن است، بحث های طولانی بین ایرانیان معنای آن و مصادیقش را بر همه معلوم کرده است و این هم روشن شده که علاج درد ایران، برپایی نظامی لائیک است که مسئلۀ دخالت مذهب در سیاست را حل کند. ولی ببینید هنوز چه تعدادی از کسانی که در سیاست ریشی می جنبانند، از به کار بردنش خودداری می کنند. دلایل احتراز از این کار با مورد آمریکایی فرقی ندارد:
از یک طرف ترس از طرف شدن صریح با روحانیت و با تقدس، از طرف دیگر بی سوادی سیاسی و این تصور که کلمات بطری های خالی است و هر چه را بخواهند می توانند در دل هر کلمه ای که انتخاب کنند، جا بدهند، امروز پپسی کولا، فردا کوکا کولا.
مشکل اصلی که از چنین رویکردی برمی خیزد دو جنبه دارد:
یکی ناتوانی از تحلیل درست مشکل، چون به هر صورت مفاهیم را برای این کار ساخته اند؛
دوم فلج شدن در مقابله با چیزی که از اسمش هم هراس دارند، چه رسد به خودش.
شاید آمریکایی ها تصور می کنند که نقداً خطر از سرشان گذشته که نگذشته. دولت ضعیف بایدن به هر کاری برسد حتماً به مقابله با مدعی دغلی که پشتیبانی حزب جمهوریخواه را هم دارد، نخواهد پرداخت. دعوا قدری عقب افتاده، ولی مشکلی حل نشده. ایرانیان که حتی عذری در حد آمریکایی ها هم ندارند. چون چهل سال است که در چنگال دیوند و خواندن ورد اصلاح طلبی هم که از ابتدا جز رمالی سیاسی نبود، دیگر قادر نیست که توهم حل کردن مشکل بدون رویارویی صریح با سیاست مذهبی را در ذهن آنها زنده نگاه دارد.
اصل حرف من بسیار ساده است: برای توصیف هر پدیده از مفاهیم درست استفاده کنید، اگر غیر از این کنید، نه به شناختش قادر خواهید بود و نه به مقابله با آن.
۲۸ مارس ۲۰۲۱، ۸ فروردین ۱۴۰۰