Home جبهه جمهوری دموکراتیک لائیک ارشیو-ج -ج-دموکراتیک-لائیک جمهوری؟بله،اما چرا«دوم»؟– کورش عرفانی

جمهوری؟بله،اما چرا«دوم»؟– کورش عرفانی

کورش عرفانی – ۱۸ مهر ۹۷
مقدمه:
از زمانی که نگارنده ی ایده ی روی آوردن به اصطلاح جمهوری دوم را مطرح کرد هموطنان بسیاری که به مسائل سیاسی علاقمند هستند در مورد چرایی وجود واژه ی «دوم» در این عبارت، پرسش و ابهام داشتند. یکی از دلایل آن البته نو بودن این مفهوم است. واژه ی «نو» را این جا نه به عنوان معیار ارزشی که به معنای نبود سابقه به کار گرفته ایم. اما انتخاب این ایده و استفاده از این کلمه ی دوم دربرگیرنده چند کارکرد بود که در این نوشتار به اختصار می آوریم و در فرصت های مختلف هریک از آن ها را بیشتر باز می کنیم.
کارکرد بازنگری در روش تغییر :
تا به حال در تاریخ سیاسی ایران تلاش جدی برای تغییری که معقول، هدفمند و برنامه ریزی شده باشد کمتر و سنت دگرگونی سیاسی، معادل شور، هیجان و سپس زیر و رو کردن همه چیز بوده است. مدام بین «تغییر همه چیز یا تغییر هیچ چیز» گرفتار بوده ایم و کمتر سعی کرده ایم فرمول «تغییر آن چه نیاز به تغییر دارد» را به پیش بریم.
ایده ی جمهوری دوم برای این پیشنهاد شد که بتوانیم این سنت انقلاب ها و قیام های سوار شده بر بستر هیجان را پایان بخشیده و حرکت های مبتنی بر عقلانیت را سازماندهی کنیم. وقتی شور حاکم باشد، صحبت از ویران کردن همه چیز و از نوساختن همه چیز است، امری که به دفعات ثابت شده در حد یک ماجراجویی بدفرجام خلاصه می شود. اما وقتی شعور حاکم باشد، به سوی آن می رویم که در یک روند ممکن آن چه را که لازم است تغییر دهیم؛ آن هم در یک حرکت حساب شده و برنامه مند. حرکتی که تغییرات را نه یک باره و نه یک شبه که در یک روند معقول و ممکن می خواهد. ممکن بودن یعنی قابل عمل و اجرا بودن درطی یک فرایند که از یکسو ارزش ها و آرمان های مردم ایران در نظر می گیرد و از سوی دیگر چگونگی تحقق عینی آنها را.
کارکرد تفکیک زمان بندی:
مبنای نظری جمهوری دوم این بود که بتوان پرونده ی یک دوره ی تاریخی مشخص را که از 23 بهمن 1357 آغاز می شود، و در روز قیام نهایی خلع قدرت از رژیم جمهوری اسلامی پایان می یابد، به عنوان دوران «جمهوری اول» ببندیم و پس از آن دوران تازه ای را آغاز کنیم که برای داشتن یک هویت زمانی-تاریخی مشخص، از آن به نام «جمهوری دوم» یاد خواهیم کرد. به عبارت دیگر، علیرغم این که ماهیت رژیم اسلامی حاکم «جمهوری» نیست،-از آن روی که نام رسمی آن «جمهوری» اسلامی است-، ما به این دوران سیاه انسان ستیزی و مردم ستیزی، عنوان «جمهوری اول» را می دهیم و پرونده ی ننگین ترین دوران تاریخ ایران را با پایین کشیدن رژیم پلید کنونی می بندیم.
اما، از آن روی که می خواهیم این تغییر در برگیرنده ی تداوم مسیر حرکت ایران به سوی جمهوریت باشد، با عنوان«جمهوری دوم»، هم خصلت جمهوریت نظام بعدی را تامین کرده ایم و هم با واژه ی «دوم» خبر از این می دهیم که این جمهوری دیگر آن «شبه» جمهوری اسلامی دیکتاتور زده ی ولایت فقیه جنایتکار نیست. پس، کلمه ی «دوم» اجازه می دهد که این انفکاک زمانی و جداسازی ماهوی برجسته و نمایان شود. به عبارت دیگر، ما نمی خواهیم که کمترین توهمی در مورد این به وجود آید که نظام سیاسی بعد از پایان رژیم کنونی، از دور یا از نزدیک، امتدادی از بقایای پلیدسالاری اسلامی کنونی باشد که به سوء استفاده از واژه ی «جمهوری» در چهار دهه ی گذشته پرداخته بود.
در یک کلام، «جمهوری دوم» راه را برای بیان یک پایان و اعلام یک آغاز باز می کند. پایان استبداد و جنایت و آغاز جمهوریت و دمکراسی.
کارکرد تبلیغات سیاسی:
اما در این عبارت جمهوری دوم یک کارکرد دیگر هم نهفته است: از حیث شکل، خاص است.
همگان واقفند که تاکنون تلاش های زیادی برای اتحاد و نزدیکی نیروهای سیاسی برانداز و تغییرطلب صورت پذیرفته است، اما کارنامه ی این تلاش ها موفقیت چندانی در بر نداشته است. یکی از دلایل این امر شاید استهلاک ادبیاتی است که در این باره بروز کرده و واژه ها را تا حد زیادی، نه شاید از معنا، که از کاربرد همیشگی خود انداخته است. صفت های سیاسی که قرار است ماهیت موصوف خود را به نمایش گذارند فاقد این کارکرد شده اند، چرا که به واسطه ی استفاده و سوء استفاده بسیار چنان مرز و رنگ باخته اند که در ذهن مخاطب دیگر معنا و انگیزه نمی سازند. همین امر نیز سبب نوعی از انفعال شده است. از این روی به کارگیری دوباره ی واژگانی که قدرت تاثیرگذاری خویش را از دست داده اند شاید بهترین و هوشمندترین کاری نباشد که بتوان برای آغاز یک حرکت سیاسی جدید مورد توجه واقع شود. در عرصه ی سیاست انتخاب نام و عنوان موضوعی است که نباید دست کم گرفته شود، چه در این صورت، حرکت تازه را در صف آرشیو اقدامات ناموفق قبلی قرار خواهد داد.
جمهوری دوم از حیث تبلیغات سیاسی (Political Marketing) یک نام (مارک) تازه محسوب می شود و می تواند کنجکاوی مخاطب را برانگیزد. و آیا در کار سیاسی، برای جذب مخاطب، اقدامی مهمتر از جلب نظر او وجود دارد؟ تنها بعد از آن که این جلب نظر انجام شد می توان محتوا و ایده های مورد توجه خود را با مخاطب در میان گذاشت. هم ایده و هم عبارت جمهوری دوم از تازگی برخوردار است. یعنی با خود سابقه ای ندارد که استعمال مکرر آن ذهن مخاطب را، از قبل، از هرگونه جذب و علاقه پیدا کردن فلج کرده باشد.
کارکرد خنثی بودن:
اما در نهایت می آییم سراغ کارکرد اصلی عنوان جمهوری دوم. همان طور که در بالا آمد تاکنون تلاش برای آفرینش یک حرکت سیاسی با رفتن به سراغ برخی ایده ها و واژه ها، محتوای خاص خویش را از پیش تعیین و اعلام می کرد. به طور مثال برای همین واژه ی جمهوری صفت های فراوانی تاکنون به کار گرفته شده است: جمهوری دمکراتیک، جمهوری ایرانی، جمهوری خلق، جمهوری انقلابی، جمهوری سوسیالیستی، … هر یک از این واژه ها بیانگر معنا، منظور و محتوای خاصی هستند که برای تدقیق و انتقال آن نیاز به کار عظیم تولیدی و تبلیغاتی و صرف زمان و انرژی و امکانات بسیار است. در بسیاری از موارد، واژه ای که بر جمهوری سوار می شود مورد نقد و انتقادی چنان گسترده قرار می گیرد که خصلت فراگیر بودن و نزدیک سازی نیروهای سیاسی را از همان ابتدا از آن سلب می کند. این مشکل در عبارت «جمهوری دوم» وجود ندارد. چرا که واژه ی «دوم» بیانگر هیچ پدیده ی محتوایی، سلیقه ای یا ایدئولوژیک نیست. یک واژه ی خنثی است که حکایت از قرار داشتن بعد از «اول» دارد. همین و بس. نه سمت تعیین می کند نه مسیر؛ نه محتوا ارائه می دهد نه سلیقه. به طور صرف خبر از یک مرحله و مقطع می دهد: مرحله ی دوم.
هموطنانی که واژه ی دوم را در عبارت جمهوری دوم مورد انتقاد قرار می دهند باید به این کارکرد واژه هم دقت کنند. جمهوری دوم، جمهوری دمکراتیک نیست، جمهوری ایرانی نیست، جمهوری خلق نیست، جمهوری مردمی نیست، جمهوری انقلابی نیست، جمهوری سوسیالیستی نیست؛ و در عین حال، می تواند یکی یا برخی از این ها باشد. یگانه نقش که این واژه ی دوم برای جمهوری این است که راه را برای هریک از این انواع و سلیقه ها باز می گذارد. به زبان دیگر، هرکس می تواند نوع مطلوب جمهوری خود را در جمهوری دوم ببیند. هر جریان سیاسی می تواند برای جمهوری دوم، نوع جمهوری مورد علاقه ی خود را تصور و تصویر کند.
جمهوری دوم یک ظرف است که هر جریان سیاسی می تواند، در چارچوب های قابل قبول جامعه، مظروف آن را تعیین کند. جمهوری دوم یک قالب است که احزاب و سازمان های سیاسی محتوای درون آن را در روندهای انتخاباتی بعد از پایان رژیم اسلامی تعیین می کنند. جمهوری دوم مانند بوم سفید نقاشی است که هرکس طرح خاص خود را در آن پیاده می کند و به تابلوی مطلوب خود و پایگاه اجتماعی اش دست می یابد. از این حیث، جمهوری دوم یک چارچوب دمکراتیک است، چرا که دمکراسی معنایی ندارد مگر شانس انتخاب ایجاد کردن. با قراردادن یک واژه ی خنثی برای جمهوری، جمهوری دوم این امکان و شانس را برای همه ی جریان های سیاسی جمهوریخواه پدید می آورد که برای تبدیل آن به چه می خواهند با دست باز عمل کنند. بر این مبنا در می یابیم که جمهوری دوم مقصد را از پیش تعیین نکرده است بلکه راه را باز گذاشته تا هرکس به فراخور میل و باورهای خود از آن به مقصد مطلوب خویش دست یابد.
در همین راستا نیز جبهه ی جمهوری دوم، آرزو و آرمان بنیان گذاران خود را در قالب «جمهوری دمکراتیک و لائیک» عنوان می کند، اما شاید این برای نخستین بار باشد که یک جبهه ی سیاسی، آرمان مطلوب خود را به ابزار نفی آرمان دیگران تبدیل نمی کند. یعنی اگر جریانی بیاید و بگوید ما برای خلع قدرت از رژیم مبارزه می کنیم اما جمهوری بعدی را یک جمهوری سوسیالیستی می خواهیم، برای جبهه ی جمهوری دوم ایران امری قابل تصور و قابل پذیرش است. این انعطاف پذیری نه از ذهن و شخصیت فعالان آن، که از کارکرد ایده ی «جمهوری دوم» برمی آید. کارکردی که در حد حفظ نظام جمهوری به معنای حکومت مردم خلاصه شده است. این که این جمهوری دوم چه و چگونه باشد را بازیگران سیاسی و اجتماعی در صحنه هستند که تعیین و برپا می کنند.
در بسیاری از تلاش های جبهه سازی شاهد تعریف های مرزگذار و محدودساز واژه ها و عبارت ها هستیم که راه را برای نزدیک شدن و گردهم آمدن نیروهای سیاسی همسو می بندد. در جبهه ی جمهوری دوم ما روایت جمهوری بعدی را از قبل ننوشته ایم؛ بر این باوریم که این روایت را جریان های سیاسی در روند تشکیل مجلس موسسان و تعیین محتوای آن در این مجلس و سپس تایید آن توسط رفراندم مردمی خواهند نوشت. به عبارت دیگر، یگانه چیزی که واژه ی دوم در عبارت جمهوری دوم ترسیم می کند تداوم جمهوریت است، اما این تشکل های سیاسی، رقابت های انتخاباتی و حمایت و علاقه و رای مردم است که نوع و مسیر آن را تعریف و تعیین خواهند کرد. جمهوری دوم یک بستر باز و خنثی است که نگرانی جز ذات جمهوری یعنی حکومت مردم بر مردم ندارد.
نتیجه گیری:
کارکردهایی که در بالا برشمرده شده می تواند یاری دهد که عبارت جمهوری دوم را یک شروع تازه در نظر بگیریم. شروع یک نظام جمهوری با محتوایی که تشکل های سیاسی از یکسو و مردم ایران از سوی دیگر برای آن تدارک خواهند دید. جمهوری دوم یک ظرف و قالب است و بیانگر هیچ عنوان و صفت و مسیر از پیش تعیین شده نیست. جمهوری دوم خنثی ترین شکل طرح بحث جمهوری در میان نیروهای جمهوریخواه اپوزیسیون است تا بدون نگرانی از این که تشکل متحدساز بخواهد آنها را از پیش به سوی یک طرح سیاسی مشخص ببرد، بتوانند، با خیالی آسوده، حول این محور همدیگر را پیدا کرده و به همکاری بپردازند. زمانی که به واسطه ی این همکاری رژیم کنونی کنار زده شد، این تشکل ها باید بتوانند، به عنوان اعضای دولت موقت، دوران سخت گذار را مدیریت کنند. این تنها در آن زمان است که هر یک از این احزاب و سازمان های سیاسی، با برخورداری از آزادی سیاسی دوران گذار، برای تعیین محتوای نظام سیاسی مورد نظرشان به یک نبرد انتخاباتی سالم پرداخته و با وارد ساختن شمار بالایی نماینده در مجلس موسسان، فحوای قانون اساسی آینده را به سویی که می خواهند هدایت می کنند.
بنا به تعریفی که آمد در می یابیم که جمهوری دوم یک مکانیزم یا همان سازوکار است، یک روش کاری فنی است نه تلاش برای محتواسازی جانبدارانه. جبهه ی جمهوری دوم برای پیشبرد عملی و سازمان یافته ی همین سازوکار (مکانیزم) تشکیل شده است و می خواهد پذیرای همه ی نیروهایی باشد که می خواهند با کنار زدن رژیم جمهوری اسلامی، نظام جمهوریت در ایران، این بار به معنای دمکراتیک و نه تقلبی و مذهبی، مستقر شده و در مسیر آزادی و آبادی ایران مورد استفاده قرار گیرد.#