Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال درس هایی که از تشکیل جبهۀ ملی اول میتوان گرفت- حسن بهگر

درس هایی که از تشکیل جبهۀ ملی اول میتوان گرفت- حسن بهگر

ما در تاریخ خود دو نمونه ی کارآمد مبارزه ی جبهه ای داشته ایم که سرمایه های تاریخی آزادیخواهان است. در ابتدای قرن بیستم، حرکت مشروطه خواهان که حالت جبهه ای داشت ولی نام جبهه نداشت. در میانه ی قرن بیستم جبههُ ملی که هم ساختمان جبهه ای داشت و هم نامش را. اطلاع از چگونگی شکل گیری این جبهه، برای ما که امروز در جبهه ی جمهوری دوم گرد آمده ایم، بسیار مفید است، بخصوص برای جوانانی که دایم در معرض مغزشویی تبلیغات دروغ و مخرب دولتی بوده اند و با تاریخ معاصر کشور خود آشنایی محدودی دارند. قصد از نگارش مطلب حاضر، عرضه ی شمه ای است برای آشنا کردن آنها با سوابق سازمانی مبارزه ای که امروز در پیش گرفته ایم.

ایجاد فضای اختناق برای گسترش اختیارات شاه

پس از اشغال ایران درجنگ دوم جهانی، گرچه ملت ایران با بحران های سیاسی اقتصادی و اجتماعی دست به گریبان بود ولی در ضمن، به سبب نبودن یک دولت قوی از آزادی مطبوعات و ازادی احزاب و غیره برخوردار بود. ولی پس از رفع غائله آذربایجان شاه جوان کم کم به فکر افزایش اختیارت خود افتاد .

دوره ی چهاردهم مجلس شورای ملی در اسفندماه ۱۳۲۴ پایان یافت و با آغاز فترت مجلس و یکه تازی قوام السلطنه، عملاً دکترمصدق تنها تریبونی را که برای دفاع از ملت ایران در دست داشت از دست داد. سکوت وی تا ۲۵ تیر ۱۳۲۶ ادامه داشت. در این هنگام که قوام با تشکیل حزب دموکرات که دبیرکلی آن را داشت و با محدود کردن مطبوعات و فعالیت دیگر احزاب می خواست مقاصد خود را پیش ببرد، دکتر مصدق طی نامه ای به فترت مجلس و سیاست دولت وقت اعتراض کرد. وی به دنبال انتشار این نامه، در ۲۲ دی ماه همان سال طی سخنرانی در مسجد شاه در مقابل دخالت دولت قوام در انتخابات موضع گرفت، ولی نه سخنان او و نه اعتراضات مردم و دانشجویان دانشگاه سودی نبخشید و دولت در نهایت مانع از ورود مصدق به مجلس شد.

مجلس پانزدهم در ۲۵ تیرماه ۱۳۲۶ افتتاح شد ولی چندی نگذشت که برخی نمایندگان به مخالفت برخاستند و حسین مکی، مظفربقایی و غلامحسین رحیمیان از فراکسیون حزب دموکرات استعفا دادند و چند ماه بعد اکثریت نمایندگان با ندادن رأی اعتماد به قوام، او را مجبور به استعفا کردند. دولت ابراهیم حکیمی بعد از او دوام نیاورد و در ۱۸ خرداد ۱۳۲۷ عبدالحسین هژیر نخست وزیر شد که به دلیل اعتراض شدیدی و تظاهرات مردم ناچار شد کنار برود و جای خود را محمد ساعد بدهد.

در چنین اوضاع متزلزلی، در بهمن ماه ۱۳۲۷ سوءقصد به شاه در دانشگاه تهران رخ داد. این تیراندازی زمینه ی برقراری حکومت نظامی را فراهم آورد. به بهانه ی آن فعالیت حزب توده را غیرقانونی اعلام کردند و گروهی از روزنامه نگاران را به زندان انداختند و کاشانی را به تبعید فرستادند. شاه موقعیت را برای تشکیل مجلس مؤسسانی که اختیاراتش را گسترش بدهد مناسب دید و به این کار دست زد.

دکتر مصدق با اعتراض خود جو سکوت و خفقان را می شکند

در این موقعیت، دکترمصدق سکوت و درنگ را جایز ندانست و با وجود آن که در انزوا بسرمی برد، با نوشتن نامه به رجال و تماس با نمایندگان مجلس و دعوت آنها به خانه خود، نظر خود را به وقایع ابراز می داشت. او سکوت مردم را ناشایست میدانست و این سکوت و سکون را برازنده ی یک ملت زنده نمیشمرد.

مصدق در گفتگو با روزنامه نگاران و نمایندگانی از اقلیت مجلس که در ۲۳ شهریور ۱۳۲۸ به خانه ی خود دعوت کرده بود، گفت : مجلس مؤسسان خواست در قانون اساسی تجدید نظر کند و به شاه نوعی اختیار بدهد که هر وقت خواست مجلس را بتواند منحل کند و با حربه ی انحلال مجلس همیشه نمایندگان را تهدید کند تا هر چه لازم دارند وکلا تصویب نمایند . آقایان محترم ، درهیچ عصر از اعصار ، حق ملت ایران از طریق وضع قوانین این طور زیر پا نرفته و برای انهدام مشروطیت تا این درجه جدیت نشده است .

انتخابات دوره ی شانزدهم بر عهده ی منوچهر اقبال گذاشته شده بود و مردم هشیارانه اوضاع سیاسی را دنبال می کردند و در موارد لزوم صدای اعتراض خود را بلند می نمودند. بعضی از اشخاصی که بعدها جبهۀ ملی را تشکیل دادند، برای چاره جویی نزد مصدق آمدند.

 دو سه روز پیش از انتخابات، مصدق ارباب جراید را برای تبلیغات خود فراخواند و جلسه ای از هفت نفر از مدیران جراید در خانه خود تشکیل داد. شرکت کنندگان عبارت بودند از سیدمحمدرضا جلالی نائینی (مدیر روزنامه کشور)، عباس خلیلی (مدیر روزنامه اقدام)، احمد زیرک زاده (مدیر روزنامه جبهه)، ابوالحسن عمیدی نوری (مدیر روزنامه داد)، حسین فاطمی (مدیر روزنامه باختر امروز)، حسین مکی (روزنامه نگار) و احمد ملکی (مدیر روزنامه ستاره).

تصمیم نهایی برآن شد که دکترمصدق از مردم تهران دعوت کند تا در روز جمعه ۲۲ مهر ۱۳۲۸، برای اعتراض و تحصن، در برابر کاخ شاه جمع شوند. توافق شد که ۱۹ نفراز این جمع وارد دربار شوند.

تحصن و اعتصاب غذای مصدق و همراهانش

پاسخ این اعلان با تهدید اداره ی شهربانی روبرو شد که کسانی که در این تجمع شرکت کنند اخلالگر در امور مملکت شود. مصدق اعتنایی به این تهدید نکرد و در ساعت مقرر مقابل کاخ سلطنتی حاضرشد. سرهنگ سیاسی افسر شهربانی تذکر داد که این کار ممکن است عواقب وخیمی داشته باشد و عده ی زیادی کشته شوند. مصدق تسلیم نشد و همچنان بر تصمیم خود پا فشرد. او شکایت نامه ای را توسط سرهنگ شفقت (ارتشبد بعدی و وزیر دفاع در دولت بختیار) فرمانده ی گارد سلطنتی برای شاه فرستاد که در آن شکایات مردم بیان و به مداخلات غیرقانونی مأموران و مقامات با نفوذ مملکت اشاره شده بود .

عبدالحسین هژیر پاسخ نامه دکتر مصدق به شاه را آورد که انتخابات آزاد است و به شکایات رسیدگی خواهند کرد. مصدق با شنیدن پاسخ نه تنها قانع نشد بلکه پرخاش کنان دست به سینه ی هژیر کوبید و گفت:عبدالحسین خان ، تو شرف داری؟ از تو می پرسم آیا این انتخابات آزاد است؟

بدین ترتیب دکتر مصدق و همراهانش در تحصن شرکت کردند و پس از دو روز به اعتصاب غذا هم دست زدند ولی نتیجه ای نگرفتند. و مصدق پس از چهار روزبه تحصن پایان داد و بیانیه ای منتشر کرد بدین مضمون :

«ملت ایران به رأی العین می بیند که اکثریت عمال حکومت از هیچگونه دروغ در هیچ جا ابا ندارند. در مصاحبه های مطبوعاتی دروغ می گویند، در رادیو دروغ می گویند، پشت تریبون مجلس راست نمی گویند… به عموم افراد ملت ستمدیدۀ ایران اعلام می داریم که انتخابات ایران غیرقانونی و آزادی انتخابات حرفی بی اساس است، ملت ایران به هیچ وجه مجلسی را که فساد انتخابات آن بر همه مسلم است، مظهر افکار خود نمی داند و بنابراین هر تصمیمی که در بارۀ قضایای حیاتی این مملکت گرفته شود مطلقاً و ابداً تصمیم ملت ایران نیست .» امضای ۱۹ نفر متحصنین.

چاره ی کار تشکیل یک جبهه است !

وقتی تحصن و اعتراض نتیجه ای نداد، شرکت کنندگان در تحصن، در احمدآباد در ملک شخصی دکترمصدق، گرد آمدند و به فکر تشکیلات افتادند و پس از مذاکرات طولانی بر سر ایجاد ائتلافی از احزاب، گروه ها و دسته های سیاسی، حول چند هدف مشخص، توافق کردند. عمده ی مسایل مورد توافق عبارت بود از مخالفت با لایحه قرارداد الحاقی نفت که دولت و دربار برای تصویب آن در مجلس تلاش می‌کردند، تحکیم نهادهای پارلمانی، رعایت اصول قانون اساسی، استقرار دموکراسی و دفاع از آزادی و استقلال واقعی.

در مدت کوتاهی چند حزب و تشکل سیاسی به جبهه پیوستند و ترکیب نخستین آن را به وجود آوردند، از جمله حزب ایران، به رهبری اللهیار صالح؛ حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم، به رهبری داریوش فروهر؛ حزب پان ایرانیست، به رهبری محسن پزشکپور (همکاری با جبهه تا ۳۰ تیر ۱۳۳۰)؛ سازمان نظارت بر آزادی انتخابات، به رهبری مظفر بقایی، که بعداً با گروه انشعابی از حزب توده ایران به رهبری خلیل ملکی ادغام شد و حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری آن دو پدید آمد؛ جمعیت آزادی مردم ایران، به رهبری محمد نخشب، که بعداً به نهضت خداپرستان سوسیالیست معروف شد؛ جمعیت فداییان اسلام، به رهبری سیدمجتبی نواب صفوی؛ مجمع مسلمانان مجاهد، به رهبری شمس قنات آبادی، وابسته به آیت اللّه سیدابوالقاسم کاشانی (همکاری با جبهه تا تیر ۱۳۳۱)؛ سازمان هیئت علمیۀ تهران، متشکل از عده ای روحانی و مجتهد؛ جامعه بازرگانان و اصناف تهران؛ و نیز چند تشکل دیگر از دانشگاهیان، فرهنگیان، کارگران و دهقانان. در این میان، حزب ایران، که از همه سازمان‌یافته‌تر بود، هسته ی اصلی جبهۀ ملی را تشکیل می‌داد.

گویا به پیشنهاد حسین فاطمی، نام «جبهۀ ملی» را برای آن برگزیدند (حسین مکّی پیشنهاد این نام را به خود و احمد زیرک‌زاده به سنجابی نسبت داده است). با برسرزبان افتادن نام جبهۀ ملی، عده کثیری داوطلب عضویت شدند؛ از این رو آیین‌نامه‌ای بسیار مختصر در هفت ماده تدوین شد که بدین‌ قرار بود:

مادۀ اول: جبهۀ ملی از هیات مؤسس و دستجات مختلف ملی طرفدار تامین عدالت اجتماعی و حفظ قانون اساسی تشکیل می‌شود.

مادۀ دوم: مؤسسان اولیه، هیات مدیره ی جبهۀ ملی را تشکیل می‌دهند و دستجات مختلف، هر یک نماینده‌ای تعیین می‌کنند که از اجتماع آنها هیات مدیره ی شورای جبهۀ ملی تشکیل می‌شود و در زمان مقتضی، نمایندگان مختلف شهرستان‌ها نیز در شورا شرکت می‌کنند به شرط اینکه اعتبار‌نامه آنها را هیئت مدیره تصویب کرده باشد.

مادۀ سوم: هدف جبهه، ایجاد حکومت ملی از طریق تأمین آزادی انتخابات و آزادی افکار است.

مادۀ چهارم: در شورای جبهۀ ملی از مسائل مربوط به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی، بحث و مشورت خواهد شد.

مادۀ پنجم: دستجات و احزابی که بخواهند به جبهۀ ملی ملحق شوند، باید تقاضای خود را به صورت کتبی به جبهۀ ملی ارسال کنند و شرط قبول عضویت و تحقیق و صدور اعتبارنامه را آیین‌نامه جداگانه تعیین خواهد کرد.

مادۀ ششم: هیچ فردی نمی‌تواند به طور مستقیم، عضو جبهۀ ملی بشود و عضویت افراد، مشروط به این است که عضو یک جمعیت وابسته به جبهۀ ملی باشد باشند.

مادۀ هفتم: طرز اجرای این اساس‌نامه را آیین‌نامه جداگانه‌ای تعیین می‌کند که به تصویب هیئت مدیره خواهد رسید.


جبهۀ ملی وارد عمل می شود

در این هنگام کار انتخابات مجلس سنا پایان یافته بود. طبق قانون اساسی مقرر بود از این عده ۱۵ نفر با رأی مخفی برای دوره ی اول مجلس سنا در تهران برگزیده شوند. استانداری تهران از منتخبین درجه ی اول و اعضای نظارت بر انتخابات و دیگر مقامات مسئول، برای نظارت در مراسم انتخاب ۱۵ نفر سناتور درجه ی دوم دعوت بعمل آورده بود.

نام مصدق نیز در بین منتخبین درجه اول بود. مصدق طی نطقی صریح انتخابات هر دو مجلس را مخدوش دانست و گفت ۱۵ نفر بعدی نیز از قبل انتخاب شده اند و این گردهمایی فرمایشی است. آنگاه پاکت سربسته مهروموم شده ای را به فرماندارتهران داد. پس از اخذ رأی مخفی از ۶۴ سناتور درجه اول حاضر، نام سناتورهای به اصطلاح انتخابی خوانده شد و مصدق خطاب به فرماندار گفت آن پاکت را باز کنید و بخوانید و تطبیق کنید. چند دقیقه بعد مصدق با عصبانیت خود ورقه مزبور را در حضور جمع خواند و به اسم هر نفر که می رسید می گفت خط بزنید . سکوت شرم آوری سراسر مجلس را فرا گرفت. نام های داخل پاکت با اسامی «انتخابی» کاملا تطبیق می کرد.

مصدق فریاد کشید : من از اقای حکیمی هشتادساله و از اقای تقی زاده ی نمی دانم چند ساله سئوال می کنم: آیا شما را چه وا می دارد که چنین انتخاباتی را قبول کنید؟»

پس از این واقعه و ترور هژیر که با فاصله ی کمی اتفاق افتاد، حکومت عقب نشینی کرد و محدودیت ها را کم کرد و انتخابات را باطل نمود .

ابطال انتخابات تهران یک پیروزی مهم برای جبهۀ ملی محسوب شد که توانست از این موفقیت به خوبی استفاده کرده ودر انتخابات مجدد‌ شرکت نماید و نمایندگان خود را به مجلس بفرستد که بعدها فراکسیون پارلمانی جبهۀ ملی در مجلس شانزدهم را شکل دادند. نمایندگان منتخب جبهۀ ملی در تهران بدین قرار بودند: مصدق، بقایی، مکی، حائری‌زاده، عبدالقدیر آزاد، شایگان، نریمان از تهران، الهیار صالح از کاشان.

جبهه اگرچه از طریق این تشکل های سیاسی، در سازمانهای دولتی، دانشگاهها و محافل روشنفکری، مطبوعات و کانون های روزنامه نگاری، مراکز مذهبی، اصناف و بازار، کارخانه‌ها و گروه های مبارز خیابانی نفوذ داشت، اما قدرت و اعتبار سیاسی بی مانندی که کسب کرد، بیشتر بر اثر اعتماد مردم به دکترمصدق و حمایت آنان از حرکت جدیدی بود که در متن جنبش ضد استبدادی و ضد استعماری، به همه نیروهای ملی، صرفنظر از مرام فکری و سیاسی آنها، مجال فعالیت می‌داد.

جاذبه‌های سیاسی جبهه در اوان تشکیل، به ویژه طبقه ی متوسط را به سوی خود جلب کرد و زمینه را برای رشد و توسعه ی جبهه، خصوصاً در شهرهای بزرگ کشور، فراهم ساخت. حزب ملت ایران، جمعیت آزادی مردم ایران و حزب زحمتکشان، سه تشکل هدفمند، منسجم، منضبط و دارای اصول و برنامه ی مدون بودند و در فعالیت های جبهۀ ملی بسیار فعال بودند.

مهمترین اهداف

 مهم‌ترین اهداف اعلام‌ شده ی جبهۀ ملی، حمایت از ملی شدن نفت و ایجاد حکومت ملی از طریق آزادی انتخابات و افکار بود.

جبهۀ ملی توانست با تکیه بر شعار ملی کردن صنعت نفت و مبارزه با امپریالیسم، شعار اصلی را برای همگرایی نیروها و بسیج فراهم کند. جبهۀ ملی در سال ۱۳۲۹، فشار سیاسی خود را بر ملی شدن صنعت نفت متمرکز کرد، چند اجتماع پرشور در سراسر کشور تشکیل داد و از طریق روزنامه های وابسته به خویش ـ به ویژه روزنامه ی باختر امروز، به سردبیری حسین فاطمی که سخنگوی اصلی جبهۀ ملی به شمار میرفت ـ توجه ملت ایران را به اهمیت مبارزه در راه بیرون آوردن نفت از چنگ بیگانگان جلب کرد.

 در مهر ۱۳۲۹، نمایندگان جبهۀ ملی، در مجلس شورا، رزم آرا را در خصوص نفت استیضاح کردند و در ۴ آذر ۱۳۲۹، در باره تهیه ی متنی در خصوص ملی شدن صنعت نفت به توافق رسیدند.

تظاهرات گسترده ی طرفداران جبهۀ ملی در دفاع از ملی‌شدن این صنعت در سراسر ایران ادامه یافت و سرانجام  در۱۷ اسفند ۱۳۲۹ پیشنهاد ملی‌شدن آن در سراسر کشور، در کمیسیون نفت مجلس تصویب شد و در ۲۴ اسفند، این پیشنهاد در مجلس شورای ملی و به اتفاق آرای نمایندگان، به تصویب رسید و در ۲۹ اسفند از تصویب سنا هم گذشت.

پیامدهای ملی شدن صنعت
جبهۀ ملی ایران در ۱۳۳۰ به چند موفقیت چشمگیر دیگر نایل شد و در صحنه ی مبارزه ی سیاسی تا حد زیادی ابتکار عمل را به دست گرفت. پیامدهای ملی شدن صنعت نفت تا مرحله خلع ید انگلستان، توازن قدرت را به سود نیروهای سیاسی ملی‌گرا تغییر داد. دکترمصدق در ۷ اردیبهشت به نخست وزیری رسید و برای مراعات بی طرفی سیاسی و هم برای آنکه شاه را نترساند از جبهه کناره گرفت و برخی از هواخواهان شاه را نیز در کابینه شرکت داد. بعدها طی ترمیم دولت بود که شماری از رهبران و سران جبهۀ ملی به کابینه وارد شدند.

 در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی، که در بهمن همان سال برگزار شد، نامزدهای جبهۀ ملی بیشنر کرسی ها را در شهرهای بزرگ به دست آوردند و از میان نامزدهای جبهۀ ملی در تهران، یازده تن به نمایندگی برگزیده شدند. از ۷۹ نماینده، سی نماینده وابسته به جبهۀ ملی بودند یا موضعی نزدیک به آن داشتند. نمایندگان عضو و متمایل به جبهه، در فراکسیونی به نام نهضت ملی ایران، متشکل و برای تسلط بر مجلس شورا آماده شدند. رویکرد مردم از طبقات گوناگون جامعه به جبهۀ ملی با سیر عمومی نهضت ملی ایران در مبارزۀ استعمار انگلیس و استقلال خواهی آن، با اوضاع سیاسی آن سال ها و اقدامات دولت ملی چنان درآمیخته است که جدا کردن آن‌ها از یکدیگر میسر نیست و در خاطره ی جمعی ایرانیان جبهۀ ملی را تبدیل به مهم‌ترین سازمان سیاسی ملی‌ ایران کرد که مهمترین بخش آن مدیون رهبری دکتر مصدق و شخصیت او واعتماد مردم به او بود.

چرا جبهه و نه حزب

جبهه ملی را می توان از نظر تشکیلاتی، یک تشکیلات منحصر به فرد دانست که شباهتی به تشکیلات گروه‌های سیاسی در آن زمان نداشت و در ایران بیسابقه بود. تجربه ی مصدق از انقلاب مشروطیت که مدیون مشارکت تؤام با از خودگذشتگی سدها انجمن (نه احزاب) گوناگون بود، در انتخاب سازمان جبهه ای، نقش اساسی داشت.

خود او یک بار بنا به دعوت دهخدا در حزب اعتدال شرکت کرده بود که سریع به کناره گیری کشید. تجربه شخصی او این بود که حزب در آن زمان نمی توانست پا بگیرد. او درتقریرات زندان می گوید:« عقیده ام این است که در ایران حزب بزرگ سرنمی گیرد ، چون همه می خواهند جزو کمیته و هیأت عامله بشوند. به خاطر دارم (ما) قدیمی ها یک وقتی جمعیتی تشکیل داده بودیم که همه می خواستند جزو کمیته بشوند و وقتی که رأی گرفته شد، عدۀ قلیلی انتخاب شدند. عدۀ زیادی از انتخاب نشده ها، یکی یکی می گفتند « ما مرخص می شویم » می گفتیم :« آخر آقا برای چی؟ » می گفتند « دیگر ما کاری نداریم ، مرخص می شویم».

«حزب بزرگ سرگرفتنی نبود ، چون همه به حزب های مختلف رفته اند سر زده اند. فکر می کردم که مجمع بین الاحزابی باشد که هر حزب مرام خود را حفظ کند و دوسه نفر نماینده به این مجمع بین الاحزاب بفرستند، و این مجمع بیشتر راجع به حقوق و قانون اساسی نظر بدهد، و روی اصول قانون اساسی بحث و غور شود. امید می رفت که از این مجمع بتوان بعدها ، سه سال، چهار سال، هروقت که بشود حزب بزرگ تشکیل داد.»

فعالیت جبهه در خارج از کشور

محض تکمیل مطلب و بخصوص از این بابت که ما، به دلایل بدیهی، در خارج از کشور، اقدام به تشکیل جبهه کرده ایم، این یادآوری کوچک را اضافه می کنم که نشان داده باشم شخص دکتر مصدق، نه تنها با تشکیل سازمان های مبارز در خارج، مخالف نبود، بلکه از آن پشتیبانی نیز می کرد.

او در نامه ای خطاب به رهبران جبهۀ ملی دوم در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۳ پشتیبانی خود را از تشکیلات ایرانیان مقیم اروپا اعلام داشت. وی در نامه ای دیگر در اشاره به جنبه ای از ارتباط مابین سازمان بزرگ و واحدهای کوچک تشکیل دهنده، تأکید می کند « اگر که یک سازمان بزرگ بدون سازمان های کوچک می توانست به مرام و مقصود خود برسد، هیچ یک از احزاب به خود این زحمت را نمی دادند شعب تشکیل کنند و سازمان مرکزی هرچه لازم بود می کرد».

این تشخیص درست در باب تناسب شکل سازمان با نوع مبارزه، فقط یکی از نمونه های تیزبینی و کاردانی سیاسی اوست. قابلیت هایی که وی را به بزرگترین چهره ی آزادیخواه ایران در عصر جدید، تبدیل کرده است.

چند نکته حائز اهمیت بسیار است .

  1. سکوت نکردن مصدق در شرایطی که دیکتاتور وسایل مهیا کرده که مقاصد خود را پیش ببرد بسیار مهم است . مصدق توانست با  حرکت درست  درعین داشتن مقاومت و ایستادگی با کمترین امکانات بیشترین امتیاز را بدست بیاورد. فراموش نکنیم در سال 57 با اعلامیه سه نفره رهبران جبهه ملی توپ در زمین انان بود ولی با حکومت نظامی جبهه ملی به سبب تشتت نتوانست بموقع تصمیم بگیرد واگرنه در شجاعت فردی شاپوربختیار و داریوش فروهر و دیگر رهبران شکی نبود و از مخاطره باکی نداشتند. از سکوت جبهه ملی خمینی که در جای امن نشسته بود استفاده کرد و رهبری را بدست گرفت .
  2. 2-    مصدق دیگر در مجلس نبود و تریبونی در اختیار نداشت ولی استفاده وی از تنها وسیله ممکن یعنی ترغیب چند روزنامه برای درج آگهی زیرکانه بود. نقش رسانه ها همواره مهم بوده است .
  3. اصول انتخاب شده آیین نامه  برای جبهه بسیار ساده بود و می توانست همه ی طبقات و اصناف را حول اجرای قانون اساسی گردهم بیاورد .
  4. نام جبهه برگردان کلمه Front فرانسه بود و موجب اعتراضی نشد وکسی هم معترض نشد که جبهه دیگر چه صیغه ای است و چرا مثلاحزب نیست .
  5. 5-    رهبری در جلب اعتماد مردم موفق بود . مصدق زمانی گفته بود که برای یک سیاستمدار سه چیز لازم است :  جرات داشته باشد که بتواند کاری انجام بدهد، از خودگذشتگی می خواهد که از همه چیز بتواند بگذرد و تصمیم به موقع باید بگیرد.

او خود تجسم این سه خصلت بود.

2018 Oct 16th Tue – سه شنبه، 24 مهر ​1397

این مقاله برای شماره ویژه ی جبهه جمهوری دوم نوشته شده است و نقل آن با ذکر ماخذ مجاز است

از منابع زیربهره جسته ایم :

  1. نجاتی غلامرضا – مصدق ؛ سال های مبارزه و مقاومت پوشینه نخست
  2. بزرگمهر جلیل -رنج های سیاسی دکترمحمد مصدق به کوشش عبدالله برهان
  3. اسلامیه مصطفا – فولاد قلب- زندگینامه دکتر محمد مصدق
  4. اکبری حمید –تجربه مصدق در زمینه ی سازماندهی خرد و کاربرد آن در ایران

برگرفته از تجربه مصدق در چشم انداز اینده ایران به کوشش هوشنگ کشاورز صدر و حمید اکبری

5- ویکی فقه