Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال کار، کار انگلیسی هاست (14)– نویسنده : jack straw جک استراو- برگردان : کیومرث صابغی

کار، کار انگلیسی هاست (14)– نویسنده : jack straw جک استراو- برگردان : کیومرث صابغی

فصل هشتم- بریتانیائی ها ( و شوروی ها ) در اختیار میگیرند

ما هنوز خاطره اشغال کشورمان توسط شما و هم پیمان هایتان و تحمیل اجباری قحطی بر مردم وطنمان را که منجر  به بیماری و مرگ هزاران نفر از هموطنانمان شد به یاد داریم ما فراموش نکرده ایم که شما چگونه رضا خان را ساقط کردید و پسرش محمد رضا را جایگزینش کردید- 

نامه بسیجی ها

—–

 بردیوار نهارخوری خانه مجلل سفیر انگلیس در تهران قاب عکسی نقره فام از میهمانی شامی  که بمناسبت شصت ونهمین سال تولد وینستون چرچیل  در سی ا م ماه نوامبر سال ۱۹۴۳ بر گذار شده بود آویزان بود. “مارشال استالین ” و ” رئیس جمهور روزولت ” در طرفین چرچیل نشسته بودند و از میان ۳۴ مدعوین حاضر هیچیک ایرانی نبودند. این میهمانی، هنگام برگزاری کنفرانس تهران که توسط  ” سه قدرت بزرگ ” و به منظور تعیین راه پیروزی در جنگ و تقسیم بندیهای بعدی منعقد گردیده بود، داده شده بود. در این کنفرانس بود که آمریکا و انگلیس به بهانه کاهش فشار روی شوروی ، مصمم شدند که جبهه جدیدی را در غرب بگشایند . 

+++++

ملاقات در تهران، برای سه کشورهم پیمان،  بسیار آسان بود. بریتانیا و شوروی تقریبا همه کشور را در اختیارداشتند و حضورهزاران تن از کارکنان  آمریکائی در ایران هم به چشم می خورد. با این همه شبح نفوذ آلمان بر این کنفرانس سایه افکنده بود .  شوروی مدعی شد که طرح سوء قصد به جان سه رهبر را که توسط مامورین آلمانی به اجراء گذاشته شده بود خنثی کرده است .  نتیجه این شد که روزولت تصمیم گرفت به عوض تردد میان مسافت سفارت آمریکا تا محل کنفرانس، به سفارت شوروی نقل مکان کند.  سفارت انگلیس هم در جوارسفارت شوروی واقع  بود . 

امروزه هیچ حافظه تاریخی مشترکی در بریتانیا وجود ندارد که ما ، با تشریک مساعی شوروی، بمدت تقریبا پنج سال در ایران حکومت می کردیم..  اما این حافظه در ایران تازه است و همه جا حضور دارد.  این اشغال هفتمین اقدام از جانب یک یا هر دو قدرت  جهانی ظرف یک و نیم قرن بود . 

پاسخ شاه به تهدیدمشترک بریتانیا -شوروی درماه ژوئیه سال ۱۹۴۱ میلادی ببینیم چه میشود بود- اشتباهی مهلک. در روز ۲۵ ماه اوت سال ۱۹۴۱ میلادی “عملیات لقاء ” (Operation Countenance) به اجراء گذاشته شد.  قشون شوروی از  سمت شمال ایران را اشغال کردند و نیروهای بریتانیا از سمت جنوب . البته با مختصر مقاومت هائی از جانب ارتش و نیروی دریائی شاه رو به رو  شدند  لکن بسرعت سرکوب شدند.  شاه  تهدید را هنوز پشت گوش می انداخت. استمداد وی از روزولت ” برای پایان بخشیدن به عملیات تجاوز گرانه” نا شنیده گذشت. در روز نهم  سپتامبر سال ۱۹۴۱ میلادی وزیر امور خارجه بریتانیا ، آنتونی ایدن ( Anthony Eden ) ، به منظور حل اختلاف با شاه سر سخت ایران متکی به استفاده از روش معمول زمان شد.  وی به سفیر شوروی گفت که ” شاید بهترین راه  حل این باشد که سیاستمداران ایران از ما دعوت کنند تا با یک کودتا از شر شاه خلاص شوند .” 

 فی الواقع به کودتائی نیازی نبود.  شاه به پایان اجتناب نا پذیر خویش واقف شده بود. وی در روز ۱۶ سپتامبر به نفع پسر بزرگترش، محمد رضا پهلوی ۲۲ ساله، اعلان برکناری رسمی کرد.  روز بعد نیروهای بریتانیا و شوروی تهران را اشغال کردند. سئوال بعدی این بود که با رضا خان چکار کنند.  خود وی پیشنهاد کرد که به هندوستان تبعید شود و به همین منظور هم مقدار متنابهی پول در یکی از بانک های هندوستان ودیعه گذاشته بود. در روز ۲۷ سپتامبر، وی  ، همراه با ۱۹ تن از همراهانش ، در یک کشتی بخاری دربندرعباس به قصد نومبئی ( Nombai ) به حرکت افتاد .  اما انگلیسی ها برنامه دیگری در سر داشتند . با توجه به تحرکات تهدید آمیز مسلمانانی که برای استقلال راژ در جریان بود، انگلیس اصلا نمی خواست نقطه عزیمت جدیدی برای آنان در هند بوجود آورد و وقتی کشتی در کناره نومبئی لنگر انداخت به رضا خان  ابلاغ شد که باید به سن موریس  ( Mauritius )  برود.  وی پس از توقف کوتاهی به آفریقای جنوبی فرستاده شد و در همانجا در روز ۲۶ ماه ژوئیه سال ۱۹۴۴ در سن ۶۶  سالگی وفات یافت . 

آقای کلرمنت اسکراین ( Clarmont Skrine ) از جانب بریتانیا مامور شده بود تا به رضا خان ابلاغ کند که وی حق  ورود به هندوستان را ندارد و می بایستی همراه او به سن موریس برود.  وی در کتاب خاطراتش می نویسد ”  آخرین صحنه دراماتیک زندگی رضا خان سیری قهقرائی داشت .  هیچ جای تردیدی نیست که ایران به خاطر رهائی از قیود محصورات قرون وسطائی پادشاهان قاجار و گام نهادن به گذرگاه رشد مدرنیته به وی مدیون است”. دیگرانی هستند که بینش ظرافتمندانه تری نسبت به میراث وی ارائه می دهند.  چنانچه در مورد آلمانی ها وقت را به بازی نمی گرفت ، چنانچه حساسیت و چیره دستی بیشتری در مورد  اجرای طرحهای اصلاح طلبانه نشان می داد و چنانچه آن میزان سر گشتگی  را از خود نشان نمی داد می توانست دوام یابد و امروز و بسان آتاتورک ایران تجلیل شود.  کوتاهی های وی ، که پسرش آنها را مرکب تر کرده بود ،  زمینه انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹میلادی را فراهم آورد .  با این وصف اسکرا ین درست می گوید که ایران بر میراث وی در ” رهائی از  پادشاهان قاجار ” استوار است .  وی دست به اصلاحات زیادی در حوزه اقتصادی ، روبنائی و آموزشی زد.  وی خالق  یک طبقه متوسط تحصیلکرده در ایران بود. وی در دوران دو جنگ جهانی متبحرانه با انگلیس و شوروی کنارآمد و از آن طریق استقلال ایران را حفظ کرد.اما با این همه، تمام این اقدامات همراه بود با رفتار خشونت بار و سرکوبگرایانه رژیمی دیکتاتوری که نهادهای ضربه پذیردمکراتیک انقلاب مشروطه سال ۱۹۰۶ میلادی را تهدید می کرد.  شاه در سپتامبر سال ۱۹۴۱ میلادی برای همیشه ایران را ترک گفت و کشور به هرج و مرج کشیده شد .  حکومت وی دولتی قائم به فرد بود و به همان دلیل هم در خلاء او اغتشاش همه گیر شد . سالارهای قبایل و عشیره هائی که بدست رضا خان منکوب شده بودند بار دیگر اعلان خود مختاری کردند . نزاع ها و درگیری های داخلی قبیلگی آغازیدن گرفت و در نتیجه سقوط نیروهای مسلح ایرانی حرف دولت دیگرخوانائی نداشت.  جابجائی های اقتصادی و هراس و نگرانی عمومی از شایعه کمبود مواد غذایی همه را گرفته بود . 

حضور نیروهای اشغالگر نیز تاثیر بدی بود در خرابتر کردن شرایط .  این تاثیر بعضا به دلیل رفتار ناشایست نیروهای هندی انگلیسی و  همچنین قشون شوروی بود و لی دلیل اساسی تر صرف حضور آنان در آن کشور بود.  متفقین تصمیم گرفتند ارزش پول ایران که نرخ رسمی غیر واقعی داشت را سیال کنند. ارزش پول  ایران سقوط می کرد و قدرت خرید متفقین بالا می رفت.  تدارکات نظامی آنان ارجحیت یافت و به یکباره قیمت اجناس فزونی گرفت.  در برهه ای ، تورم به ۴۵۰ در صد رسید .  آنانی که مواد غذائی و سایر وسائل مواد مصرفی ای که مورد نیاز بود را در اختیارداشتند دست به  احتکار زده بودند تا در موقع مقتضی آنها به قیمت گران تری عرضه  کنند.  برای مردم عادی حضور نیروهای متفقین در ایران و برکناری رضا خان به معنای آزادی نبود بلکه فشار طاقت فرسا و در موارد زیادی قحطی و گرسنگی بار آورده بود .  در تهران سال ۱۹۴۲ میلادی بلوای نان بپا شد .  ۲۰ نفر کشته شدند و ۷۰۰ نفر زخمی . حکومت نظامی اعلان شد .

ایرانی ها  مقصر اصلی همه این رویداد ها را انگلیسی ها و شوروی ها می دانستند و آنها هم نمی توانستند زیر آن بزنند : رابطه علت و معلولی بر همگان آشکار بود .

عاقبت جنگ در تمامی سال ۱۹۴۱ و پاره ای از سال ۱۹۴۲ میلادی برای متفقین نا روشن بود .  نازی ها به پیشروی بسوی شوروی ادامه میداند و رمل موفق شده بود لشگرهشتم انگلیس را به آن سوی العلمین ( شهرکی در شمال مصر – مترجم ) آن سوی صحرا به عقب براند.  ژاپن هم جزیره مالایا ( جزیره ای در سنگاپور – مترجم ) را که  تحت نفوذ انگلستان بود اشغال کرده بود. شورش های استقلال طلبانه هند  را فرا گرفته بود.  در ایران هم عده ای هنوز این امید را در سر داشتند که آلمانی ها  در جنگ پیروز شوند و آنان را از چنگال انگلیسی ها و شوروی ها رها کنند.  بریتانیا و شوروی به منظور خنثی کردن خرابکاری احتمالی نازی ها در سیستم  روبنائی کشور از طریق  بکار گیری  ایرانی هایی که از حضور متفقین نا خشنود بودند ، شبکه جاسوسی و شنود گسترده ای را مهندسی کرده بودند. در سلطان آباد اراک پایگاه موقتی انگلیسی بپا کردند و همراه با شوروی و  به منظور هنجارکردن روابط با پیشنهاد مذاکره سه جانبه برای عقد قرار دادی  با ایران پا پیش گذاردند که در ماه ژانویه سال ۱۹۴۲ میلادی به توشیح شاه رسید. این قرارداد ، لا اقل روی کاغذ ، حق حاکمیت و تمامیت ارضی ایران را به رسمیت شناخت. به عبارتی، در لاپوشی- در میان برگ انجیری –  که همه را راضی می کرد، گفته شده بود که دو قدرت در صدد اشغال ایران نیستند بلکه به دلایل استراتژیک آنجا حضور یافته اند. این قرارداد پذیرفته بود که  آنان شش ماه پس از پایان مخاصما ت ایران را ترک گویند. اما انگلیس و شوروی در واقع نیروهای اشغالگردرایران بودند. با طنین ناخوش آیند معاهده سال ۱۹۰۷ میلادی انگلو – سوویت ، شوروی شمال ایران را اشغال کرده بود و نیروهای انگلیسی جنوب ایران را  ( به انضمام خوزستان ، منطقه زیر پوشش کمپانی نفتی )  و هر دو نواحی مرکزی مشتمل بر تهران را .  در قرارداد هیچ محدودیتی بر تعداد حضور سربازان ارتش دو کشور قائل نشده بود.  مضاف بر قشون انگلیس و شوروی ، تعداد آمریکائی های حاضر در ایران ( ارتشی و یا غیر نظامی ) به ۳۰،۰۰۰نفر بالغ  شده بود . 

اگر چه علت ظاهری اشغال ایران توسط متفقین سر پیچی شاه از پذیرش فرمان خروج آلمانی ها از ایران بود ، لکن آن گاهی که طرح نازی ها  برای اشغال شوروی آغاز گردید استفاده استراتژیکی حیاتی از ایران ، برای انتقال تدارکات ضروری از خلیج و هند به شوروی به خصوص زمانی که صحنه جنگ در خاک شوروی به سمت جنوبی کشور کشانده شد ، ضروری گشت. آنانی که معتقد بودند متفقین از” همدلی رضا خان با نازیها ” برای اشغال ایران استفاده کردند زیاد دوراز واقع نبودند .

متفقین کنترل کامل بر جاده ها و سیستم راه آهن و نیز اختیار تام نظارت بر تمام سیستم روبنائی بانضمام مسیر لوله های نفتی، تلفن، تلگراف و رادیو را در اختیار داشتند .  بیش از ۴ میلیون تن وسائل تدارکاتی و اجناس مورد نیاز ، ۱۵۰،۰۰۰ فقره خودرو و ۳،۵۰۰ فروند  هواپیما از طریق خلیج و هند برای کمک به شوروی بدان کشور ارسال  شد . 

 در ماه ژانویه سال ۱۹۴۳ ، شوروی ، مارشال پاولوس ( Field Marshal Paulus ) را همراه با ۲۴۰،۰۰۰ تن سربازان آلمانی  در استالینگراد ، به بهائی گزاف ، مجبور به تسلیم  شدن کرد. رفته رفته که اخبار بهتری از نتایج جنگ بگوش می خورد احساسات آلمان دوستی ایرانی ها تضعیف می شد. باد  که از جانب دیگر وزیدن گرفت،  ایران در روز ۹ سپتامبر سال  ۱۹۴۳ میلادی علیه آلمان اعلان جنگ کرد و ۳۲ مین عضو نطفه سازمان ملل گشت.  اظهار نامه  جدید رسمی و قاطع ایران مبتنی بر همسوئی با متفقین عاطفه نیروهای اشغالگر را بر نیانگیخت .  کمبود مواد غذائی و سایر نیازمندی های اولیه ادامه داشت.  چنین شرایطی حتی اگر در یک کشور با نظمی هم اتفاق می افتاد آسیب رسان بود .  کمبود وسائل ترابری سبب تقلیل  انتقال مواد تغذیه ای و مبادلات واردات و صادرات شده بود .  تمام این عوامل خارجی همراه بود با اعمال فاسد دولت ایران .

کلارمونت اسکراین در جائی آورده است که وی سعی کرده بود اجازه ورود  ۱،۵۰۰  تن شکر یک شرکت معتبر هندی  را به منظور کمک به رفع کمبود در نواحی شرقی کشور  که بهای هر تن  شکر در آنجا شش برابر قیمت معمول در کویته ( Quetta ) منطقه مرزی پاکستان بود ، منطقه ای که وی در آنجا کار می کرد ، از دولت اخذ کند.  اجازه صادر شد لکن مقامات ایرانی به مدت ۱۵ ماه از ورود محموله به درون کشور جلوگیری به عمل آوردند.  طی این مدت  ورقه جواز محموله ۹ دست گشت و با هر معامله ای قیمت بالا میرفت و مامورین مسئول  و مدیران گمرکات هم سهم خود را  از قضیه طلب می کردند . 

آمریکایی ها تنها کشور از جمع کشورهای هم پیمان بود که در آن زمان توانائی کمک به ایران را دارا بود.  آنان شخصی بنام دکتر میلیسپو ( Dr Millspaugh ) را به عنوان مشاور اقتصادی به ایران ارسال داشتند .  وی در میان سال های ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۷ میلادی دارای سابقه کار در ایران بود .  وی همراه با ۱۴ تن از همکاران خود توانسته بود سازمان بندی اقتصادی ایران را ترمیم کند ، سلامت دو باره آن را مسجل کند و رضا خان را گونه ای حمایت مالی کند که بتواند  به برنامه های تجدید سازندگی کشور ادامه دهد .  رضا خان وی را به خاطر آنهمه موفقیت سپاس نکرد ، بلکه او را به این بهانه که ” ایران در یک زمان  به دو پادشاه نیاز ندارد ” زدوده بود .  اما وی اکنون ، در سال ۱۹۴۳ میلادی ، از طرف مجلس به عنوان مسئول امور مالی بر گماشته شده بود و بار دیگر به سازماندهی اقتصاد بی نظم کشور پرداخته بود .  وی آورده است که هنگام ورود به ایران شنیده بود که  ” شایعاتی از قبیل اینکه جواز معامله اجناس پیش از عرضه به بازار ۱۲ بار دست به دست می شود، سود آوریهای حیرت انگیز، ثروتمند شدن های طرفه العین و بی محاسبه و انتقال سریع السیر مستغلات ” همه جا شنیده می شود . 

فعالیت های میلیسپو به خاطر نبود اقتدار رضا خانی با سنگ اندازی های مالکین و سود جویانی که کنترل اقتصادی را در دست داشتند رو به رو می شد.  وی دو سال بیشتر دوام نیافت . 

 برکناری رضا خان سبب بازگشت آرام و مجدد سیاست های دمکراتیک در ایران شد. در سال ۱۹۴۳ میلادی انتخابات مجلس  ۱۴ ، که بمدت دو سال تعدیل یافته بود، از سر گرفته شد.  رضا خان انتخاب نمایندگان را از میان افراد مورد اعتماد محلی و زیر دست خود روا می داشت و چنانچه نماینده ( نا به جائی ) انتخاب می شد ، انتخابات دو باره انجام میشد و آراء کافی به صندوق ها انداخته می شد تا نماینده  ” مصلح ” انتخاب میشد .  انتخابات سال ۱۹۴۳ میلادی کمی بهتر از آن دوران بود و لی سبب شد که تعدادی از نمایندگان حزب توده ، حزبی که جایگزین حزب ممنوعه  کمونیست ایران شده بود ، که به سان پیشینیانش  مستقیما از مسکو حرف شنوی داشت ، به مجلس وارد شوند . 

محمد رضا شاه در کتاب خاطرات  ” ماموریت من برای وطنم ”  آورده است که در آن دوران ماموران انگلیسی و شوروی  ” لیست افراد و نمایندگان مجلس را تدارک دیده به نخست وزیر وقت ابلاغ می کردند که مواظب باشد تا فقط نماینگان آنان به مجلس راه یابند ” 

جناب ریدر بولارد ، سفیر وقت بریتانیا در تهران این اتهام  را ، هنگامی که  در سال ۱۹۶۱ مطرح شد ، کاملا تکذیب کرد و چیز بیشتری هم به آن گفته  اضافه نکرد . تا کنون مدرک و یا سندی که بتوان در پذیرش و یا رد آن اتهام بدان اشاره کرد وجود ندارد .  معذالک طرح اتهام گواهی بر این  است که سوء ظن در مورد دخالت های خارجی حتی در میان بالاترین مقامات ایران هم وجود داشت.  بر اساس اطلاعات ما از  میزان دخالت های  مستمر انگلیس و شوروی در تاثیر گذاری بر خط سیر سیاست های ایران ، باور کردنی نیست که مامورین انگلیسی از نخست وزیرانی نخواسته باشند که انتظارشان از انتخابات چه بوده باشد .  به عنوان مثل اسناد رسمی دولتی نشان می دهد که سفیر انگلیس در سال ۱۹۵۰ میلادی به شاه ابلاغ میکند که انتخاب ژنرال رزم آرا  ” سبب خشنودی حکومت ایشان خواهد بود ”  رزم آرا نخست وزیر شد . 

امر ضروری بریتانیا در دوران جنگ تضمین دستیابی به پالایشگاه نفت کمپانی نفتی در آبادان و منابع نفتی نواحی جنوب غربی ذخیره ای آن بود. اعضای کابینه جنگی مشترک در ماه ژوئیه سال ۱۹۴۱ میلادی مصمم شده بود که ” چنانچه پالایشگاه نابود شود ما نفت کافی برای رفع  نیازهای خاور میانه و هندوستان نخواهیم داشت  و منافعان  درخاورمیانه به دلیل کمبود نفت خشگ خواهد شد ”  . اقدامات بریتانیا جهت  تضمین تولیدات نفتی در طول زمان جنگ مثبت بود .  ناموفقیت های عملیات آلمانی ها و مراقبت های نیروی عظیم انگلیسی ( و انگلیسی هندی ) آن تضمین را قاطعیت می بخشید.  لکن آرامش خاطر ظاهری نسبت به  مالکیت سراسری  منابع تولید نفتی آنان پس از پایان مخاصمات بسرعت رو به تغییر بود.

برای خواندن بخش پیشین :