
مصدقی ها تکانی بخورید!-رامین کامران
مصدق بزرگترن سرمشق را برای دستیابی به استقلال برای ما به یادگار گذاشت و همه آنهایی که پا یه این راه گذاشتند از او الهام گرفتند ـ حتی اسلامگرایان. ولی پس از شکست وی، کسانی که مدعی رفتن به راه او بودند و رسماً هم در این موقعیت قرار داشتند، این مهم را فروگذاشتند و چنانکه میباید و از آنان انتظار میرفت، راه وی را ادامه ندادند. اول از همه مورد صالح بود و قبول دکترین آیزنهاور که یکتنه انجام داد ودر حکم پذیرش همان اصول فکری بود که ساقط کردن مصدق را لازم آورده بود. بعد از آن نوبت کاپیتولاسیون مستشاران آمریکایی شد و در اینجا هم جبهۀ ملی، بی اعتنا به اینکه مصدق اول مقاله به زبان فارسی را در مخالفت با این امر نوشته بود و پایۀ لغو آنرا گذاشته بود، هیچ واکنشی به اعطای امتیاز حقوقی به مستشاران نظامی نشان نداد و میدان را خالی گذاشت تا خمینی علم مخالفت با این کار را بلند کند و داوی را که متعلق به ملیون بود از آنها برباید و پایۀ پیروزی سال پنجاه و هفت خود را از همان سال چهل و دو بگذارد ـ اسلام همیشه از وطنخواهی ایرانیان استفادۀ سیاسی برده، مدعیست که سرمایه اش محرم و صفر است، ولی نیروی اصلیش را از همراهی با وطن تأمین نموده است. مورد آخر موضوع بحرین بود که شاه به اشارۀ انگلستان و بدون هیچگونه اعتراض و حتی خواست برگزاری رفراندم که حد اقل مقاومت بود، واگذاشت تا با وارد کردن یکی دو شیخ از عربستان، به کشوری مستقل تبدیل گردد. تنها صدایی که در آمد از پان ایرانیست ها بود و یکی دو گروه کوچک ـ باز هم سکوت ملیون.
خلاصه کنم، ملیون از مصدق به این طرف در هیچیک از کارزارهای استقلالی که در ایران درگرفته است، دخالت و نقش آفرینی نکرده اند. امروز باید بر این بی عملی نقطۀ ختام گذاشت و با میراث استقلال خواهی مصدق تجدید عهد کرد. در استقلال امروز کشور حرفی نیست، همانطور که در نبود آزادی در ایران شک نیست. ولی بسیاری معتقدند و با اعتنا به مذاکرات اتمی اعتقادشان هم بی پایه نیست که امروز حکومت در دفاع از استقلال سستی به خرج میدهد. میترسند مملکت به این ترتیب از دست برود.
این وضعیت مایۀ نگرانی ملت شده است و مرجعی هم نیست که کار را دست بگیرد و در پیکاری که باید به راه انداخت، پیشتاز و راهنمای ملت گردد و لااقل صدای آن باشد. الان نه اسلامی ها در موقعیتی هستند که بتوانند به سیاق گذشته آن کاری را که ملیون باید انجام دهند، بر عهده بگیرند و نه گروه های دیگر در چنین موقعیتی هستند. میدان خالی است و ملت منتظر. به سر آوردن این انتظار فقط از یک گروه برمیاید که باید پا در میدان بنهد: وارثان مصدق.
داستان این نیست که هر کس تک تک حرفی بزند و کاری بکند که میزنند و میکنند، باید به عنوان گروه و با هویت گروهی وارد میدان بشوند. باید بر همه روشن کنند که مدافع استقلال ایران کیست. تا اینها صدا بلند نکنند، صدایی از جایی بلند نخواهد شد.حرفی و فکری که پراکنده است، حال هر قدر هم گسترده باشد، تا نقطۀ تبلوری پیدا نکند مؤثر نخواهد شد و مثل ابر بی باران در آسمان معلق خواهد ماند.
میگویند مصدقی ها سازمان و هویت سازمانی واحد ندارند تا بتوانند به این ترتیب عرض اندام کنند. درست است، ولی هویت سیاسی که دارند! باید روی این تکیه کرد و به این ترتیب مهر خود را بر نهضتی که در شرف شکلگیری است و رستگاری سیاسی ایران و ایرانیان در گرو موفقیت آن است، کوبید. این که میگویم فقط تبلیغ و بازاریابی گروهی و مسلکی نیست، ارجاع به سابقۀ تاریخی و به منطقی است که در تمامی تاریخ معاصر ایران مشاهده میگردد.
خلاصه کنم، این نهضت فقط با نام و در راه مصدق است که میتواند شکل بگیرد و غیر از مصدقی ها کسی قادر به ادارۀ درست آن نیست. باید از استقلال دفاع کرد و آزادی را بدان افزود، کاری که تا به حال فقط مصدق کرده است. اگر بتوان از وظیفۀ سیاسی و اخلاقی و ملی صحبت کرد، این است. تا به حال هزار فرصت را به دلیل نداشتن پایگاه فکری محکم و با بی عملی به باد داده اید. این یکی را دریابید.
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ۱۳ مه ۲۰۲۵
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است