بیگانگان تنها بدنبال منافع خودشان هستند، نفوذ و قدرتِ اختاپوسی به نام “اِی پَک”، امیرحسین لادن
کتاب “لابی اسرائیل”، کمکهای گستردۀ نظامیِ، کمکهای نجومی مالی، و پشتیبانیِ یکطرفهی دیپلماتیک آمریکا از اسرائیل را زیر پرسش برده است. مینویسد: این رابطهی یکطرفه از نظر سوق الجیشی (استراتژی) و یا معنوی قابل توجیه نیست، بل که مدیون قدرت لابی اسرائیل، و همبستگی شخصیتها و گروه هائی است که دنبال اعمال نفوذ در سیاست خارجی آمریکا، به نفع اسرائیل هستند. این در حالی است که خواستشان پشتیبانی بی چون و چرای آمریکا از سیاستهای اسرائیل میباشد. این رابطه، برای امنیت و موقعیت آمریکا در منطقه خطرناک میباشد.
اِی پَک، طی نیم قرن گذشته، با برنامه ریزی هدفمند، پشت کار و تمرکزِ لیزِری، توانسته در تمام وزارتخانهها، دستگاههای دولتی، تشکیلات نظامی، سازمانهای اطلاعاتی، و مؤسسات خصویی آمریکا، اوختاپوس وار، رخنه و نفوذ کند. همچنین کنگره و کاخ سفید؛ وسائل ارتباط جمعی و هالیوود؛ سیستم بانکداری و بورس، همه در کنترل و یا زیر نفوذ آنان میباشند. بنظر باور نکردنی است ولی “مهرههای لابی” که در کنگرهی آمریکا برای نمایندگان مجلس و سناتورها کار میکنند، مسئول نوشتن لایحههای سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و اسرائیل هستند!؟ همانطور که حدس میزنید، این لایحهها خواستهای اسرائیل را برآورده، و نیازهایش را تظمین میکنند.
اِی پَک، اطلاعات لازم و مربوط را از “اطاقهای فکر” که در آمریکا بصورت گسترده بر پا کرده میگیرد؛ دولت اسرائیل، وزارت دفاع و ضد اطلاعات آنکشور (شین بِت)، تغییرات مورد نظرشان را میدهند. سپس بوسیلهی وسائل ارتباط جمعی که در کنترل و زیر نفوذ و در خدمت اسرائیل میباشند، آنرا در اذهان مردم جا میاندازند و در جامعهی آمریکا جاسازی میکنند. سیاست آمریکا در رابطه با فلسطین و مناطق اشغالی، فاجعه جنگ با عراق، تجزیهی دردناک سوریه و سیاست خصمانهی آمریکا با ایران، در این مدار قرار دارند.
لابی اسرائیل و دانشگاههای آمریکا
نفوذ لابی اسرائیل در سیستم آموزشی آمریکا به ویژه دانشگاهها، بقدری گسترده است که قادرند در همهی مسائل دخالت داشته باشند. اِی پَک از اواخر دههی ۱۹۷۰ سرمایه گذاری خود را در دانشگاههای آمریکا سه برابر کرد. سپس در نحوه استخدام استادان، تعیین نوع دروس و کتابهای درسی، دخالت و نظارت میکرد. دخالت و نفوذ لابی، تنها در استخدام استادان و استفاده از کتابهای دانشگاه خلاصه نمیشود، بل که از چاپ و انتشار کتاب هائی که برای اسرائیل هورا نمیکشند تلاش میکند، جلوگیری نماید.
در سال ۱۹۹۸ یک سازمان قدرتمند یهودی (اِ دی اِل) با چاپخانهای که قرار بود کتاب “یک ملت تحت محاکمه”، نوشتهی نرمن فینکِلستین، استاد حقوق سیاسی دانشگاه دیپال در شیکاگو، را منتشر کند، تماس گرفت و تلاش کرد که از نشر آن جلوگیری نماید. نرمن که حقایق را فاش میکرد، تبدیل شده بود به یک “هدف” برای حذف. عوامل و پشتیبانان لابی، در دانشگاه و در جلسات سخنرانی و سمینارها، او را مورد اعتراض و فحاشی قرار میدادند.
بار دیگر در سال ۲۰۰۳، وکلای آلن دِرشوویتز (از ماله کشهای اسرائیل) تلاش کردند جلوی انتشار کتاب “جسارت” نوشته نرمن فینکلستین را بگیرند. قدرت و نفوذ لابی اسرائیل و یارانش بالاخره به نتیجه رسید و دانشگاه دیپال، تحت فشار پیوسته و تهدیدهای لابی، در سال ۲۰۰۷ برای خلاص شدن از این معرکه، با یک گفتگوی پس پرده، رابطهاش را با پروفسور فینکِلستین قطع کرد و او مجبور به ترک دانشگاه گردید. سال بعد نیز، اسرائیل، او را ده سال ممنوع الورود اعلام کرد.
نرمن فینکلستین، پژوهشگر حقوق سیاسی و نویسنده، یک یهودی آمریکائی است که بیش از ۴۰ تن از اقوامش در اردوگاههای مرگ در آلمان، از بین رفتند. پدر و مادرش هر دو جزو کسانی بودند که از این اردوگاهها، نجات پیدا کرده به آمریکا مهاجرت نموده بودند. دلیل اینکه فینکلستین مورد حملهی پیوستهی لابی اسرائیل و یارانش بود، اینستکه حقایق را فاش میکرد و واقعیتها را در مورد کارهای نادرست و غیرانسانی اسرائیل به نمایش میگذاشت.
کالجها و دانشگاههای آمریکا اکثراً یا مستقیماً (مدیریت، تدریس و پشتیبانی مالی) زیر نفوذ اِی پَک هستند و یا با تهدید و سرو صدایِ طرفداران لابی، وادار به اجرای خواستهای لابی میشوند. ماجرای زیر میتواند روشنگر باشد: دزموند توتو یکی از رهبران آفریقای جنوبی که سالها برای احقاق حقوق شهروندی سیاهپوستان کشورش مبارزه کرده و برندۀ جایزۀ نوبل شده بود، از طرف دانشگاهی در آمریکا برای سخنرانی در مورد صلح دعوت گردید. لابی اِ پک، دانشگاه را وادار کرد که دعوتش را پس بگیرد زیرا دزموند توتو از رفتار غیر انسانی اسرائیل با فلسطینیها اظهار نگرانی کرده بود و گفته بود که این رفتار، در دراز مدت برای امنیت اسرائیل مفید نخواهد بود.
لابی اسرائیل و انتخابات در آمریکا
لابی اسرائیل در انتخابات آمریکا با استفاده از پنجاه سال تجربه، صدها میلیون دلار بودجه، و کنترل ونفوذ گستردهاش در وسائل ارتباط جمعی؛ کاندیدهائی را که با خواستهای لابی موافق باشند و برنامههایشان برای اسرائیل موردِ تأئید لابی باشد، حمایت میکند؛ و کاندیدهای دیگر را میکوبد و با شایعه پراکنیهای ساختگی و تهمت، مورد حمله قرار میدهد تا اذهان عمومی را نسبت به آنان مسموم سازد. (۱)
این دو نگارنده، قدرت، اِی پَک را به نمایش میگذارند و با شفافیت بی نطیری پرده از نفوذش در رابطه با سیاست آمریکا با اسرائیل، بر میدارند. یک ئمونه از این قدرت، شرکت سه کاندید ریاست جمهوری آمریکا: سناتور مک کین، سناتور کلینتون و سناتور اوباما در سال ۲۰۰۸، در جلسهی سالانهی لابی اسرائیل بود. مینویسند: چرا این کاندیدها که در تمام مواردِ سیاست داخلی و خارجی، با هم اختلاف دارند و دیدهایشان متفاوت و حتی مخالف یکدیگر است؛ در مورد اسرائیل، نه تنها اختلافی ندارند، بل که رقابت میکنند که کدامیک بیشتر طرفدار اسرائیل و در خدمت اسرائیل هستند!؟
شانس انتخاب اشخاصی که باسیاست اسرائیل و صیهونیستها موافق نباشند درانتخابات آمریکا، بسیار ناچیز میباشد. تازه چنانچه شخصی انتخاب شود و با خواستههای این لابی، حتی یکبار موافقت نکند و طبق نظرشان رأی ندهد، در انتخابات بعدی او را شکست خواهند داد.
پال فیندلی، نمایندۀ سابقِ کنگره از ایالت ایلی نوی که مانند بقیه، همواره خواستهای لابی اسرائیل را مدّ نظر داشت و رأی موافق داده بود؛ پس از یکسری مسافرت به کشورهای خاورمیانه برای نجات یکی از شهروندان ایالت ایلی نوی که در یمن گرفتار شده بود؛ با اوضاع سیاسی منطقه آشنا میشود، برای ثبات و صلح در خاورمیانه، پیشنهاد میکند که آمریکا یاسر عرفات را نیز در مذاکرات شرکت دهد. پال فیندلی با این پیشنهاد مورد غضب لابی قرار گرفت.
لابی اسرائیل با صرف میلیونها دلار و استفادهی بسیار گسترده از وسائل ارتباط جمعی کمپینی عظیم بر علیه فیندلی براه انداخت. هر نوع پشتیبانی از فیندلی را با تهمت و تهدید و آشوب پاسخ داد. لابی، با استفاده از نفوذش در وسائل ارتباط جمعی، بهترین نمایندگان ایالت ایلی نوی در کنگره را شکست داد. این تنها آقای فیندلی نیود که مورد غضب واقع شد و شکست خورد؛ سناتور چارلز پرسی، سناتوراَدلائی استیونسون، سناتور ویلیام فولبرایت، نماینده کنگره پال مک لاسکی، ژورنالیست روابط خارجی آمریکا خانم جورجی اَن گی یر، جورج بال معاون وزیر امور خارجه و کاندید وزارت امور خارجه از طرف کارتر، جیمز اِنِس افسر نیروی دریائی در کشتی “یو اِس اِس لیبرتی” که حملهی نیروهای اسرائیلی، به کشتی را فاش کرد، پروفسور مریّام وورد، فیلیپ کلاتزنیک یک رهبر کلیمی آمریکائی، پروفسور فرانسیس سایر (هاروارد) و پروفسور شیلا اِسکوویل، تعدادی از شخصیت هائی هستند که مورد غضب لابی اسرائیل قرار گرفتند و صدها تهمت و افترا نسیب خود و حتی خانوادهشان شد. (۲)
لابی و نابودی عراق
نابودی عراق، بخشی از مقالهای است که نزدیک به چهار سال پیش منتشر کردم:
توطئه برای جنگ آمریکا با عراق، بوسیله سه تن از محافظه کاران تند رو و جنگ طلب طرفدار اسرائیل: ریچارد پِرل، داگلاس فایت، و دیوید وُرسمِر، در “انستیتو اورشلیم برای مطالعات استراتژِیک” که یک مؤسسه محافظه کارِ تندروی اسرائیلی است، برنامه ریزی شد. هدف این برنامه، آزاد گذاشتن دست اسرائیل در تعیین سرنوشت مناطق اشغالی فلسطین، و پیاده کردن طرح “اسرائیل بزرگ” (گسترش سرزمین اسرائیل) بود. برای پیاده کردن این برنامه “پروژهی قرن جدید آمریکا” شکل گرفت. (۳)
“پروژه قرن جدید آمریکا”، در سال ۱۹۹۷ بوسیله محافظه کاران تند رو و جنگ طلب (عضو یا مربوط به لابی اسرائیل)، بوجود آمد. پایه گذاران: دیک چینی و رابرت کی گان؛ رئیس کمیته: ویلیام کریستال؛ هیئت مدیره: رابرت کی گان، بروس جاکسون، و جان بولتن. هدف ظاهری و ساختگی این سازمان: قدرت برتر و جهانی آمریکا، بهترین و تنها وسیله برای صلح میباشد. هدف پنهانی: نابودی عراق بوسیلهی آمریکا.
این پروژه، با نوشتن دو نامه سر گشاده به بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا، عملیات مبارزاتی خود را برای سرنگونی صدام آغاز کرد. نامه نخست در ۲۶ ژانویه و نامه دوم در ۱۹ فوریه ۱۹۹۸، رسمن خواستار سرنگونی صدام و تغییر رژیم در عراق بودند. اعضای پروژه و یارانشان در لابی اسرائیل، با تلاش پیوسته و بدون وقفه میخواستند کنگره آمریکا را وادار نمایند که “لایحه آزادی عراق” را تصویب نماید. متن این لایحه چنین بود: “سیاست آمریکا بر این اساس خواهد بود که از تلاش برای سرنگونی صدام پشتیبانی خواهد کرد. ” (۴)
توطئه چینان برنامه، در انستیتو اورشلیم:: ریچارد پِرل، داگلاس فایت، و دیوید وُرسمِر، با معجزهی لابی اسرائیل، سه تن از مشاوران شورای امنیتِ دولت بوش-چینی شدند. روباه، مسئول نگهبانی از مرغدانی! دانالد رامزفلد، وزیر دفاع آمریکا، در سال ۲۰۰۰ داگلاس فایت را به معاونت وزارت دفاع استخدام کرد. داگلاس فایت طبق تعلیماتی که در اسرائیل دیده بود، برای رقابت و مقابله با سازمان سیا، “اداره برنامههای ویژه” را در وزارت دفاع بوجود آورد. هدف اصلی این اداره، جمع آوری اطلاعاتی بود که دشمنیِ عراق با آمریکا را ثابت کند. “اداره برنامههای ویژه”، دو منبع اطلاعاتی داشت: کنگره ملی عراق (احمد شَلَبی، آپوزیسیون ساختگی و وابسته)، و دوم، موساد و اداره دوم نیروهای مسلح اسرائیل.
داگلاس فایت، معاون وزارت دفاع آمریکا و مشاورِ عالی رتبه وزیر دفاع؛ یک صیهونیست جنگ طلب بی لگام است. او در سال ۱۹۸۲ زیر اتهام جاسوسی برای اسرائیل از شورای امنیت آمریکا رانده شد. سالهای ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰ یعنی هجده سال در اسرائیل تحت تعلیم موساد و اداره دوم (ضد اطلاعات) بود. در اسرائیل، به او تفهیم کرده بودند که سازمان سیا مورد اعتماد آنان نیست و باید مستقل وارد عمل شد.
لابی توانست، اعضایش را در تمام پستهای کلیدی دولت بوش جاسازی کند. زمانیکه پال فلفوویتس به معاونت وزارت دفاع آمریکا انتخاب شد، نشریه اورشلیم پست نوشت: “صیهونیستها و محافظه کاران طرفدار اسرائیل از شادی، روی پای خودشان بند نیستند”! داگلاس فایت، مشاورِ عالی رتبه وزیر دفاع شد، و ریچارد پِرل، رئیس “شورای سیاست دفاعی آمریکا” گردید. همه چیز آماده و در جاهای تعیین شده خود قرار داشت، زمان پیاده کردن توطئه فرارسیده بود. (۵)
برای شروع، دو منبع اطلاعاتی “اداره برنامههای ویژه” که ساخته و پرداختهی موساد بود، با ارائه اطلاعات ساختگی و دروغ پردازی ادعا کرد که عراق نه تنها دارای تسلیحات اتمی و شیمیائی است، بل که با القاعده همکاری دارد. اداره برنامههای ویژه، این اطلاعات ساختگی را، تحویل وسائل ارتباط جمعی تحت کنترل یهودیان در آمریکا میگذاشت، و آنها نیز هر روز با بوق و کرنا در سراسر کشور پخش میکردند. (۶)
ریچارد پِرل، رئیس “شورای سیاست دفاعی آمریکا” که مرشدِ نئو کنسرواتیوها (محافظه کاران افراطی) در ایالات متحده میباشد؛ یکی از سران برجسته ی”مؤسسه اینترپرایز آمریکا” و همچنین چند سازمان و مؤسسه صیهونیستی دیگر است. مهمترین مسئولیت ریچارد پِرل در دولت بوش – چینی این بود که، اشخاصی به مقامهای کلیدی دست بیابند که کاملن موافق خواستهای اسرائیل باشند. پِرل برای اعتبار بخشیدن به هدف تندروها، یعنی جنگ با عراق، احمد شلبی را به مقامات آمریکا معرفی کرد. و با صحنه سازی، توانست برای شلبی اعتباری دست و پا کند، و حتی او را در حد رهبر بزرگ آپوزیسیون عراق ارتقاء دهد. امروز، مشت احمد شلبی باز شده و چهرهی اصلیاش که یک شارلاتانِ وابسته، خود محور و دروغ پرداز است، آشکار گردیده؛ شلبی در نابودی عراق، نقش بزرگی را ایفا کرد.
شاهکار اسرائیل
اینکه اسرائیل بخاطر دستیابی به اهدافش، آمریکا را در چالهی جنگ با عراق انداخت کافی نبود؛ بل که برای اجرای کامل برنامههایش، با “نابودیِ عمدی ارتش عراق”، دست آمریکا را در حنا گذاشت!؟ داستان از اینقرار است که اسرائیل موفق شد که یکی از مهرههای خود، پال بِرمر، را از طرف دولت بوش – چینی، حاکم موقت عراق کند. پال بِرمر نیز بدون اجازهی دولت آمریکا، بدون مشورت با فرماندهان ارتش، و بدون آگاهی سازمانهای اطلاعاتی؛ فرمان شماره ۲ (انحلا ارتش) را صادر کرد. انحلال ارتش عراق، مهمترین خواست اسرائیل، و سپس احمد شلبی، وردست نئوکانها، بود. (۷)
پال بِرمر مینویسد: “با پال فلفوویتس و سپس با داگلاس فایت راجع به اهداف اساسی مان مشورت کردم. فایت گفت که سازمان اطلاعات، و ارتش عراق را باید از میان برداشت. من گفتم که ما ارتش مان را به آنطرف دنیا نفرستادیم که یک دیکتاتور را از میان برداریم که دیکتاتورِ دیگری بتواند بجای او بنشند. بنابراین جمعه ۲۳ ماه می۲۰۰۳ من فرمان شماره ۲ “انحلال ارتش، وزارت دفاع و سازمان اطلاعات” را امضا کردم. ” (۸)
انحلال ارتش عراق، شُک عظیم و ضربهی جبران ناپذیری برای آمریکا بود. حتی جرج بوش با شنیدن این خبر، جا خورد و واماند!؟ ژنرال پیتر پیس، معاون کل ستاد، با تعجب گفت که فرماندهان کل ستاد از وجود چنین برنامهای کاملن بی اطلاع بودند! ژنرال ابی زید و ژنرال مک کِنون، فرماندهان ارتش آمریکا در عراق، از این حرکت ناگهانی و خارج از دستور بشدت ناراحت و نگران عواقب شوم آن بودند. زیرا ۳۰۰، ۰۰۰ نظامی عراق، بجای شرکت در برقراری امنیت و دوباره سازی میهنشان، تبدیل به دشمنان دوره دیده و مسلحی شدند برای یاغی گری، مبارزه با ارتش آمریکا و ادامهی جنگ و نابودی. کالین پاوِل (وزیر امور خارجه) و کاندالیسا رایس (رئیس شورای امنیت) و حتی کاخ سفید، همه در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفته بودند.
تمام خواستهای اسرائیل در مورد نابودی عراق، در هم شکستن و فروپاشی ارتش، و کشتن صدام انجام شد؛ بدون کوچکترین هزینهای برای اسرائیلی! آمریکا با دادن ۴، ۴۹۷ کشته و ۳۲، ۰۲۱ زخمی و بیش از ۳۲۰، ۰۰۰ بیمار روانی و ۲، ۱۷۰، ۰۰۰، ۰۰۰، ۰۰۰ دلار خسارت، هنوز درگیر و گرفتار مشکلاتِ ناشی از این حرکت میباشد.
با در نظر گرفتن آمارهای بالا، تکلیف عراق که مشخص است! ۱، ۴۵۵، ۵۹۰ کشته و مجروح، در حدود ۳، ۲۵۰، ۰۰۰ بی خانمان، ۲، ۴۵۰، ۰۰۰ آواره، و نابودی تمام سرمایه گذاریهای ۲۵ سال گذشته عراق، و چپاول ثروتهای ملی آنکشور! جز جسدی بی جان چیزی از عراق باقی نماند و تبدیل شده به ویرانهای نا امن و درگیر یاغی گری و نفوذ بیگانگان.
باید بیآموزیم که بیگانگان، تنها بدنبال منافع خودشان میباشند. باید بیآموزیم که عوامل بیگانه و وابسته (شلبی ها) در ضمنی که میتوانند باعث تعویض مهرهها شوند، ولی نتیجه سرسپردگی، درماندگی مردم و سروری بیگانگان است. تأمین حقوق ملت در برپائی یک حکومت مستقل و ملی است.
امیرحسین لادن
مهرماه ۱۳۹۸
گویا