نگو جنبش آزادیخواهی بگوجنبش انقلابی ایران درچه مرحله ای است؟کاوه فرزند ملت
بسیاری و از جمله نیروهایی که در صداقت آنان برای رسیدن به ایرانی آزاد و مستقل شک نیست بر آنند که مرغ یکپا دارد و چون لیبرالیزم حامل ارزشهای دمکراتیک و آزادی خواهانه است و طبیعتا هیچکس هم مدعی مقابله با ارزشهای آزادی خواهانه نیست ، پس فقط جنبشهایی که شعار خود را حصول بلافصل به آزادی احزاب ، لیبرالیزم اقتصادی و دمکراسی سیاسی اعلام کنند آزادی خواه ، دمکرات و متعهد به ارزشهای جهانشمول حقوق بشری هستند و در غیر اینصورت هر چند هم که فداکاری کرده باشند اما چون شعار حصول بلافصل ارزشهای لیبرالی نمی دهند ، آزادی خواه نبوده و بر روی تخت پروکرستس آنان جای نگرفته و محکوم به ارتداد از معیارهای آزادیخواهانه آنان هستند . ( تخت پرو کرستس : پروکروستس در کنار جادهی الئوسیس به آتن زندگی میکرد،رهگذران را به بهانهی مهماننوازی به خانهی خود میبرد و روی تختی میخواباند و اگر از طول تخت کوتاهتر بودند آنقدر آنها را میکشید یا بدنشان را بر روی سندان با چکش میکوبید تا همطول تخت شوند، و اگر بلندتر از تخت بودند از پاهایشان میبرید تا به اندازهی تخت درآیند – ویکی پدیا ) . این طرز برخورد به شراط عینی جامعه که شعارها باید از آن شرایط مایه بگیرند و امکان دستیابی به آنها ممکن باشد توجه نداشته و بجای داشتن تحلیل از شرایط مشخص ، برخوردی درسنامه ای با واقعیت می کند .
منطقا وبر اساس آن نطرات می توان ادامه داده و گفت مثلا مبارزات ضد برده داری چون بردگان آزاد شده را تبدیل به سرف و دهقانانی اسیر زمین دار میکرد جنبشی ارتجاعی بوده است و ادامه چنین نگرشی انتظار دارد که تاریخ ، تضمین بدهد که هر جنبشی و در همان مرحله اول به همه اهداف حداکثری خود برسد ! صاحبان چنین نظری علیرغم اینکه معتقدند ” تاریخ خلبان جت با سفر تضمینی نیست” عملا خود بدامن آنچه که از آن گریزانند در میغلطند ! باید هر مبارزه ای به حصول بلافصل به آزادی خواهی دمکراتیک تضمین بدهد وگرنه ، استبداد طلب بوده و خونشان هدر رفته است .
مثلی می زنیم که برای بسیاری از ایرانیانی که در دوره حکومت پهلوی دوم فعالیت سیاسی داشتند عینی است و آن فعالیتهای مسلحانه گروههای چریکی است . آیا در سالهای شروع شده از 1348 و منتهی به 1357 در میان فعالترین گروههای سیاسی از شعار آزادی احزاب ، دموکراسی سیاسی و اجتماعی خبری بود ؟ جواب قطعا منفی است . شعارهای دمکراسی خواهانه جز در میان دانشگاهیان و بعضی گروههای سیاسی کاربرد نداشت ! حزب توده ، جبهه ملی ، نهضت آزادی ، روحانیون مخالف شاه که عموما طرفدار شعار ” شاه سلطنت کند و نه حکومت ” بودند بشدت سرکوب شده بودند . رژیم کودتا برای ارعاب مردم ، بسیاری از سران حزب توده ، رهبران جبهه ملی و گروههای مخالف را یا اعدام کرده و یا بزندانهای طولانی مدت محکوم کرده بود . آیا اعضای گروههای مسلح مجاهد و فدایی به این دلیل دست به اسلحه بردند که عشق ماجراجویی داشتند و یا بر عکس به این دلیل که رژیم کودتا همه راههای مبارزه سیاسی را بسته و آنان را به وحشیانه ترین شکل سرکوب کرده بود دست به اسلحه برده وامید داشتند که روزی مردم نیز به تاسی از آنان دست به اسلحه ببرند ؟
آتش زدن روزنامه نگاری مانند کریمپور شیرازی ، حمله دد منشانه اوباش به دکتر فاطمی و کشتن وی با تن تبدار ، چنگ و دندانی بود که دولتهای کودتایی به مردم نشان دادند . دولت کودتا حتی خمینی را که خود را خیرخواه شاه جوان اعلام کرد تحمل نمیکرد ! در چنان حالتی شعار آزادی خواهی و آزادی احزاب چقدر برد داشت و چند درصد از محروم ترین جمعیت مردم را برای مبارزه با رژیم کودتا با خود همراه میکرد؟ . در واقع باید موضوع را به اینصورت گفت که : عبور از رژیم کودتا و رسیدن به آزادی خواهی و دمکراسی در آن سالها از دریچه اعلام مبارزه مسلحانه بر علیه شاه می گذشت و دیدیم که نهایتا هم توده های مردم رژیم کودتا را نه با مبارزات دموکراتیک که با اشغال مراکز نظامی رژیم سرنگون کردند .مگر اینکه مانند سلطنت طلبان به تئوری توطئه معتقد باشیم و بگوییم آمریکا شاه را برد و خمینی را آورد که این نظریه آنقدر غلط است که نیازی به تلاش برای رد کردن آن نیست . ممکنست بگویید که آن حرکات منجر به قدرتگیری رژیم ستمگر اسلامی شد ، در مقابل این اشکال می توان منطقا پرسید آیا باید مبارزات ضد برده داری را چون منتج به قدرت گیری سیستم فئودالی شد رد کرد و بر آن مهر باطل کوبید ؟ می توان مبارزات ضد فئودالیزم را چون منجر به استثمار کارگران ، سر برآوردن شکار برده و استعمار هند و آسیا و آمریکای لاتین توسط دولتهای استعمار گر شد رد کرد؟ این تفکرات ناتوان در تحلیل می گویند ببنید مبارزات مسلحانه چریکها ما را به چاله حکومت اسلامی انداخت و اینجاست که دچار تناقض میشوند ، اگر مبارزه مسلحانه اینقدر تاثیر گذار بوده است که توده های میلیونی را وارد مبارزه با استبداد سلطنتی کند و آنرا سرنگون کند پس روش درستی بوده است که سرانجام توانسته نسل سلطنت را در ایران بر اندازد ، اما اگر بگویید آن روش مبارزاتی موثر بوده است اما چون آزادی خواهانه نبوده مارا دچار حکومت ولایی کرده است ، همان جواب بالارا تکرا می کنیم که مبارزات ضد برده د اری را نمی توان به این دلیل که از میان آن فئودالیزم سر بر آوردمحکوم کرد . مبارزه مسلحانه فقط راه درستی در مبارزه با رژیم کودتا را بعنوان الگو برای مردم مطرح کرد و این توده های میلیونی بودند که خود با انتخاب این روش سلطنت را ریشه کن کردند ، مردم عروسک دست گروههای چریکی نبودند ، مردم فقط روش گروههای چریکی را پذیرفته و در 22 بهمن بر آن اساس برخورد کردند …در آن سالها مبارزات آزادی خواهانه پارلمانتاریستی نمی توانست نیروی مهیب نابودگر سلطنت را جمع آورد و به این دلیل است که می توان و باید چریکها را قهرمان نامید و نه با این دلیل که خون داده اند و یا جان داده اند که مقوله خون دادن و جان دادن باشد ، داعشی ها هم جان و خون میدهند ! بلکه به این دلیل که روش پیشنهادی آنان یعنی برخورد قهر آمیز و نه دمکراتیک و پارلمانی نهایتا قادر به سرنگونی سلطنت شد .
بازهم به شرایط تاریخی کشور خودمان بر میگردیم ، اگر عبور از رژیم شاه را دریچه دستیابی به هر گونه پیشرفت بدانیم که این بود ، در آن دوره معین با شعارهای ازآدیخواهی ودمکراسی طلبی ، نمیشد نیروی لازم برای سرنگونی سلطنت استبدادی و وابسته را فراهم کرد ! ، در عین حال می توان منطقا گفت مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران هنوز ادامه دارد و هیج ملتی در یک برهه زمانی کوتاه مدت به اهداف بزرگ و تاریخی خود نرسیده اند . توضیح بیشتر اینکه برای عبور از رژیم کودتا و در آنشرایط برای دستیابی به اهداف آزادیخواهانه نهایی ، چشم اندازعبوراز یک رژیم کودتایی وابسته ودستیابی به اهداف آزدیخواهانه از اعلام مبارزات مسلحانه میگذشت چون همه راههای مبارزات دمکراتیک به بن بست رسیده بودند . بنابراین چریکها ی مسلح مجاهد و فدایی را در آن تاریخ و جغرافیای مشخص می توان و باید قهرمانان آزادیخواهی ملت ایران دانست . امری که در استقبال پر شور مردم از زندانیان سیاسی که در آن سالها تحت هژمونی فکری مبارزان مسلح گروههای مجاهد و فدایی بودند ، خود را نشان داد .
این بحثهای تاریخی چه ارتباطی با شرایط حال دارند ؟
مراجعه بتاریخ نه برای تصفیه حسابهای سیاسی و گروهی و فرقه ای که اساسا برای درس گرفتن از آنست . یعنی اگر یک متفکر ، یک فعال یا یک کنشگر سیاسی ، مبارزات منجر به انقلاب 1357 را چون اصلاح طلبانه و آزادیخواهانه نبوده اند محکوم کرد ، امروز هم در مبارزه با نظام ولایی دچار خطا شده و انتظار دارد با شعارهای آزادی خواهانه و نه انقلابی طومار ولایت را در هم پیچد . در صورتیکه میدانیم شعارهای آزادیخواهانه ، مبارزه باحجاب اجباری ، مبارزه با نابودی طبیعت که در جای خود شعارها و اقدامات مفیدی هستند توان بسیج نیروی برانداز را نخواهد داشت . برای بسیج نیروی برانداز در سطح ومقیاس توده ای ، امری که همزمان با مبارزه جانانه با ولایت ، زمینه دخالت کشورهای خارجی در امور ایران را نیز منتفی می کند ، باید مشخصا در صور انقلاب دمید ، باید در شیپور جمع آمد فقیرترین توده های مردم ، کارگران ، بازنشستگان ، مالباختگان ، زنان سرکوب شده ، مادران داغدار دمید و آنان را به مبارزه سرنگونی طلبانه فراخواند . باید در شیپور انقلاب و حرکاتی دمید که بتواند ” جنگل را بحرکت در آورد ” و این فقط با طرح شعار انقلاب و نه با حرکات اصلاح طلبانه و آزادی خواهانه ممکنست . امروز و در سال 1401 ، ولایت حاکم بر ایران همه راههای مبارزه دمکراتیک را بسته ، اصلاح طلبان حکومتی را سرکوب و مبارزات پراکنده حق طلبانه کارگران و بازنشستگان را بخاک و خون کشیده است . بسیاری از فعالان اصلاح طلب و حتی بعضی از پاسداران از فرط نا امیدی به سربازان علنی و مخفی کشورهای خارجی تبدیل شده اند و در چنین شرایطی چگونه می توان از مبارزات اصلاح طلبانه و جنبش آزادی خواهانه ملت ایران آنهم با هدف براندازی یکی از ستمگرترین رژیمهای حاکم بر این سرزمین حرف زد ؟ مبارزات آزادی خواهانه فارغ از اراده ما جریان دارد ، زندانی میدهد ، امید میدهد ، اما توان ایجاد حرکت کیفی عبور از ولایت را ندارد . بر این مبناست که می گوییم در پی آن باشیم که بدانیم مبارزات انقلابی مردم ایران د رچه مرحله ای است . جنبش آزادی خواهانه در دستان اصلاح طلبان وخا نم فائزه هاشمی وروی دیگر خارج نشین وی یعنی مصی علینژاد و آن سوتر رضا پهلوی و علی اصغر اینترنشنال تبدیل به تارو پودهای توطئه برای مبارزات مردم در دستیابی به ایران آزاد و دمکراتیک شده اند و رژیم هم با نفوذ به میان این دار و دسته جات ، این حرکات را به راه خود می برد. درست درچنین شرایطی است که باید به مبارازات انقلابی و نه مبارزات اصلاح طلبانه بعنوان راه برون رفت از بحران اندیشید .
این مقاله در نگرشی به سخنرانی دکتر رامین کامران تحت عنوان ” جنبش ازادی خواهی ملت ایران در چه مرحله ایست؟” در تاریخ 01/05/1401برشته تحریر درآمد .
Tagged as: Kavefarzandemelat, نگو جنبش آزادی خواهی بگو جنبش انقلابی ایران در چه مرحله ای است ؟, کاوه فرزند ملت, کاوه آهنگر, ، علی خامنه ای ، رهبر حکومت اسلامی ،, ایران انقلاب یا اصلاح, اصلاح طلبان, تحلیل سیاسی, رامین کامران, سایت ایران لیبرال
Categorised in: Uncategorized, فرهنگ ، تاریخ و جامعه
« سرنوشت شوم تزار نیکلای و هشداری به رضا پهلوی