مراحل موفقیت سیاسی جبهه ی جمهوری دوم: ایده، طرح، اجرا – کورش عرفانی
تغییر سیاسی می تواند در قالب آرزو و امید و یا ایده مطرح شود. اما آن چه به آن تحقق می بخشد، تبدیل ایده به پروژه است. پروژه همان طرح اجرایی پیاده کردن یک ایده است. وقتی نتوانیم این انتقال از وجه نظری به برنامه ی عملی را صورت دهیم، درجا می زنیم و در نهایت نیز به جایی نمی رسیم.
ایده ی تغییر رژیم سیاسی در ایران، که به عنوان یک ضرورت برای بسیاری از ایرانیان و از جمله فعالان سیاسی دهه هاست مورد بحث و بررسی بوده است، در بسیاری موارد به همان شکل ایده باقی مانده و موفق نشده ایم که آن را به یک برنامه ی قابل اجرا تبدیل کنیم. به همین دلیل نیز بخش عمده ی اپوزیسیون بیش از چهاردهه است که درجا زده و به پیش نرفته است.
این را هم بگوییم که باز همین پروژه نیز نیاز به پشتوانه ی اجرایی دارد و باید به طور جدی برای تدارک نیروی انسانی، منابع مالی و توانایی مدیریتی آن تلاش کرد. بدون امکانات، یک طرح اجرایی ارزش چندانی ندارد.
این واقعیت ها به ما مراحل کار را نشان می دهد: فکر براندازی رژیم باید به طرح براندازی رژیم تبدیل شود و پس از آن نیز باید به فکر تدارکات لازم بود تا بتواند آن طرح را پیاده کرد.
اگر این مرحله بندی بدیهی را معیار قرار دهیم باید بگوییم که تاکنون در اپوزیسیون کار جدیی در این زمینه صورت نگرفته است و اغلب در یکی از دو گام نخست این مسیر سه مرحله ای گیر کرده ایم. یا به صرف ایده بسنده کرده ایم و تبدیل آن به پروژه ی اجرایی به دست فراموشی سپرده شده است. یا به سوی طراحی رفته ایم اما در تدارکات انسانی، مالی و مدیریتی درجا زده ایم.
پس، فهم چرایی عمر چهل ساله ی رژیم کار دشواری نیست. ما هنوز موردی که بتواند هر سه قدم این مسیر را طی کند نداشته ایم.
مثال عینی:
نمونه ی مشخص آن را ما از یک سال پیش و با آغاز ایده ی جمهوری دوم ایران تجربه کرده ایم. نخست آمدیم و یک ایده را مطرح کردیم. ایده ی استقرار جمهوری دوم ایران به جای جمهوری استبدادی مذهبی کنونی به عنوان دوران جمهوری اول. پس از آن آمدیم و این ایده را به شکل یک طرح مطرح کردیم که جزییات آن مشخص است: 1) تشکیل یک جبهه ی سیاسی برای گردهم آوردن نیروهای جمهوری خواه، دمکرات و لائیک 2) پیوند زدن جبهه با نیروهای دارای پتانسیل کنشگری در داخل کشور 3) هدایت اعتراضات و اعتصابات مردمی به سوی قیام براندازی 4) کنار زدن رژیم و مدیریت کردن دوران گذار.
در این راستا جبهه ی جمهوری دوم در بیست و هشتم مرداد 1397 تشکیل شد و تا کنون سه جریان سیاسی به آن پیوسته اند. بدیهی است که اینک باید در راستای باقی گام های پیش بینی شده در این برنامه اقدام به تدارک و اجرا برای آنها کرد. ما برای این کار نیاز به نیروی انسانی عمل گرا و نیز منابع مالی داریم.
برای داشتن منابع مالی دو انتخاب روشن مطرح است: 1) منابع خارجی 2) منابع مردمی. ما مورد نخست را منتفی می دانیم چرا که از جبهه یک ابزار سیاسی در خدمت منافع بیگانگان می سازد. اما مورد دوم نیز چیزی نیست که فقط در دست ما بنیان گذاران جبهه باشد. ما می توانیم این واقعیت را با هموطنانمان در میان بگذاریم. اما این ایرانیان داخل و خارج از کشور هستند که باید تصمیم بگیرند می خواهند به جبهه جمهوری دوم ایران یاری رسانند ونیازهای مالی و نیروی انسانی آن را فراهم کنند یا خیر. اگر بلی. شانس موفقیت هست. اگر نه، این طرح هم به آرشیو اپوزیسیون خواهد پیوست.
سال ها این واقعیت وجود داشته و دارد، اما کمتر کسی با ایرانیان به طور روشن و صریح در مورد نقش آنها در تحقق آرمان تغییر سیاسی سخن گفته است. چرا که برخی می ترسند بیان حقیقت آنها را در انزوا قرار دهد. اما آیا غیر از این است که در نبود یک بسیج مردمی و مبتنی بر سازماندهی، اراده و آگاهی، نخواهیم توانست کاری بکنیم؟ آیا این را نباید به طور روشن بیان کرد؟
بنابراین باز می گردیم به اصل موضوع و این که هر تغییری در گرو وجود تغییرگر است. در نبود شمار قابل توجهی نیروی انسانی و منابع مالی بدیهی است که نه فقط طرح مورد نظر جبهه ی جمهوری دوم، که هر طرح دیگری نیز با واقعیت شکست مواجه می شود. به همین دلیل باید حقایق را گفت تا هموطنانمان بدانند و انتخاب کنند که با آینده ی خود، فرزندان و کشورشان چه می خواهند بکنند.
در این مقالات و نیز در برنامه های صوتی و تصویری نگارنده ویاران دیگر حاضر در جبهه ی جمهوری دوم به کار فعال در این زمینه مشغولند تا هموطنان را با واقعیت های ملموس سیاست آشنا سازند. ما در جبهه یی جمهوری دوم این موضوعات را در کمال شفافیت و صداقت با هموطنانمان در میان می گذاریم. به این امید که باشد گوش شنوایی و بتوانیم در سایه ی یک درک واقع گرا از منطق انتظار و انفعال خارج شویم.
۲۹ شهریور ۹۸