Home آرشیو-رامین-کامران حسرت های ما – رامین کامران

حسرت های ما – رامین کامران

همۀ ما در زندگی حسرت های خود را داریم. آنچه را می خواسته ایم، آن گاه که می خواسته ایم، به دست نیاورده ایم و ذهنمان عمری درگیرش می ماند. فرصت از دست رفته و همه چیز عوض شده ولی گوشه ای از ذهن ما مشغول این ناکامی گذشته مانده است. آنچه که در جای خود برآورده نشده، هیچ زمان دیگری برآورده شدنی نیست و ناکامی واقعی جاودانه است. ولی این ناشدنی بودن نه از حسرت ما می کاهد نه از کوشش کودکانه ای که برای التیامش می کنیم. گاه و بیگاه بر آن مرور می کنیم و هر بار هم سیر دیگری را در نظر می آوریم، پر کاهی را در خیال می پروریم که می توانست وقایع را از راهی که رفته منحرف سازد و به عاقبت مطلوب ما برساند. این جا یا آن جا یا جایی دیگر، این اتفاق یا آن دیدار یا آن تصادف، هر کدام می توانست ما را کامیاب کند و از حسرتی که یک عمر کشیده ایم، برهاند. ولی نشد و شدنی هم نیست… به هر حال آگاهی بدین امر از ور رفتن به خاطرات ناخوش، بازمان نمی دارد.

دعوت رضا پهلوی به اسرائیل و سفر وی به این کشور، بلافاصله واکنش هایی برانگیخته که همگی قابل پیش بینی بود. کسی از این سفر تعجب نکرد حرف های بی محتوا راجع به مهندسی و ادارۀ منابع آبی نیز که مسبوق است به سابقه. تبعیت از سیاست خارجی اسرائیل هم که سال هاست خط مشی رسمی شاهزاده است. در نهایت، آنچه قابل پیشبینی نبود، موقع سفر بود که به نهایت درجه بد انتخاب شده، ولی این هم اهمیت چندانی ندارد، طرف شانسی ندارد که این طوری از دست بدهد. این که شاهزاده، البته در کنار چند سلبریتی سیاسی دیگر، گزینۀ سیاسی اسرائیل است، بر هیچ کس پوشیده نبود و نیست. آیندۀ سیاسی وی به همین ختم می شود و جای دوری هم نمی رود.

ولی بعد سیاسی خبر، با وجود اهمیتش در حد فنجان چای اپوزیسیون، در مقابل ابعاد حسرتی که در دو سو عیان می سازد، مقداری ندارد. از یک طرف می دانیم که اسرائیل، طی سال هایی که رئیس هیچ کشوری، چه معتبر و چه غیر معتبر به آن سفر نمی کرد، چه اندازه مایل بود تا شاه ایران که اهمیتش با هیچ مقام دیگری در خاورمیانه قابل مقایسه نبود، با اسرائیل سر جنگ نداشت و سایۀ یاری های تاریخی ایران به قوم یهود همراییش می کرد، به این کشور سفری بکند. بخصوص که آن زمان گفتار «اتحاد طبیعی دو کشور» رواج داشت و از سوی اسرائیل دائم تبلیغ می شد و بسیاری هم بی خبر از آنچه که تاریخ در آستین دارد، به آن اعتقاد داشتند.

از سوی دیگر وضع شاهزاده را نیز می دانیم چیست. همین قدر در کودکی و نوجوانی زندگانی در سلطنت استبدادی پدر را دیده که شیرینیش را چشیده باشد، ولی هنگامی که وقت سیراب شدنش رسیده از همه چیز به یک باره محروم شده است. او مانده و ثروت بزرگی که از ایران به یغما رفته و تازه کلیدش به دست مادر است. به هر صورت مشتریان تونل زمان فقط عوام نیستند، طبقۀ حاکم قبلی هم این طور بر گذشتۀ خوش مرور می کند. هر کس به مطب پزشک می رود مجلات سبکی را که معمولاً در آنجا می چینند، ورقی می زند ـ کاری به طبقه و درآمدش ندارد. تصاویر سفر های داخلی و خارجی پدر یکی و دو تا نیست و همه نشانی از شکوه دوران پادشاهی دارد و همه به یکسان از دست وارثی که هیچگاه به تخت ننشست، دور است. روشن است که از این جلال فقط حسرتش بر جا مانده.

حال، هر دو طرف، در بازی کوچکی که به مهمانی درست کردن بچه ها می ماند، فرصت پیدا کرده اند تا خاطر خویش را با تقلید واقعه ای که هیچ گاه واقع نگشته است، ارضأ نمایند: سفر رسمی ملوکانه به اسرائیل. البته، مثل تمام بازی های کودکانه، مقیاس همه چیز کوچک است، در فنجان چای جز آب چیزی نیست و غذایی هم که به سر میز میاید، تکه های کوچک نان است. ولی پاره ای از لذت در همۀ اینها هست که صرف نظر کردنی نیست. همه برای مدتی در موقعیتی قرار می گیرند که حسرتش را داشته اند، بیرون از این جهان و محدودیت های آن. عالمی رؤیایی در دل جهان واقعی. ولی مگر اصلاً شوکت سلطنت غیر از این است؟ چرا خود را از این لذت محروم کنیم؟

تمام رنگ و لعاب سیاسی که به سفر پهلوی زده اند، غیر از پردۀ نازکی نیست که بر این رؤیا کشیده باشند. نه به خاطر این که سفر بعد سیاسی ندارد و حساب سیاسی پشت آن نیست. دارد و هست، ولی به این دلیل که آن حساب ها از این رؤیایی هم که برایتان وصف کردم، بی وجود تر است.

۱۷ آوریل ۲۰۲۳، ۲۸ فروردین ۱۴۰۲
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است
rkamrane@yahoo.com