دو کلمه در بارۀ رفراندوم- رامین کامران
از وقتی که خامنه ای قدری در قدح رفراندوم صحبت کرد، از این سو و آن سو اظهار نظر های زیادی در مورد این روش می بینیم که در آن ها به تمامی جوانب امر توجه کافی نمی شود. گفتم چند کلمه ای بنویسم که اگر هم در حال حاضر که رفراندومی در کار نیست، فوریت نداشته باشد، شاید وقتی انجامش در دیدرس قرار گرفت، به کار بیاید.
اول از همه این نکته را باید در نظر داشت که رفراندوم اسباب تصمیم گیری است نه نظرسنجی. یعنی فقط اطلاع از نظر مردمان هدف کار نیست تا بعد بر اساسش تصمیمی گرفته شود، یا نه. خودش یعنی تصمیم گیری.
دیگر این که رفراندوم باید به تصمیمی بیانجامد که روشن و بی شبهه باشد. به همین دلیل رفراندوم دو گزینه ای می باید باشد. برخی تصور می کنند که در رفراندوم می توان چند گزینه به مردم عرضه داشت تا آنی که رأی بیشتری جلب می کند، برگزیده گردد ـ مثل خیلی موارد که تصمیم گیری جمعی مطرح است و نه فقط در زمینۀ سیاست. چنین تصوری به کلی باطل است. اگر فرضاً سه گزینه در برابر مردم باشد، منطقاً اکثریت نسبی برای پیروزی یکی کافی خواهد بود. در این شرایط کاملاً ممکن است که جمع طرفداران دو گزینۀ دیگر بیش از آنهایی باشد که به گزینۀ برنده رأی داده اند. یعنی گزینه ای پیروز شود که اکثر مردم آنرا خوش نداشته اند ـ نقض غرض مطلق.
رفراندوم فقط وسیلۀ تصمیم گیری نیست، وسیله ایست برای تصمیمگیری روشن و قاطع با تعیین اکثریت و اقلیت مطلق. به همین خاطر، بهترین صورت طرح سؤال آن صورتی است که پاسخ آری یا نه بطلبد یا اینکه انتخاب هر گزینه به طور قاطع مستلزم نفی دیگری باشد. قاعدتاً راجع به دو گزینه که میتواند با یکدیگر همزیستی داشته باشد، رفراندوم نمی کنند. رفراندوم انتخابی نیست که «شاید این و بهتر آن» داشته باشد، باید یکی آری بی چون و چرا باشد و دیگری نۀ بی برو برگرد. وقتی ملت حرف میزند باید قاطع حرف بزند. حرف ملت فصل الخطاب است و باید روشن باشد.
ارزش رفراندوم فقط از خودش بر نمی خیزد، از این بر می خیزد که به طریق دمکراتیک و در دل دمکراسی انجام گردد. وگرنه حکومت های استبدادی هم رفراندوم می کنند، گیرم مقصودشان اطلاع از تصمیم مردم نیست، است که همگان را پشتیبان تصمیمات خود وانمود کنند ـ از این رفراندوم های نمایشی همه جا انجام می شود.
رفراندوم به خودی خود حلال مشکلات نیست و باید از آن با دقت بسیار و به درستی استفاده شود، وگرنه می توان هر حرفی از دل آن بیرون کشید. نباید تصور کرد که حالا که مردم همگی در صحنه هستند، دیگر کار درست است، بلکه باید دید که رفراندوم را برگزار می کند و چگونه و بخصوص به طرح سؤال دقت داشت. طرح سؤال در حکم ریل گذاری است برای کسب نظر مردم. درست است مردم آزادند، ولی در قالب سؤالی که طرح می شود و نه به طور مطلق. مرجعی که سؤال را طرح می کند در مقام جهت دادن است به تصمیمگیری مردم. باید جدی مراقب سؤ استفادۀ احتمالی بود.
این از کلی ترین کلیات.
رفراندوم اسباب تصمیم گیری سیاسی است. احتمالاً این سخن به نظرتان تکرار مکرر و بی موضوع میاید، ولی نیست. نیست، به این دلیل که همه به ماهیت تصمیم سیاسی توجه کافی ندارند و تصور می کنند ماهیت هر تصمیمی به تناسب موضوعش معین می شود و هر تصمیمی که توسط مراجع سیاسی گرفته شود، سیاسی است، به این معنا که مربوط است به سرنوشت حیات جمعی و خیر عام. این حرف یک بخش از ماجراست. عمده ترین خصیصۀ هر تصمیم سیاسی که در ذاتش جا دارد و به موضوعش مربوط نیست، این است که مطلقاً ماهیت کارشناسی ندارد. یعنی نه علمی است و نه فنی. تصمیم سیاسی تصمیمی است که اساساً آزاد است و هیچ توجیه علمی و فنی بر نمی دارد. حوزۀ علم و فن حوزۀ درست و نادرست است و اگر سیاست علم می بود، اصلاً رأی گیری و پرسش نظر مردم مطرح نمی بود. دانشمندان دور هم جمع می شدند و برای همه تصمیم می گفتند. بی دلیل نیست اگر یکی از شیوه های ثابت و قدیمی گرفتن حق انتخاب از مردم، علمی قلمداد کردن سیاست است، علمی که عامه از آن بی بهره هستند و باید به دست کاردانان سپرده شود. اگر هم بگوییم که رفراندوم به دلیل جهل مردم به درد نمی خورد، دمکراسی و هر گونه رأی گیری را نفی کرده ایم و نه فقط رفراندوم را.
حال که صحبتش شد، سه دلیل به شما عرضه می دارم که تصمیم سیاسی علمی نیست و نمی تواند باشد. اول این است که جمیع عواملی را در نظر می گیرد که هر کدام ممکن است و می تواند تابع تصمیم گیری علمی باشد، ولی کلشان را در کنار هم می گذارید در چارچوب هیچ علمی جا نمی شود. به این دلیل نمی توان درست و غلط این تصمیم را با روش های علمی معلوم کرد. نه که درست و غلط ندارد، دارد ولی از این جنس نیست. دلیل دوم این است که تصمیم گیری سیاسی همیشه وجهی ارزشی دارد که آنهم تابع انتخاب آزاد هر فرد است و اثبات علمی اینکه فلان ارزش بر دیگری برتر است، اگر هم ممکن باشد محملی برای مجبور کردن مردم به پیروی از آن نیست، مگر در حکومت های استبدادی که اصلاً نظر مردم برایشان مهم نیست. دلیل سوم این است که تصمیم گیری سیاسی به آینده مربوط است، یعنی به حوزه ای که هنوز واقع نگشته و نمی توان از چند و چونش اطلاع داشت. در بارۀ آینده حدس می توان زد ولی از آن علم و اطلاع نمی توان داشت. تصمیم گرفتن در بارۀ چیزی که از آن اطلاع نداریم نمی تواند با استدلال مطلق توجیه شود و در اینجا از آن گزیری نیست.
دیگر این که رفراندوم مال هر تصمیم سیاسی نیست. در جایی به کار میاید که دخالت ملت یعنی بالاترین مرجع در اعمال حاکمیت لازم باشد تا تصمیم مشروعیتی بی خدشه داشته باشد. از این گذشته، در مواقعی که از اسباب معمول تصمیم گیری، به هر دلیل و از جمله اختلاف بین سه قوه، کاری بر نیاید، دست به دامن رفراندوم می شوند. بحران های قانون اساسی که طی آنها کل نظام سیاسی دچار اختلال می شود، شاید بهترین مثال لزوم رجوع به رفراندوم باشد، چون هر کدام از سه قوه بخشی از حاکمیت را اعمال می کند نه تمامی آنرا. توجه داشته باشیم که هنگام اجرای رفراندوم، به حاکمیت، در شکل بنیادی و خالص و بی واسطه اش، رجوع می کنیم. از نظام سیاسی موجود بیرون نمی رویم، ولی می رویم و در کرانه اش می ایستیم. یادآوری کنم که حاکمیت را دم به ساعت بیدار نمی کنند.
هر امری را به رفراندوم نمی گذارند. رفراندوم اختصاص دارد به امور ملی، یعنی اموری که سرنوشت کل ملت را در بر می گیرد. پیشنهاد های مختلفی که برای رفراندوم کردن در این و آن مورد جزئی عرضه می گردد فقط اسباب مسخره است و نشانۀ نادانی کسی که پیشنهادش می کند.
همان طور که در بارۀ حقوق طبیعی و اولیۀ افراد رأی نمی گیرند، در مورد آنها رفراندوم هم نمی کنند. اینهم که فرضاً مدعی شویم می خواهیم در مورد برقراری دمکراسی رفراندوم کنیم، سخن بی معنایی است. نفس رفراندوم یعنی گردن گذاشتن به دمکراسی مستقیم. در دمکراسی بر سر دمکراسی رأی نمیگیرند چون بی معناست، خارج از دمکراسی هم در مورد دمکراسی رأی نمی گیرند چون برتری یک نظام سیاسی بر دیگری با رأی حاصل نمیشود، در نبرد قدرت معین میگردد. خلاصه اینکه در مورد دمکراسی رأی نمیگیرند ـ در هیچ کجا.
در پایان همین قدر عرض کنم که هم رفراندوم و هم رأی گیری روش های پسندیده ایست ولی جوگیر هم نباید شد.
۱۱ مه ۲۰۲۳، ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است
rkamrane@yahoo.com