Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال کار، کار انگلیسی هاست (8)– نویسنده : jack straw جک استراو- برگردان : کیومرث صابغی

کار، کار انگلیسی هاست (8)– نویسنده : jack straw جک استراو- برگردان : کیومرث صابغی

از پایان سال ۱۸۹۰  میلادی به بعد اعتراضات گسترده ای در سراسر کشور بخصوص در مناطق مرکزی تولید تنباکو یعنی شمال غربی تبریز و حوالی جنوب غربی شیراز و اصفهان علیه قرار داد رژی بپا خاست . در این میان روس ها ، اگر چه عاملین نا آرامی ها نبودند ، اما از این که ناملایماتی به ضرر انگلیس ها بوجود آمده است بسیار خرسند بودند و هر چه در چنته داشتند برای نا آرام تر کردن شرایط استفاده می کردند. عکس العمل شاه  نشان تزلزل و بی کفایتی وی بود.  وی بین ” ترمیم ” نا بجا و پیچیده قرار داد که مسئله اساسی اعتراضات بود و سرکوب اعتراضات نوسان می خورد و سبب فرا خوانی نا  آرامی های بیشتری می شد .  مثلا در اوایل ماه نوامبر سال ۱۸۹۱میلادی شورش محلی کلار دشت ،در منطقه مازندران ، که به رهبری سیدی از همان محله آغاز شده بود شدیدا سرکوب و  با ۲۰۰ کشته به پایان رسید . 

شیوه مبارزه مسالمت آمیز مهاتما گاندی مورد پسند همگان در سراسر جهان واقع شده بود اما کسی از اینکه سی سال پیش از آن روحانیت ایران از چنان تا کتیکی استفاده کرده بودند اطلاعی نداشت .  این شیوه هم در فرم و هم در نتیجه بسیار هوشمندانه بود و آن استفاده از فتوا در عدم استفاده از تنباکو تا نقض قرار داد رژی بود. البته  زمانی که خبرانحصارات تنباکو پخش شد ، بایکوت های  محلی به اعتبار روحانیت محلی ، به خصوص در شیراز آغاز شده بود اما در ماه دسامبر سال ۱۸۹۱  بود که ، ” ضربه نهائی را ” ، آنگونه که ادوارد براون تشریح می کند ،مجتهد بزرگ شیعی شیراز ، میرزا حسن شیرازی با صدور فتوای کوتاهی وارد آورد :  فتوا چنین خوانده می شد  ”  بنام خداوند بخشنده مهربان …از امروز استفاده از تنباکو به هر فرم و شکلی محاربه علیه امام زمان (  که خداوند ظهور مبارکشان را تسریع فرمایند ) است . 

همانگونه که قبلا اشاره شد ، وقتی در سال های پایانی ۱۸۶۰ میلادی تلگراف به ایران آمد،  با مخالفت روحانیت  رو برو شد.  این مخالفت فقط به این دلیل که طرحی انگلیسی است نبود ،مضافا اینکه ابزار کفر آمیز  مدرنیزاسیون و مانعی در مقابل قدرت  و اجرای درست دستورات مذهبی به حساب می آمد .  اما دو دهه بعد روحانیت از تمام امکانات این وسیله استفاده برد . فتوا وسیعا و سریعا  از طریق تلگراف خانه به سراسر کشور مخابره شد .  حیرت انگیز اینکه علی رغم اعتیاد به تنباکو ،  عدم استعمال آن تقریبا در تمام ایران مراعات شد .  کشورتنباکو دود نکرد .  بازار رژی کساد شد و شانس این که سهامداران شرکت شاهنشاهی تنباکوی ایران سودی برند نیز به هوا رفت . 

در اوایل ماه ژانویه سال ۱۸۹۲ میلادی شاه تلگرامی مبهم مبنی بر اینکه به خواست معترضین تن داده  است و امتیاز را لغو خواهد کرد صادر کرد .  اما روحانیت و طرفدارانشان خواهان شفافیت بودند .  آنان اعلام کردند که تا تصمیم نهائی فتوا پا بر جا خواهد ماند . 

شاه در نهایت ناچاری دست به کاری خارق العاده زد .  وی  حاج میرزا حسن آشتیانی مجتهد بزرگ ایران را تهدید کرد که یا  دود کردن تنباکو را شروع کن یا تبعیدت میکنم .  حسن آشتیانی از انجام هر دو کار سر باز زد .  این تهدید شاه شورش نوی را به جلوی کاخ سلطنتی کشاند که باعث خونریزی بیشتر و اعتراضات زیاد تر شد .  شاه سه هفته دیگر مقاومت کرد تا سر انجام مدیریت کمپانی سلطنتی تنباکوی ایران تسلیم شد و اعلان کرد که امتیازات تنباکو فسخ شد .  پس از آن فتوا در روز ۲۶ ژانویه سال ۱۸۹۲ میلادی لغو شد و ایرانیان دو باره شروع کردند به استعمال تنباکو .  پیروزی از آن روحانیت و طرفدارانشان شد .  صحنه سیاست تغییر کرد و روحانیت طعم قدرت را چشید .

عباس امانت تاریخ نگار ایرانی تبار مقیم آمریکا در کتاب حجیم تاریخ ایران این نظریه که روحانیت در سیاست نقشی تعیین کننده داشت را به مقابله می کشد. به نظر وی : ” تاثیر نقش روحانیت در سیاست های ایران در دوران قاجار به مراتب قلیل تر از آن است که بعضی از  طرفداران مدرن علما  سعی در بزرگ کردن آن می کنند …آن تعدادی هم که به کارهای دولت آن زمان اعتراض می کردند ، مثلا  به قرار داد رژی در سال۱۸۹۱ و ۱۸۹۲ , با تحریک فعالین سیاسی و آنهم برای مورد مسئله معینی بود ” .

این درست است که جامعه روحانیت در اساس پشتیبان پادشاهی در ایران بود .  به عنوان مثال، ۳۴ سال بعد از این تاریخ ، آنان با موفقیت جلوی رضا خان را برای اعلان جمهوریت گرفتند و پادشاهش کردندو همچنین بعضی از  مراجع روحانیت از کودتای سال ۱۹۵۳ علیه مصدق حمایت کردند و طرف شاه را گرفتند .  اما نقطه مرکزی  استدلال عباس امانت ، تقلیل نقش علما در اعتراضات جنبش تنباکو و نقش تعیین کننده ای که بازی کردند که در خود آغاز قدرت نمائی آنان بود , با واقعییات خوانائی ندارد.  همانگونه که خواهیم دید نقش روحانیت در انقلاب مشروطه سال ۱۹۰۶ میلادی و شورش های سالهای ۱۹۶۰و ۱۹۷۰ که به انقلاب سال ۱۹۷۹ و پایه ریزی  جمهوری اسلامی منتهی شد تعیین کننده بود .

وقتی جنبش تنباکو آغاز شد وولف دچاربیماری  حمله عصبی گردید  و به لندن باز گردانده شد . مسئولیت هایش به عهده  معاونش رابرت کندی و در سال ۱۸۹۱  به عهده جناب فرانک لاسلس به عنوان کفیل واگذار شد .  یکی از وظایف بلافاصله لا سلس یافتن راه حل برای معضل تالبوت با سهامدارانش بود .  آنان امیدوار بودند که  سهم کلانی در یافت دارند , ولی سلس  در آخر آنها را با مبلغ ۵۰۰,۰۰۰پوند راضی کرد .   نکته دیگررخدادی بود که به تحقیر بیشتر شاه از سوی مردمش انجامید .  خزانه شاه خالی بود و پولی که میبایستی بابت سهم  سهامداران پرداخت میشد تنها از محل بانک شاهنشاهی ایران آقای رویتر قابل پرداخت بود .  بهره سالانه ای که بر این وام بسته شد شش در صد بود یعنی پرداختی به مبلغ ۳۰,۰۰۰ پوند در سال و که کل وام بعد از چهل سال وجه الوصول بود .  پشتیبانه وام گمرکات خلیج فارس بود. “تمام این اتفاقات”، به قول ادوارد براون: “به خاطر پولدارتر شدن تعدادی انگلیسی حریص و انگشت شماری درباریان و وزرای خیانتکار ایرانی بود ” . 

ضایعات حماقت های  وولف ابدی بود.  اعتبار انگلیس برای همیشه نزد ایرانیان لکه دار شده بود و  برای چند دهه نفوذ آنان در میان برجستگان ایرانی  به هیچ رسیده بود . اما بر حسب تصادف روس ها بانی بازگشت مجدد این اعتبار شدند .   آنها هم مثل ما  بعنوان یک سرور خارجی ازتصاحب قدرت در ایران از خود بیخود شده بودند  . 

شاه چهار سال بعد درروز اول ماه مه سال ۱۸۹۶ توسط  میرزا رضا کرمانی یکی از دستیار های سیدجمال افغانی ترور شد.  شاه در درباری مذبذب و خود ستا پادشاهی می کرد و نشانی از هیچ نوع اصلاحات مثل  بهبود وضع زندگی ،صنعتی کردن و  یا ساختمان جامعه که در مناطق مشابه مثلا ترکیه و جنوب روسیه آغاز شده بود به چشم نمی خورد .  نه راه آهن ، شاید تعدادقلیلی جاده های آسفالتی و  نه تدارکات بهره مندی از گاز و یا برق .  آنچه هم که قبلا به عنوان  برنامه  ” اصلاحات  ” موجود بود مثل کشتیرانی روی رودخانه کارون ، سیستم تلگراف و بانک مرکزی ( که متعلق به انگلیس بود )  دردست عده ای خائن اداره می شد . 

شاه جدید ، مظفرالدینشاه، در اوایل ماه ژوئن سال ۱۸۹۶ میلادی  تاجگذاری کرد و در روز چهارم ماه ژانویه سال ۱۹۰۷ میلادی وفات یافت .  وی با پدر خود ،شاه پیشین ،تفاوت هایی داشت و ظاهرا از خشونت و مورد بی مهری قرار گرفتن خوشش نمی آمد ( اگر چه در عمل هر دو مورد در دستور کار وی بود ) .  او هم بی لیاقت بود و شرایط در ایران از بد به بدتر انجامید .  وی در سال های ۱۹۰۰ میلادی در دو نوبت ، یکی  به مبلغ ۲,۴ میلیون لیره و دو سال بعد به مبلغ یک میلیون لیره انگلیسی مجبور به وام گیری از دولت روسیه  گشت .  بخشی از وام اولیه صرف پرداخت خسارت به سهامداران تالبوت که از محل دریافتی از بانک رویتر قرض شده گشت تا ایران دیگر به انگلیس بدهکار نباشد و بخش بزرگ آن وام به مصرف دو سفر شاه به خارج به دلیل به اصطلاح درمان شاه  رسید .  در دومین سفر که در سال ۱۹۰۲ صورت پذیرفت،شاه از انگلستان دیدن کرد .  بریتانیا که که تازه از زیر مخارج جنگ بویر ( Boer war ) (- جنگهای ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۲ میلادی بین انگلیس و  آفریقای جنوبی -مترجم )، بیرون میآمد , سعی کردنظر شاه را  جلب کند تا شاید دوباره نفوذ سابق را باز یابد . 

قایم موشک بازی بر سر تقدیم ” نشان گارتر” ،که یکی از مهمترین نشان های سلطنتی است ،به شاه شروع شد .  پدر وی و همچنین سلطان ترکیه چنان نشانی را از ملکه ویکتوریا دریافت کرده بودند .  سفیر بریتانیا ،جناب آرتور هاردینگ، نیز در ایران قول آن نشان را به مظفرالدینشاه داده بود . اما پادشاه جدید انگلیس ، ادوارد هفتم ، اعلان کرده بود که آن نشان از آن کسانی است که به دین مسیح  ایمان دارند  .

نشان های زیاد دیگری ازجمله نشان باس ( Bath ) (-نشان شجاعت ،مترجم ) و مینیاتور پادشاه انگلیس  در قابی مرصع به الماس به شاه ایران عرضه شد لکن هیچیک مورد پسند واقع نشد و غضبناک به ایران مراجعت کرد . 

آرتور بالفور ، نخست وزیر وقت انگلیس ، از ترس اینکه مبادا این واقعه سبب شود که ایران رو به سوی روسیه کند، ادوارد را قانع کرد که از تصمیم خود صرفنظر کند .  سفیری مخصوص،لردداون ( Lord Downe )، در سال ۱۹۰۳ میلادی همراه با نشان گارتر به خدمت شاه در تهران شرفیاب شد .  این که مردم ایران از این افسانه چه دریافتی داشتند  یک حدس است اما اوضاع رو به وخامت گذاشت تا دو سال بعد که به نقطه انفجار رسید .

برای خواندن بخش پیشین :