Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد چگونه اقتصاد ایران را تبدیل به یک اقتصاد تک محصولی کردند؟-سهیلا شاکرین

چگونه اقتصاد ایران را تبدیل به یک اقتصاد تک محصولی کردند؟-سهیلا شاکرین

بوجود آوردن جامعه ای صنعتی و مدرن با ساختن چند کارخانه و دانشگاه، تعدادی جاده و سد و آب و برق کشی، ظاهری مدرن و آزاد، و چند کسب و کار دانش بنیان و دیجیتال انجام نمیشود.

موضوع اقتصاد تک محصولی

اقتصادِ تک محصولی اقتصادیست که در آن یک کالا درصد بالائی از تولید ناخالص ملی کشور را تشکیل میدهد، و قسمت عمدۀ ارز خارجی را به کشور وارد میکند. منابعی مانند نفت و گاز، الماس و طلا، قهوه و لاستیک، همچنین کالاهای بازار سیاه مانند کوکائین و تریاک از این نوع محصولات هستند. کشورهائیکه درگیر اقتصاد تک محصولی هستند عموماً مواد خام خود را صادر کرده و قسمتی از ارزهای بدست آورده را صرف خرید و وارد کردن کالا و خدمات مورد نیاز مردمشان میکنند.

این کشورها از ارقام رشد (یا تنزل) تولید و فروش نفت خود برای محاسبۀ آمار درآمد خالص ملی و (GDP) رشد اقتصادی خود استفاده میکنند، و در نتیجه یک رشد سریع اقتصادی را نشان میدهند. ولی درآمد خالص ملی معیار خوبی برای قضاوت رشد اقتصادی این کشورها نیست. چرا که باید به شاخصهای دیگری مانند جینی مراجعه کرد، یا دید که “آیا اجزای آن اقتصاد، یعنی صادرات، سرمایه گذاری، سرمایه انسانی، فن آوری و دانش آنها متفاوت، مستحکم، رقابتی، و قابل انعطاف هستند؟”

کشورهای تک محصولی دلایل مشابهی برای عقب ماندگی دارند.

آنها عموماً:
1- صنایعشان را حول و حوش محصول اصلی خود توسعه میدهند،
2- این توسعه بصورت محدود و در تولید کالاهای ساده، و کالاهای با ارزش اضافه و با فنآوری و ابداع بومی گسترده است،
3- سرمایه گذاریهای دیگرشان در صنایع پائین و اولیه و کارخانه ای ساده یا منتاژ و غیر کارخانه ای است، که بدون تولید ارزش اضافه چشمگیر میباشد، و نیازمند تکنولوژی و مهارتهای متنوع نیستند،
4- آنها در پروراندن و آموزش سرمایه های انسانی سرمایه گذاری نمیکنند و دارای نیروی کار ماهر چشمگیری نیستند.

کشورهای نفتی تک محصولی دارای این خصوصیات مشترک هستند:

این کشورها اگر چه تلاشی در سرمایه گذاری در صنایع با تکنولوژی بالا انجام میدهند، ولی صنایع موجود آنها عموماً یا محدود به توسعۀ صنعت پتروشیمی، پلاستیک و مواد شیمیائی است، که بدلیل محدود نگاهداشتن توسعۀ آنها در این کشورها قابلیت شغل افرینی بالائی را ندارند،
… و یا آنها وارد صنایع حمایتی مانند حمل و نقل و تدارکات، ساخت و ساز و املاک و مستغلات، ساختن زیرساخت ها و تاسیسات عمرانی محدود، و توریسم و گردشگری میشوند،
… و یا سرمایه های عظیمشان را در بانکها و دارائیهای خارجی در نقاط مختلف جهان سرمایه گذاری میکنند – البته این چنین سرمایه گذاری خارج از کشور عموماً نفعی برای بهبود اقتصاد داخلی این کشورها ندارد.
تهران، ایران
برنامه ریزی و تمرکز روی تنها یک منبع درآمد دو مشکل اصلی دارد:

اول، منابع طبیعی درآمد میتوانند در اثر تغییرات طبیعی یا ادواری، مثل سیل و خشکسالی، تغییر قیمتهای جهانی در نفت یا الماس یا مواد مخدر، یا تغییر سیاستهای داخلی و خارجی و غیره متلاطم شوند.

دوم، نکته مهم و آینده سوز تک محصولی بودن برای یک جامعه این است که، تمرکز روی منبع درآمد استخراجی، بدلیل محدود کردن تولید ارزش اضافه (یعنی تولید کالاهای متنوع با تکنولوژی جدید)، و محدود کردن تولید کالاهای صادراتی، ضعف فنّی در صنایع مملکت ایجاد میکند و قابلیّت و مهارتهای اکثریت نیروی کار کشور را پائین نگهمیدارد. در نتیجه، علارغم داشتن سرمایه های عظیم طبیعی، اغلب کشورهای تک محصولی دارای ساختارهای زیربنائی ضعیف و نیروی کاری با مهارتهای غیر متنوع و با قابلیت کاری پائین هستند.
برای همترازی اصولی با جوامع پیشرفته، کشورهای تک محصولی بهتر است در صدد ایجاد و گسترش صنایعی باشند که برای اکثریت مردمشان تولید ثروت و اشتغال میکند، و مهارتهای مدرن و فنآوری های جدید و متنوع را در بین اکثریت نیروی کار، صنعتگران، تولید کنندگان و کارآفرینانشان گسترش میدهد.

مدلهای مفید تنوع اقتصادی که از منابع طبیعی نیز استفاده میکنند، کانادا و نروژ و امریکا هستند که در کنار بخش سالم انرژی خود، اقتصادی متنوع و وسیع دارند چون بخشهای مختلف خدمات و صنایع تولید کالاهای با ارزش اضافه جامعه خود را حمایت و تقویت کرده اند.
برای مطالعۀ کاملتر در این زمینه از لینکهای زیر استفاده کنید:
https://www.strategy-business.com/article/li00090?pg=all
http://ekonuorg.wordpress.com/2012/03/28/single-resource-economies-conflict/

چگونه اقتصاد ایران را تبدیل به یک اقتصاد تک محصولی کردند؟

ایران جزو کشورهائیست که با داشتن ذخائر غنیِ نفت و گاز (و دیگر معادن زیرزمینی) بسادگی توانسته است درآمدهای عظیمی از فروش این منبع بدست بیآورد و با آن بسیاری از هزینه های کشور را بپردازد.

نفت ایران توسط سرمایه داری انگلیسی بنام ویلیام دارسی در 1908/1287 کشف شد، که با دادن مقداری پول به مظفرالدین شاه انحصار نفت ایران را در دست گرفت. ولی دولت انگلیس قسمت عمده ای از سهام شرکت خصوصی نفت دارسی را از او خرید، و کنترل و اختیار نفت ایران و استخراج و بهره برداری آنرا بدست گرفت.

چند سال بعد، دولت انگلیس، در مقابل بسلطنت نشاندن رضا شاه، قرارداد دارسی را تا 1372 برای خود تمدید کرد و اختیار وزارتخانه های مالیه و جنگ ووو ایران را نیز بدست گرفت. اگرچه انگلیس بهره های نجومی از نفت ایران برد، و توانست با غارت نفت ایران نیروی دریائی و صنایع خود را از عصر ذغال سنگ به عصر سوخت مدرن تبدیل کند، ولی فقط مقدار ناچیزی، سه میلیون پوند در سال، به ایران بابت آن پرداخت کرد؛ و مقدار زیادی از این پول نیز برای خرید اسلحه و تجهیز ارتش رضا شاه به انگلیس برمیگشت.

در نتیجه، هزینه هایی که برای اصلاحات در زمان رضا شاه میشد، مانند کشیدن راه آهن و ساختمان و جاده سازی و استخدام هزاران سرباز و تاسیس ارتش مرکزی و ادارات و دانشگاه، عموما از افزایش تعرفه ها روی کالاهای انحصاری دولتی مانند قند و چای، و بالا بردن مالیات از مردم و کشاورزان تهیه میشد؛ بهمین دلیل فقر و کمبود، همراه با چاپ کردن پول، در زمان رضا شاه بالا بود. ولی ایران هنوز از لحاظ تولیدات کشاورزی قوی و خودکفا بود و تجارت مناسبی نیز با کشورهای همسایه داشت.


راه آهن ایران 1317

متاسفانه محمد رضا شاه پهلوی نیز (مانند پدرش) بعد از اشغال کشور توسط ارتشهای بیگانه (انگلیس و روس و امریکا)، و با توافق آنها بود که توانست به سلطنت ادامه بدهد. در مقابل، او ناچار شد در 1332 شرایط کنسرسیوم شرکتهای نفتی امریکا و انگلیس و چند کشور غربی دیگر را بپذیرد، کنترل و اختیار (موضوع اصلی اختلاف مصدق با آنها) منابع عظیم نفتی ایران و استخراج و بهره برداری از آنها را به آن شرکتهای خارجی واگذار کند، و انواع “مستشار” امریکائی و انگلیسی و غربی را در پست نخست وزیری و وزراتخانه های دفاع و مالی و صنعت و کشاورزی و بودجه و اطلاعات و پلیس ووو، برای طرح و اجرای برنامه های رشد و توسعه ایران استخدام کند (که یکی از شرایط انگلیس در قرارداد 1919 با وثوق الدوله نیز بود).

اگرچه شرکتهای نفتی امریکا و انگلیس ووو بهره های نجومی از نفت ایران بردند، ولی (تا 1353 که قیمت نفت بالا رفت) آنها فقط مقدار ناچیزی، حدود 800 میلیون دلار در سال، به ایران پرداخت میکردند. مقدار زیادی از این پول نیز برای خرید اسلحه و تجهیز ارتش محمد رضا شاه به شرکتها و صنایع و مشاوران امریکا و انگلیس برمیگشت.

تا اواخر دهه 30 و قبل از شروع اقتدار شاه، ایران هنوز از لحاظ تولیدات کشاورزی قوی و خودکفا بود و تجارت مناسبی نیز با کشورهای همسایه داشت.
ولی محمد رضا شاه (با خط گیری از مستشاران قدرتها و شرکتهای خارجی در تیمش) اکثر هزینه های کشور را از طریق وامهای خارجی و اعتبارات نفتی پرداخت میکرد، و اقتصاد کشور را بسوی تک محصولی شدن سوق داد.

بوجود آوردن جامعه ای صنعتی و مدرن با ساختن چند کارخانه و دانشگاه، و تعدادی جاده و سد و آب و برق کشی، و ظاهری مدرن و آزاد انجام نمیشود.

جامعه ای صنعتی است که در کنار نمودها و تاسیسات فیزیکی مدرنیت وجود داشته باشد، اکثریت صنعتگران و نیروی کار و جوانان آن، مهارتهای مدرن و فناوری، درآمد خوب، قدرت رقابت در بازارهای داخلی و منطقه را داشته باشند، و در صنایع متعدد و متنوع و بروز، در اکثر مناطق کشور، و در تولید کالاها و خدمات مدرن شاغل باشند.
ولی وقتی فقط قشر کوچکی از نیروی کار، در تعداد محدودی از شهرهای کشور، مقدار محدودی کالا و خدمات عموما منتاژی تولید میکنند، نمیشود ادعا کرد که آن جامعه صنعتی و مدرن است.

کتاب زیر برای درک بیشتر پدیدۀ داشتن ظاهری مدرن و صنعتی در کنار عقب مانده بودن مردم و اقتصاد کشور مفید است.
Modernization without Development: Thailand as an Asian Case Study (International Economic & Development) by Norman Jacobs, Published by Praeger Publishers Inc (1971)

در آخر 38 سال سلطنت شاه فقط 10% از نیروی کار ایران دارای مهارتهای بروز بود، در اغلب استانهای کشور، بخصوص استانهای مرزی (از بلوچستان تا کردستان و هرمزگان و گلستان) حتی زیرساختهای اولیه آموزش و بهداشت و آب و برق ساخته نشده بود، چه رسد به سرمایه گذاری برای کارخانه ها و کشاورزی و پروراندن مهارتهای مدرن نیروی کار در این مناطق کشورمان.
به گزارش 2003 سازمان ملل، 47% از مردم ایران در خط فقر، یعنی با روزی دو دلار زندگی میکردند؛ اگرچه ظواهر مدرنیت و صنعتی شدن، مثل آزادی های مختلف و کالاهای مصرفی دائم در رادیو و تلویزیون تبلیغ میشد.

با چه روشهائی جامعۀ ایران را به یک کشور تک محصولی تبدیل کردند؟

از سه راه اصلی. یک، از طریق تمرکز کردن روی صنایع استخراجی، دوم، از طریق آزادی بی رویه واردات، و سوم، از طریق محدود کردن پرورش نیروی کار برای مهارتهای مدرن، و گسترش ندادن زیرساختهای مورد نیاز (بهداشت و آب و برق و غیره) به اکثر مناطق و استانهای کشور.
(این الگوها از بعد از مشروطه تا به امروز بدون وقفه در جامعه ایران اجرا شده اند، و عمق و وسعت و تکنولوژی آنها هم برطبق خصوصیات حکومتیِ روز تغییر داده میشوند.)
فرش کردن خیابانها برای آمدن آیزنهاور، تهران 1338

یک، از طریق تمرکز روی صنایع استخراجی.

در اوج باصطلاح صنعتی شدن ایران فقط 34 شرکت بزرگ (1000 پرسنل یا بیشتر) در ایران 35 میلیونی تاسیس شده بود. شاه و تیمش (که بسیاری از انها از عوامل ایرانیِ قدرتها و شرکتهای چندملیتی و مستشاران امریکائی و انگلیسی و خارجی بودند، و در قصر سلطنتی و همه وزارتخانه ها، در مجلس، ارتش، مدیران اسرائیلی ساواک و بازار و منبر و دیگر نهادهای ایران حضور داشتند) کلا تصمیم گرفته بودند که ایران باید در صنایع استخراجی سرمایه گذاری کند.

آنها برای تاسیس صنایع و کاروکسبهائی که تولید ارزش اضافه میکند برنامه مستمری طرح نکردند، ولی به تعدادی از سرمایه داران بزرگ داخلی و خارجی اجازه دادند که چند کارخانه مدرن منتاژ براه بیاندازند. در نتیجه نداشتن تولیدات صادراتی مدرن و افزایش محصولات استخراجی، عمدۀ بودجه و درآمد ارزی کشور از درآمدهای ناشی از فروش گاز و نفت و مشتقات ساده پتروشیمی و دیگر معادن طبیعی کشور بدست میآمد … و به این ترتیب یکی از روشهای تک محصولی کردن اقتصاد جامعه ایران پایه ریزی شد.

دوم، از طریق آزادی بی رویه واردات.

تولید کالاها و محصولات صادراتی باعث وارد کردن ارز، ارتباط و تبادل فناوری با دنیا، امکان رقابت جوانان و صنعتگران بومی در بازارهای داخلی و منطقه، افزایش مهارتها و ابداعات نیروی کار و صنایع کوچک و بزرگ داخلی، و افزایش تجارت و روابط حسنه بین کشورها و مردم آنها میشود.

یکی از مشخصه های اقتصاد محمد رضا شاهی اعتقاد شخص شاه به ساختن ایرانی مدرن از طریق وارد کردن همه احتیاجات فیزیکی و کالائی، پرسنل ماهر و حتی فرهنگ آماده غرب به ایران بود. بین سال های 1342 و 1356 واردات کالا 400 برابر بالا رفته بود، و بهمین دلیل امکانات اسکله ها در بنادر انزلی، خمینی، بوشهر و چاه بهار بهبود داده شد، و جاده ها و خطوط راه آهن برای اتصال بنادر به مراکز مصرف، مانند تهران به اصفهان، مشهد و تبریز و دریای مازندران و خلیج فارس، تاسیس یا افزوده شد.

بغیر از سالهای بین 1334 و 1344، در راستای ازدیاد بی رویه واردات، دیگر توجهی به تولید کنندگان محصولات خوراکی و میلیونها کارگاه و کاروکسب جانبی و کوچک و متوسط صنعتی بومی نشد.
برطبق گزارش وزارت صنایع و معادن، بانک صنایع و معادن (تاسیس 1338) حدود %80 از کل وامها و اعتبارتش در دوره بین 1356 – 1342 (1977 – 1963) را به کارخانه های بزرگ ایرانی و چند ملیتی (34 کارخانه، هر کدام با بیش از 1000 کارکن) که عموما کالاهای مونتاژ یا ساده مصرفی میساختند، تخصیص داد؛ فقط 2.2% از وامهای صنعتی به صنایع جانبی مدرن متوسط (5230 شرکت ایرانی با 10-49 کارکن) تعلق گرفت. خوب است بدانیم که این صنایع متوسط صنعتگران ایرانی بودند که 90% از صنایع مدرن جامعه را تشکیل میدادند.

واردات بی رویه در کنار ضعیف نگهداشتن تولید با ارزش اضافه داخلی، و افزایش قیمت نفت در کنار فشارهای مستشاران، به سرعت گزینه های شاه، برای رسیدن سریع به دروازه های تمدن بزرگ، را محدود به فروش نفت و وارد کردن دلار به جامعه کرد.
باین ترتیب نخست وزیران مختلف شاه(سران قوه مجریه) ، با رهبری او و مستشارانش، پیشرفت و پویائی اکثر صنایع بومی را در بین اکثر مردم و در استانهای ایران بشدت محدود کردند … و پایۀ دیگری از اقتصاد جامعه ما را در گِل تک محصولی شدن فرو بردند.

سوم، از طریق محدود کردن پرورش نیروی کار با مهارتهای مدرن و برتر، و گسترش ندادن زیرساختهای مورد نیاز (بهداشت و آب و برق و غیره) به اکثر مناطق و استانهای کشور.

شاه با تیم مستشاران امریکائی و انگلیسی… خود، طرح و تاسیس زیرساختهای عمرانی و صنعتی کشور را محدود کرده بود به چند بخش و نوع از صنعت و به چند شهر مرکزی در ایران. در نتیجه اکثریت مردم و استانهای کشور (بخصوص استانهای مرزی) از آب و برق و کارخانه و بهداشت و دیگر مواهب و تسهیلات مدرن محروم ماندند. این باعث شد که شغل افرینی مدرن از استانهای غیرمرکزی بطور چشمگیری حذف شد، و از شرکت اکثریت صنعتگران و سرمایه داران بومی در میدانِ رقابت اقتصادی مدرن در بازارهای داخلی و منطقه جلوگیری شد.

از جمله زیرساختهای مهم برای صنعتی و آباد کردن کشور داشتن نیروی کار قوی با مهارتهای مدرن و متنوع است.

در 38 سال سلطنتش، شاه و تیم (همه چیزدان) مستشاران انگلیسی و امریکائی و خارجی او، بودجه و برنامه مفیدی برای آموزش مهارتهای نو به نیروی کار عظیم ایرانی، و هماهنگ کردن توانائی های آنها با نیازهای آینده صنایع و موسسات تازه پا تهیه نکردند.

بدلیل این سیاست:

  • اکثریت نیروی کار مشتاق ایران به هرز رفتند، یعنی از آموختن مهارتهای مدرن محروم شدند و قادر به تولید کالاها و خدمات مدرن و راه اندازی دستگاهها و دفاتر تازه تاسیس نبودند. بهمین دلیل، درحالیکه میلیونها کارگر ساده در حلبی آبادها (عموما کشاورزان و روستائیانی که بعد از اصلاحات ارضی 1341 قدرت درآمدزائی خود را از دست دادند و به شهرها آمدند) در فقر و بیکاری یا کم کاری سر میکردند، در اوایل دهه 50 کمبود نیروی کار ماهر در کشور بسیار ملموس شد، شاه هزاران تکنیسین، متخصص و کارشناس ماهر، با حقوق های چندین برابر و امتیازات تبعیضانه از خارج استخدام کرد که باعث دلگیر شدن وسیع تحصیلکرده های ایرانی شد -و به نوبه خود مشکل مسکن هم در شهرهای مرکزی بوجود آوردند،
  • اکثریت نیروی کار ایران توانائی رقابت کردن در بازارهای داخلی و منطقه و جهانی را پیدا نکردند،
  • امکان بدست آوردن درآمد خوب برای خود و خانواده های خود را پیدا نکردند،
    …و آینده اقتصاد ایران در سوی یک اقتصاد تک محصولی صاف شد. شاه و تیمش، در آخر برنامه پنجم (1356)، یک سیستم تک محصولی را تقریبا در ایران جا انداخته بودند. بدنبال آنها، جمهوری اسلامی و تیمش، روی تکمیل و ریشه دار کردن این اقتصاد استعماری و تک محصولی، و در کنار آن، روی از بین بردن هر چه بیشتر قدرت رقابت اکثریت نیروی کار و جوانان ایران در بازارهای داخلی و منطقه تمرکز داشته اند.
    (این مطلب را من در 1392 نوشته بودم. و این بار با مقداری تدوین بازنشر می دهم.)
  • بلاگ سهیلا شاکرین  https://soheylashakerine.blog.ir/