راه وحدت از کجا می گذرد- حسن بهگر
باید بیانیه های میرحسین موسوی و محمد خاتمی را که پس از جنبش اخیر انتشار یافت تنها یکی از نتایج نخستین موج این جنبش دانست و در انتظار موج های دیگر آن بود. بیانیۀ میرحسین موسوی در حقیقت همراهی با آنست «اعتراضات به حق مردم و حوادث خونبار ماهها و سالهای اخیر حقایق بزرگی را به ملت ما ثابت کرد.» از جملۀ این حقایق اثبات لزوم گذار از دوران طلایی امام به موسوی بود و او را به این نتیجه رساند که اجرای بی تنازل قانون اساسی دیگر کارساز نیست.
شجاعت میرحسین در پایداری و ابراز مخالفت و تأکید او بر منزلت زن را باید گرامی داشت. این قدرشناسی از زبان مذهبی ها تحول بزرگی است ؛ تحولی که در راه است بدون دادن امتیازات برابری کامل به زنان به ثمر نمی رسد. زنان کشورما در این سال های پس از انقلاب ، درجنگ با عراق و در اعدام های دهه 60 ببعد مسئولیت بسیار بزرگ و خطیری را برعهده گرفتند و خود نیز متحمل اعدام و زندانی شدند و می شوند و مدت هاست در صف اول جنبش ایستاده اند. این که مذهبی های ما بر مساعی مشترک زن و مرد تأکید کنند امیدبخش است زیرا که بدون زنان جنبش آینده ای نخواهد داشت.
بیانیه ی محمد خاتمی گویی در پاسخ به موسوی است و هنوز دلبستۀ قانون اساسی فاشیستی جمهوری اسلامی است و از آن دل نکنده است. ضدیت خاتمی با انقلاب مشروطه ، دموکراسی و هواداریش از فدرالیسم با توجه به این که در دولت او حتا برخی از یارانش صحبت از فروش جزایر خلیج فارس کرده اند از او چهره ای ضد ملی ساخته است که بحث در مورد او بیجاست.
بیانیۀ میرحسین با تأیید و استقبال بسیاری از هموطنان روبرو شده است و تأییدها ادامه دارد. ولی نباید دچار خوش خیالی شد که فقط با گردآوری امضاء برای این بیانیه ها نتایج دلخواه گرفته خواهد شد و رژیم درمانده در حل مسایل داخل و خارج اسلحه سرکوب را کنار خواهد گذاشت. چنان که می بینیم محافظه کاران حاکم حاضرنیستند جنبش اعتراضی را به رسمیت بشناسند و به خواست های مردم تن بدهند. امیدوارم این نیز موجب نشود که یاران ملی مذهبی ها بخواهند این لوکوموتیو نو را روی ریل قدیمی بیندازند که از جامعۀ مدنی یکشبه مدینة النبی در آورند.
این گام نخستین است و خود بخود جبهه ی جمهوریخواهی مستقلی را در برابر جبهۀ سلطنت طلب خارج گشوده است. در جبهه ی پهلوی صحبتی از استقلال نیست، فقط وابستگی به آمریکا و اسراییل است .در جبهۀ هواداران موسوی گرایشات ملی مذهبی بیشتر می چربد و این با خواست جوانان و نسل جدید که خواستار جامعه ای مدرن هستند سازگار نیست .تولید کنندگان ایدئولوژی ملی مذهبی بیشتر مذهبی بودند تا ملی و ای بسا فقط نام ملی را حمل می کردند و با همکاری ملایان برای نسل جوان بحران هویت درست کردند. این جبهه اگر بتواند بر استقلال طلبی و جمهوری دموکراتیک و جدایی دین از سیاست پافشاری کند می تواند متحدین خود را پیدا کند .
با نگاهی اجمالی به صف بندی متوجه می شویم که هیچ یک از این صف بندی ها نمی تواند کل ملت ایران را در بر بگیرد. تنها جریانی که می تواند همه این گروه ها و صف بندی ها را در بر بگیرد یک حکومت ملی است. در صف سلطنت طلبان گرایشات افراطی شدید آریایی مشاهده می شود که در صورت گرفتن حکومت نه تنها مشکلات بسیاری در داخل ایجاد خواهد کرد بلکه برای همسایگان عرب ما نیز ناگوار و خطرناک خواهد بود . امروز کنگرلو از هواداران رضا پهلوی در برنامه صبحگاهی بی بی سی اظهار نظر کرد که آنهایی که فتنه 57 را دامن زدند مانند: «جبهۀ ملی، نهضت آزادی ،مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق که سابقه طولانی درسیاست داشتند و در این راه جان دادند الفبای سیاست را نمی دانستند و یک عده منافق و جاهل و دشمن منافع ملی مردم بودند.»* خوب بدیهی است با جریانی که هنوز قدرت نگرفته چنین بر روی سازمان های سیاسی کشور شمشیر کشیده در داخل هم نمی شود به توافق رسید. از طرف دیگر حکومت جمهوری اسلامی با همه اسلامی بودنش در میان همسایگان عربش منفور است. اگر مردم عرب اقبالی به گفتار ضد اسراییلی و ضد آمریکایی نشان می دهند به منزله ی قبول این حکومت نیست چون کور که نیستند، از فقر و نابسامانی مردم ایران با خبرند و می بینند که چگونه این حکومت مستبد مردم خود را سلاخی می کند .بیاد بیاورید حکومت دکتر مصدق را که مذهبی نبود ولی چه محبوبیتی در کشورهایی عربی داشت که هنوز یک خیابان به نامش در قاهره پایدار مانده است. از کدام یک از مقامات جمهوری اسلامی چنین استقبالی شده است؟
ج ا به صورت یک حکومت خرده فرهنگ مسلح ویژه ای در آمده است که با اعدام و سرکوب جدا از مردم هنوز به حیات خود ادامه می دهد. بیهوده نیست که سپاه پاسداران در همۀ عرصه های حکومت حضور پیدا کرده است. مدت هاست که عقاید حکومت شکست خورده و بر مردم نفوذی ندارد.
ساختار جمهوری اسلامی، چه بخواهد و چه نخواهد در حال ریزش است. جنبشی که برپا شده می رود تا ساختار دیگری را برپا سازد. عمده آنست که چه حکومتی بر سرکار بیاید که حافظ منافع ملی و در برگیرندۀ رضایت همه مردم باشد .همۀ این مقدمات گرچه تا بدین جا امید بخش بوده است، بهیچوجه بخودی خود برای پیروزی کافی نیست . نیازمند برنامه و سازماندهی هستیم . نیازمند آگاهی کامل از هدف های جنبش و راه های رسیدن به آن هستیم. شرایط سیاسی و عینی به ما می گوید که حکومت ناتوان از پاسخ گویی به خواست های مردم و اداره ی کشور است . شرایط ذهنی نیز حکایت از عبور مردم از جمهوری اسلامی دارد و این منحصر به شهرهای بزرگ نیست و آثار آن را در گوشه و کنار روستاها نیز می بینیم.
به منظور رهایی از چنبرۀ حکومت اسلامی باید برنامه انتقالی تدارک دید. لائیسیته یعنی کنار گذاشتن روحانیان از سیاست باید در صدر برنامه باشد .این امروز به خواست اکثریت مردم تبدیل شده است. وحدت بخشیدن به این فرایند اجتماعی و سیاسی که در جامعه رخ داده است وظیفۀ تک تک کنشگران سیاسی است تا گروه ها بهم نزدیک شوند.
شنبه – ۲۲ بهمن ۱۴۰۱
Saturday – 2023 11 February
*
برنامه صبحگاهی بی بی سی فارسی دقیقه 17.10 دقیقه